به گزارش پایگاه خبری تحلیلی کورنگ ،هنگامی که دولت ترامپ در مورد مجازات شدید برای یک کشور در خاورمیانه صحبت می کند، به طور کلی منظورش ایران است، کشوری که نفوذ منطقه ای آن هم همسایگان عرب و هم ایالات متحده را تهدید کرده است.
به نقل از اعتدال، آتلانتیک با اشاره به پرونده مرگ خاشقجی نوشت: با این حال، روز یکشنبه، رئیس جمهور ترامپ برای نخستین بار از این کلمات برای توصیف آنچه که ممکن است برای عربستان سعودی به عنوان نزدیکترین متحد ایالات متحده در جهان اسلام اتفاق بیفتد، استفاده کرد.
ترامپ در یک مصاحبه تلویزیونی 60 دقیقه ای در CBS گفت. "در مورد چیزی که واقعا وحشتناک و منزجر کننده است، وجود دارد. بنابراین ما باید ببینیم. ما در حال بررسی مجازات ها هستیم. البته ترامپ تأکید کرد که واشنگتن در مورد پرونده فروش سلاح به عربستان سعودی تجدید نظر نخواهد کرد، زیرا، به نظر وی، این امر بر اقتصاد آمریکا تأثیر منفی خواهد گذاشت.
در روز دوشنبه، ترامپ به خبرنگاران گفت که با پادشاه عربستان سلیمان، "که هر گونه دانش از هر آنچه که ممکن است اتفاق افتاده"، به خاشقجی، یک شهروند سعودی و ساکن ایالات متحده، سخن گفته است. "او گفت که آنها با نزدیک شدن به ترکیه برای پیدا کردن پاسخ تلاش می کنند. من بلافاصله فرستادم وزیر امور خارجه را برای دیدار با شاه فرستادم! "
موضوع خاشقجی تغییرات مهمی در ثروت برای عربستان سعودی است، که تا دو هفته پیش به دلیل اصلاحات اجتماعی و اقتصادی آن مورد تقدیر قرار گرفت. پادشاه عربستان سعودی، محمد بن سلمان، به عنوان چهره پادشاهی مدرن مورد تحسین قرار گرفته است. وی مصاحبه هایی را انجام داد که در آن طرح های خود را مشخص کرد و ایران را متهم به مشکل آفرینی در خاورمیانه کرد.
عربستان سعودی نه تنها یک متحد نزدیک ایالات متحده است: رئیس جمهور ترامپ و جارد کسنر، زوج و مشاور ارشد، در مورد نزدیک بودن به پادشاهی و خانواده سلطنتی خود افتخار کرده اند و دولت ترامپ معمولا نسبت به اقدامات عربستان سعودی سکوت کرده است سرکوب داخلی، مداخله نظامی در یمن و محاصره قطر، با این حال داستان کشتن خاشقجی متفاوت بود. چون او یک ساکن ایالات متحده و یک روزنامه نگار برجسته با ستون در واشنگتن پست است.
ایالات متحده و متحدانش در طول سالها به شدت به ایران به خاطر اقدامات حقوق بشری اعتراض کرده اند. روابط اوباما تا حدودی به دلیل توافق هسته ای بهبود یافت، اما اکنون به طرز چشمگیری بدتر شده است، زیرا ترامپ در ماه مه از برجام خارج شده است. هفته گذشته، مایک پومپئو، وزیر امور خارجه ایالات متحده، گفت که هدف از فشار ایالات متحده این است که "رهبران ایران را متقاعد سازند که به عنوان یک ملت عادی رفتار کنند". با این حال ایران بیشتر به سکوت نگاه می کند زیرا عربستان سعودی در غرب دقیقا برای مثل یک ملت عادی رفتار نمی کند!
تنش در روابط سعودی ها با ترکیه و آمریکا به نفع ایران خواهد بود
المانیتور، یک وب سایت که بر روی خاورمیانه تمرکز دارد، خاطر نشان کرد که بخش عمده پوشش رسانه های ایران در مورد داستان خاشقجی بر روابط بین ترکیه و عربستان سعودی متمرکز بود.
ال مانیتور نوشت: "شکاف بین عربستان سعودی و ترکیه می تواند اخبار خوش آمدی برای دولت ایران داشته باشد. "در حالی که ایران و ترکیه در مورد تعدادی از تحولات منطقه ای، به ویژه در مورد جنگ داخلی سوریه اختلاف نظر دارند اما دو کشور روابط اقتصادی عمیقی با یکدیگر دارند. هر گونه تضاد بین عربستان سعودی و ترکیه می تواند به روابط آنکارا و تهران اجازه دهد تا به طور جدی ادامه یابد در حالی که همزمان عربستان سعودی، رقیب ایران را منزوی می کند.
