بوی مولا به شهر ما پیچید
نور پاکش به قلب ها تابید
پرچم سبز او به شهر ما آمد
از همه غصه و الم برچید
صف کشیدن به دیدنش مردم
مرد و زن با هزار و چند امید
یک مریضی ز ره رسید با اشک
پارچه را روی صورتش مالید
شهرما شد مزین به نامش
همچو باران ایزدی بارید
روز یک شنبه شبنمی طاهر
لعل گردید به دامنش غلطید
در پناه رضا بود (صابر)
می نماید ز حسن وی تمجید