1- شاید آنچه در این نوشته آمده است از نگاه رئیسجمهور محترم کشورمان ناخوشایند تلقی شود ولی یادداشت پیش روی با نگاهی دلسوزانه نوشته شده و از نشانههای رخدادی خبر میدهد که در صورت وقوع برای دولت ایشان تلخ و ناگوار خواهد بود و از این روی نباید و نمیتواند ناگفته و نانوشته بماند. با این امید که آقای دکتر روحانی برای پیشگیری از آن چارهاندیشی کنند.
آقای رئیسجمهور طی تقریبا دو ماه گذشته و مخصوصا چند هفتهاخیر، بارها در مصاحبهها و سخنرانیهای خود بر ضرورت هدفمندی یارانهها تاکید ورزیده و اجرای موفق این طرح را در انصراف کسانی دانستهاند که نیازی به دریافت یارانه نقدی ندارند. تأکید آقای دکتر روحانی در این زمینه به اندازهای فراگیر و پیدرپی بود که با جرأت میتوان گفت؛ هیچیک از مصاحبهها، سخنرانیها و اظهارات اخیر ایشان بدون اشاره و تأکید بر این نکته نبودهاست. این اصرار و تأکید مکرر در حالی صورت پذیرفته است که طی چند هفته اخیر، رسانه ملی در اقدامی که به جای خود قابل تقدیر و روشنگرانه است، بخش قابل توجه و انبوهی از تبلیغات در تمامی شبکههای رادیویی و تلویزیونی را برای تشویق و ترغیب بینیازان به انصراف از دریافت یارانه نقدی تدارک دیده و روی آنتن آورده بود و البته کیهان و بسیاری از رسانههای اصولگرا- و نه زنجیرهایهای مدعی حمایت از دولت که به آن اشاره خواهیم کرد - نیز به سهم خود درباره ضرورت انصراف افراد بینیاز یا کمنیاز از دریافت یارانه و نقش موثر انصراف آنان در ساماندهی به اقتصادکشور، یادداشتها و گزارشهایی داشتند و...
2- در پی این حجم انبوه از تبلیغات برای انصراف از دریافت یارانه نقدی که در آن میان، اصرار و تاکید کمسابقه رئیسجمهور محترم پررنگتر و برجستهتر از همه بود، انتظار میرفت که طیف وسیعی از مردم اعلام انصراف کنند و توضیح علمی و منطقی آقای دکتر روحانی را بپذیرند که انصراف آنان از دریافت یارانه نقدی، بهبود معیشت و رفاه بیشتر خود آنها را به دنبال دارد و از اتلاف بیتالمال و هزینه شدن آن برای کسانی که مستحق دریافت یارانه نیستند جلوگیری میکند. اما، علیرغم آنهمه اصرار رئیسجمهور محترم و حجم انبوه تبلیغات یاد شده، برخی از گزارشها حکایت از آن دارند که نزدیک به 70 میلیون نفر از جمعیت هفتاد و چند میلیونی کشورمان برای دریافت یارانه نقدی ثبتنام کردهاند. این رقم به یقین دور از انتظار بوده است و با اهداف تعریف شده و منطقی طرح هدفمندی یارانهها نه فقط همخوانی ندارد بلکه در نقطه مقابل آن نیز قرار دارد و طرح یاد شده را در نقطه نزدیک به «صفر» نگاه داشته و زمینگیر میکند.
اکنون، سوال این است که چرا مردم- آنان که میتوانستند و باید انصراف میدادند- اصرار و تاکید دولت و مخصوصا رئیسجمهور محترم را نادیده گرفته و توضیحات ایشان درباره ضرورت انصراف را باور نکردهاند؟! آیا در اصرار جناب دکتر روحانی و برخی از دولتمردان کاستی و خللی دیدهاند؟ و یا توضیحات رئیسجمهور محترم ناکافی و نارسا بوده است؟ جواب این سوال منفی است و فقط یک نیمنگاه به توضیحاتی که رئیسجمهور محترم درباره ضرورت انصراف بینیازان و نقش آن در بهبود معیشت مردم، ارائه کردهاند نشان میدهد ماجرا به وضوح مطرح شده است. بنابراین علت را در کدام نقطه باید پی گرفت؟ پاسخ این پرسش را فقط میتوان در کاهش چشمگیر اعتماد مردم به دولت و رئیسجمهور محترم جستجو کرد! آیا هیچ علت دیگری میتواند پاسخ منطقی و قابل قبولی برای این پرسش باشد؟!