قبل از مصاحبه ترامپ، واکنش عمومی دولت او به خاشقجی سکوت بود. بخشی از چالشی که ایالات متحده با آن مواجه است، واکنش به اقدام ادعایی در عربستان سعودی است. ایالات متحده و منافع عربستان درمورد مسائل مربوط به ذخایر نفت پایدار، افراط گرایی اسلامی و نفوذ ایران در عراق، سوریه، لبنان و دیگر نقاط همگرا هستند. اما حرکت کنگره ایالات متحده در به راه انداختن تحریم های احتمالی علیه سعودی ها می تواند روابط دو کشور را تیره و تار کند.
در این بین باید گفت هرگونه تنش در روابط سعودی ها با ترکیه و به ویژه آمریکا بیش از همه به نفع ایران خواهد بود و این کشور از آن استفاده خواهد نمود.
خاشقجی سعودی ها را از آمریکایی ها دور می کند؟!
مایکل رابین یکی از طرفداران شدت عمل در برابر ایران در واشنگتن اگزمینر نوشت: قتل روزنامه نگار سعودی، جمال خشوگی بر اساس دستور شاهزاده محمد بن سلمان این روز ها تبدیل به بحرانی بزرگ شده است. این نشان می دهد که اشتباهات توسط ستون هایی مانند تام فریدمن نیویورک تایمز و دیوید ایگناتیس واشنگتن پست تصحیح شده است و نشان می دهد که چگونه رژیم های مستبدانه همچنان با جریان اطلاعات مشکل دارند.
اما واقعیت غم انگیز عربستان سعودی ما را به این نتیجه گیری می رساند، همانطور که طرفداران ایران در واشنگتن پیشنهاد یا اشاره کرده اند، ایالات متحده بهتر است به طرف ایران برود؟ در واقع، به دلیل رقابت قومی و مذهبی طولانی مدت بین ایران و عربستان سعودی، بحث گسترده تری در مورد نقش ایالات متحده در سیاست های مربوط به ریاض و تهران علیه هم وجود دارد. برای مثال، توییتر از سوی شورای ملی ایرانیان آمریکا، در حالی که آنها قصد حمایت از حقوق مدنی ایرانیان در ایالات متحده را دارند، به نظر می رسد با انتقاد از اسرائیل و عربستان سعودی به خط مشی سیاست های تهران نسبت به آمریکا تاثیر می گذارند.
قتل خاشقجی شاید بیشتر از حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001 بر روابط عربستان سعودی با کنگره تاثیر گذارد، چرا که در حالی که دولت عربستان سعودی می تواند مسئولیت مستقیم 11 سپتامبر را رد کند و به جای آن استدلال کند که ریاض و واشنگتن با دشمن مشابه به نام القاعده مواجه هستند، شواهد منتشر شده تا کنون نشان می دهد که دولت سعودی در قتل خاشقجی مستقیما دست داشته است. عربستان سعودی دیگر سیاستمداران فهرست لیستی را به صورت آشکار ترور نمی کند، اما به هر شکل آن ها امروز همگی هراس دارند.
اما آیا سقوط عربستان سعودی از فضل اصلاحات به معنای تغییر جهت واشنگتن به سمت تهران است؟ من امیدوارم که اینگونه نباشد. منتقدان عربستان سعودی حق دارند ضمن اشاره به وضعیت حقوق بشر وحشیانه بن سلمان بگوبند که به ندرت نشانه ای از عدم انجام اصلاحات لیبرال وجود دارد، اما نباید ایران را فراموش کنند.
اکنون بحث این است که آیا عربستان سعودی همچنان از افراط گرایی حمایت می کند؟ شاید، اما پس از سال 2004، آنها تا اندازه ای در این عرصه محتاط شده اند. اما آیا این واقعیت که عربستان سعودی از افراط گرایی حمایت می کند پیش از این به این معنی است که واشنگتن باید به تهران متصل شود؟
نکته این است که عربستان سعودی باید مسئول قتل خاشقجی باشد. اما نشان می دهد که خشونت علیه سعودی به نوعی باعث می شود که ایران آزاد تر باشد. واشنگتن باید نیمی از نبرد در میان افراط گرایان فرقه ای را انتخاب کند و به جای آن فقط با افراط گرایی مخالف باشد، هرچند که اکنون حامی او است.
به هر روی اکنون نگرانی جدی ای در مورد خراب شدن روابط ریاض و واشنگتن وجود دارد که این بیش از همه به نفع ایران است.
فاجعه برای عربستان و بن سلمان، فرصتی برای ایران؟
یورو نیوز نیز درباره پرونده قتل خاشقجی می نویسد: عربستانِ بنسلمان چه چیزی را در ذهنتان تداعی میکند؟ احتمالا جواب بعضیها جاهطلبی، ماجراجویی، شجاعت باشد. برخیها هم شاید او را مصلح، پیشرو و تغییردهنده سنتهای غلط بدانند. اما به نظر میرسد غالب جوابها چیزی جز این موارد باشد. چرا که احتمالا خیلیها او و عربستان تحت نظر او را نمونهای از یک حکمرانی استبدادی که بدون در نظر گرفتن شئونات دموکراسی، حق شهروندی، انتقادپزیری و حتی انسانیت، رفتار میکند، ارزیابی نمایند.
این قضاوت البته نشات گرفته از موهومات نخواهد بود بلکه مروری است از آنچه که در حدود ۳ سال و اندی از روند بالا رفتن بنسلمان از نردبان قدرت در آل سعود گذشته است. او پله پله پیشرفت کرد تا به مرد شماره یک خاندان سلطنتی سعودی بدل شود.
عربستان تحت سلطنت بن سلمان در این سه سال و اندی رفتارهای خلاف عرف و ناسازگار با منش محافظهکاری آل سعود کم از خود بروز نداده است. از آغاز یک جنگ نظامی با یمن گرفته تا آتش افروختن هرچه بیشتر بر جنگ سیاسی با رقیب قدرتمند، یعنی ایران. از قطع رابطه یکباره با قطر و محاصره و تهدید به تصرف این همسایه کوچک در خلیج فارس گرفته، تا انتقاد ناپذیری از کانادا و اخراج سفیر این کشور از ریاض؛ از به اصطلاح گروگان گرفتن سعد حریری، نخست وزیر لبنان در عربستان گرفته تا جنجال و رسوایی ناشی از ناپدید شدن روزنامه نگار سعودی در کنسولگری عربستان در استانبول.
البته که در این میان نباید تصویری که بن سلمان در بهبود وضعیت زنان و اعطای حق رانندگی و دیگر آزادیهای اجتماعی به جامعه عربستان هدیه داده است، گذر کرد، اما منصفانه اگر به موزیکی که ارکستر بن سلمان برایمان مینوازد گوش فرا دهیم، سازهای ناکوک بیش از نواهای دلربا شنیده میشود.
عربستانِ بن سلمان حالا و بعد از رسوایی عجیب و غریبی که در پس تراژدی جمال خاشقجی گریبانگیرش شده است، در گوشه رینگ قرار گرفته است. اما سوال اینجاست چرا سعودی و بن سلمان دست به چنین کاری زدند؟
پاسخ در عین پیچیدگی ساده به نظر میرسد. ریاض در سالهای اخیر اقدامات خلاف شئونات بینالمللی کم از خود نشان نداده است. بخشی از آنها را برشمردیم اما در مقابل، کدامیک از این موارد مورد شماتت نظام بینالملل قرار گرفت؟ هرچند برخی رسانههای آزاد در اروپا نسبت به روندی که او در عربستان در پیش گرفته لب به اعتراض و انتقاد گشودند و سیاستمداران دولتهای خود را به دلیل آنچه شیفته دلارهای سبز سعودی شدن نامیدند، ملامت کردند، اما خروجی تمام این سرزنشها چه بود؟ قراردادهای جدید عربستان با آمریکا و اروپا و در نقطه مقابل این ایران بود که به ویژه از سوی واشنگتن مسئله و دلیل بحران در خاورمیانه معرفی شد.
استمرار این مسیر احتمالا اعتماد به نفس و اطمینان خاطر کاذبی به جوان پر سودای سعودی هدیه داده بود و تصور میکرد میتواند از سر راه بردارد هرکه را که ذرهای خلاف او میاندیشد.
اما اینبار ابعاد فاجعه و البته نوع سیاستورزی ترکیه سبب شد تا ورق تحولات به شکلی سخت علیه ریاض رقم خورد. ترکیه هرچند به صورت قطرهچکانی و از سوی رسانهها و شخصیتهای سیاسی و امنیتی که تمایلی نداشتند نامشان فاش شود، جزئياتی از معمایی که در کنسولگری عربستان رخ داده بود پرده بر میداشتند، اما در عین حال می توان گفت که موضع رسمی دولت ترکیه و اردوغان محتاطانه و عاقلانه بود.
روندی که چند سالی بود حلقه مفقوده سیاستگذاری آنکارا در عرصه سیاست خارجی به نظر میآمد. اردوغان با بیم و امید و نه از سر اطمینان و اعتقاد از این پرونده سخن گفت. او هرچند ابراز امیدواری کرد که روزنامهنگار سعودی زنده باشد، اما از طرف مقابل به دستگاههای امنیتیاش اجازه داد تا جزئیات این فاجعه را آرام آرام به جامعه جهانی تشنه این موضوع تزریق کنند.