3- آقای دکتر روحانی به عنوان یک سیاستمدار باسابقه میدانست که مدعیان اصلاحات و حزب کارگزاران درباره نقش خود در پیروزی ایشان بلوف میزنند و در حالی که نامزد اختصاصی خود را با اطمینان از رأی اندک و کمشمار جبهه اصلاحات وادار به انصراف کرده بودند، داعیه سهمخواهی از دولت ایشان را داشتند. رئیسجمهور به همین علت در اولین کنفرانس خبری خود و در پاسخ به پرسشهای از قبل هماهنگ شده روزنامههای زنجیرهای، دو گروه اصلاحات و کارگزاران را ناامید کرده و اعلام داشت که رئیسجمهور همه ملت است و در پاسخ به پرسش یکی از آنها که خواسته بود آقای عارف را به معاونت اولی خود برگزیند، گفته بود؛ از همه نامزدها استفاده خواهد کرد. بیاعتنایی روحانی به جریان یاد شده تا آنجا بود که در همان جلسه یکی از مدعیان اصلاحات با عصبانیت و با صدایی که برای اطرافیان به وضوح قابل شنیدن بود گفت؛ «این شیخ دارد کلیدش را برعکس میچرخاند»! برخی از مواضع بعدی دکتر روحانی نیز حکایت از آن داشت که قصد دارد خودش باشد و فراجناحی عمل کند. اما، متأسفانه این روال چندان به درازا نکشید و علیرغم توصیههای منطقی و مستند دلسوزان، شماری از اصحاب فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 را در حلقه یاران خود به کار گرفت. این طیف که نشان داده و بارها به تلویح و تصریح نیز اعلام کردهاند دولت روحانی را فقط یک «پُل» برای ورود به عرصه و تعقیب منافع حزبی خود میدانند، خیلی زودتر از آنچه انتظار میرفت دست به کار شدند. آنها برخلاف نظر اعلامشده روحانی که با کلید آمده است و نه «داس»! با بلدوزر عزل به قلع و قمع مدیران متعهد و کارآمد پرداختند، برخی از عوامل تابلودار فتنه 88 را در مراکز حساس به کار گرفتند و از آنجا که با اقدامات هنجارشکنانه خود برای دولت روحانی فقط یک دوره چهار ساله قائل بودند، با عجله و بدون کمترین ملاحظه به عبور از باورها و آموزههای اسلامی و انقلابی مورد اعتقاد مردم روی آوردند و این حرکت پرشتاب و خصمانه خود را نه فقط پنهان نمیکردند بلکه با صدایی بلند جار میزدند و... این قصه سر دراز دارد که به نمونههای فراوانی از آن در کیهان پرداختهایم.
اکنون باید گفت؛ اگر باور داشته باشیم که سبد رأی دکتر روحانی با آراء کسانی پر شده بود که شعارها و تبلیغات انتخاباتی ایشان را در تأکید بر آموزههای اسلامی و انقلابی و حرکت در جهت خواستهها و نیازهای مردم باور کرده و پذیرفته بودند بدون کمترین تردید به این نتیجه میرسیم که وقتی همین مردم، برخی از اقدامات مجموعه دولت - و نه الزاما آقای دکترروحانی - را برخلاف آنچه انتظار داشتند میبینند، به طور طبیعی و منطقی در اعتماد قبلی خود به رئیسجمهور محترم دچار تردید میشوند و در حیرت آمیخته به ملامت فرو میروند که چرا دکتر روحانی رأی خود را از مردم مومن و متعهد میگیرد ولی زمام امور را در برخی از مراکز حساس مرتبط با منافع مردم به دست کسانی میسپارد که بارها نشان دادهاند کمترین توجهی به مردم ندارند! و مخصوصا به وعدههای داده شده پایبند نیستند. آیا این تناقض نمیتواند کاهش اعتماد مردم به دولت و رئیسجمهور محترم را در پی داشته باشد؟! بدیهی است که میتواند و داشت!