وزیر خارجه سابق سوئد در واکنش به ادعای سعودیها که تیم ۱۵ نفره فقط برای گردش به استانبول سفر کرده بودند: «چه حیف که «توریستهای سعودی» تنها بعد از چند ساعت حضور در کنسولگری عربستان در استانبول، با جتی خصوصی بازگشتند و مکانهای دیدنی استانول را از دست دادند.»
عربستان سعودی و محمد بن سلمان بیش از همیشه تحت فشار قرار گرفتهاند. اما آیا این به معنی پایان راه جوان ۳۳ ساله سعودی است؟ بعید به نظر میرسد. به ویژه که دونالد ترامپ هم علنا اعلام کرد که نمیتواند برای قتل یک روزنامه نگار در ترکیه که آمریکایی هم نیست و تنها گرین کارت این کشور را دارد، از قراردادهای میلیارد دلاری فروش اسلحه به ریاض بگذرد.
ایران چگونه میتوانست از جنجال خاشقجی بهرهبرداری کند؟
اما این موضوع ایران را از بطن توجهات بینالمللی دور کرده است، تهران هرچند در بسیاری از محافل آمریکایی، به ویژه آنها که روابط گرمی با ریاض و تل آویو دارند مسئله خاورمیانه معرفی میشود اما این نگاه در پایتختهای اروپایی دیده نمیشود.
حالا ایران با بهرهجویی از یک دیپلماسی هوشمندانه میتواند از موج ایجاد شده علیه سعودی به سود خود بهره جوید.
در وانفسایی که سعودی یک روزنامهنگار منتقد آنهم از نوع نرم و ملایم را به سبک فیلمهای فرانسیس فورد کاپولا به خلوتِ کنسولگری میکشاند و بر اساس برخی گزارشهای تایید نشده، نیروهای امنیتیاش به شیوههای قرون وسطایی، مشاور پیشین شاهزاده متنفذ (ترکی فیصل) را (احتمالا) قطعه قطعه میکنند، ایران با یک بهره برداری تبلیغاتی میتوانست بنزین بیشتری بر آتش برآمده از دلارهای سبز رقیب منطقهای خود، عربستان، بریزد.
یاران دیروز بن سلمان چگونه مخالفان امروز او شدند؟
تا همینجای کار هم ابعاد این فاجعه تا اندازهای گسترده است که حامیان غربی بن سلمان به ویژه در آمریکا کار سختی را در پیش دارند تا ورق تحولات را بار دیگر به سود ریاض و علیه تهران برگردانند. به ویژه وقتی بدانیم که ترکیهِ اردوغان به شکل بیسابقهای عملگرایانه بازی میکند و برخلاف اصل ثابت سیاست خارجی این کشور در سالهای اخیر، هیچ شتابزدگی و عجلهای در تصمیمات دستگاه حاکم آنکارا در قبال این پرونده به چشم نمیخورد.
بن سلمان کار را به جایی رسانده که حامی سفت و سختش در نیویورک تایمز هم لب به انتقاد از روند حکمرانی او در عربستان میگشاید. توماس فریدمن که یک سال پیش در مقالهای چالش برانگیز و جنجالی، بن سلمان را تنها مردی در خاورمیانه خوانده بود که میتواند تغییر را در این منطقه به معنای واقعی ایجاد کند، بعد از فاجعه خاشقجی، حرف خود را پس گرفت و در مقالهای تند، انتقادهای بسیاری را علیه بن سلمان طرح کرد.
دیری نمیپاید که ابعاد پنهان این پرونده فاش خواهد شد. با حجم اطلاعات گستردهای که ترکیه از سوی دستگاههای امنیتیاش روانه رسانههای محلی و منطقهای و بینالمللی کرده است، تصور اینکه ریاض بتواند خود را از تبعات این جنجال و رسوایی برهاند، بعید مینماید. بن سلمان البته از پس این بحران زنده خارج خواهد شد، اما او دیگر بن سلمان سابق نخواهد بود و احتمالا کمتر از اقدامات جسورانه، ماجراجویانه و متحورانه او خواهیم شنید.
شاید جمال خاشقجی درست پیشبینی کرده بود که مشکل دستگاه حاکمه ریاض و شخص بن سلمان این است که از مشاورههای درستی بهره نمیبرد. بن سلمان اگر پاکسازی های اطرافش را تا این اندازه گسترده نکرده بود، احتمالا پیدا میشد خیرخواهی که ایده جنجالی «سربه نیست کردن یک روزنامهنگار» آنهم در کنسولگری در کشوری دیگر را از سرش بیندازد.
آیندگان احتمالا جان کلام جمال خاشقجی در نقد بن سلمان را از یاد نخواهند برد، آنجا که گفت: «یادمان باشد که فرمانروایی 'تنها یک نفر' در کشورهای مختلف شکست خورده است. این در تاریخ ثابت شده است. خودکامگی محکوم به شکست است.»
انتهای پیام/وحید رستمی