همین جا باید اذعان کرد که کار دولت کنونی در پرداخت یارانهها بسیار دشوارتر از دولت قبلی است چرا که دولت آقای احمدینژاد برخلاف اهدافی که برای طرح هدفمند کردن یارانهها تعریف شده بود، یارانه نقدی را به همه مردم، حتی کسانی که در خارج از کشور سکونت داشتند نیز پرداخت کرد و بدیهی است که پرداخت به همه نیازی به تحقیق و بررسی ندارد ولی دولتکنونی در پی پرداخت یارانه به دهکهای پائین جامعه است و از این روی، شناسایی خانوارهای مستحق دریافت به محاسبات پیچیده و دقیق نیاز دارد.
4- کاش جناب آقای روحانی به روزنامههای زنجیرهای مدعی حمایت از دولت - مخصوصا شمارههای چند هفته اخیر آنها - نیمنگاهی میانداخت و میدید تا چه اندازه با دغدغههای ایشان همراه و همسو هستند. طی چند هفته اخیر دغدغه اصلی دکتر روحانی، اجرای موفق طرح هدفمندی یارانهها و اصرار و تاکید بر ضرورت انصراف افراد بینیاز و کمنیاز از دریافت یارانه بود ولی روزنامههای زنجیرهای که به ظاهر در حمایت از ایشان سینه چاک میدهند، بیشترین صفحات خود را به حاشیهسازی و مسائلی اختصاص دادهبودند که در آن کمترین نشانهای از دغدغه یاد شده رئیسجمهور محترم به چشم نمیخورد. مثلا- و فقط به عنوان مثال - به جای آن که بینیازان را به انصراف از یارانه دعوت کنند و باری از دوش رئیسجمهور بردارند، شانههای خود را زیر تابوت خالی ریچارد فرای، جاسوس یهودی آمریکایی حائل کرده و در فراق جسد وی که انتظار داشتند در کنار زایندهرود دفن شود، اشک هجران میریختند و در همان حال از برخورد غیرقانونی آمریکا در ممانعت از ورود نماینده معرفی شده ایران به سازمان ملل که بیحرمتی آشکار نسبت به ایران اسلامی و رئیسجمهور محترم بود، نه فقط شکایتی نداشتند و به حمایت از دکتر روحانی در پاسداشت حرمت ایشان لام تا کام زبان نمیچرخاندند و قلم نمیراندند، بلکه رئیسجمهور را ملامت میکردند که چرا با توجه به سابقه ابوطالبی در تسخیر لانه جاسوسی او را به عنوان نماینده ایران در سازمان ملل معرفی کرده است! و پیشنهاد ذلتپذیرانه تغییر او را میدادند! و...
5- و بالاخره، اگرچه در اینباره گفتنیهای فراوان دیگری هست که در محدود این وجیزه محدود نمیگنجد ولی در پایان باید توجه رئیسجمهور محترم و یاران واقعی ایشان- که تعدادشان در دولت محترم کم نیست و اکثریت اعضای کابینه را تشکیل میدهند- به این واقعیت تلخ جلب کرد که طیف مشترک اصحاب فتنه و شماری از کارگزاران بارها نشان دادهاند کمترین ارادتی به آقای روحانی و دغدغهای برای حفظ دولت ایشان ندارند. این طیف از کیسه اعتماد مردم به رئیسجمهور محترم برای منافع حزبی و گروهی و بعضا همپیمانان خود در آن سوی مرزها هزینه میکنند و از پیآمد این هنجارشکنی خود نیز نگران نیستند، چرا؟! چون چیزی برای از دست دادن ندارند.
ماجرای اخیر که از کاهش چشمگیر اعتماد مردم حکایت دارد میتواند هشداری جدی نسبت به ادامه حضور این طیف در حلقه دولت محترم باشد.
منبع: صراط
دیدگاه شما