دغدغه ها اگر مبتنی بر تعقل باشند و رهنمود هوشمندانه داشته باشند، جای بسی شعف است و با فراغ بال بایستی پذیرفته شوند و اگر هم فاکتورهای تعقل و هوشمندی را نداشته باشند، از آنجایی که بر عهده مسئولان است تا در سیاستگذاری ها همراهی عامه را با خود داشته باشند و رعایت نگرانیهای توده وظیفه مدیران در تمامی سطوح است، نگاه غیرکارشناسی عموم جامعه، نافی پاسخگویی مدیران نبوده و رافع مسئولیت اقناعی آنان نخواهد شد.
و اما نکاتی در باره تفاهم نامه مطرح شده ایران و چین:
لزوما هیچ تفاهم یا پیمانی هر چند در ابتدا همه احتیاط ها نیز در آن رعایت شده باشد، به این شکل نیست که تا انتها یک طرف با خیال راحت دست بر روی دست بگذارد و همه ی دلخوشی اش آن باشد که در متن منعقد شده جوانب امر را سنجیده است،
بله در طول اجرا همواره بایستی تلاش کند تا حداکثر بهره مندی را از فرصت بوجود امده در مسیر منافع ملی داشته باشد، بخشی از این نگرانیها به جو حاکم و غالب و بی عملی ما برمیگردد که جرات و جسارت لازم را برای حضور در عرصه های کلانتر از حوزه سرزمینی خود نداشته ایم و عموما مسئولین ما حتی سعی نکرده اند.
دایره دغدغه مندی خود را از پایتخت به مرزهای داخلی کشور بکشانند چه برسد به اینکه به فرصتهای فراسرزمینی و یا همکاریهای فعال منطقه ای یا بین المللی فکر کنند(اگر به نقش ایران در مقابله و خنثی سازی لطمات داعش در سوریه و عراق دقت کنیم و همراهی ای که ترکیه با داعش برعلیه دولت و ملت های سوریه و عراق داشت و بهره ای که اکنون ترکیه از حضور فعال در عرصه های اقتصادی در سوریه و عراق میبرد توجه کنیم بهتر به منظور نگارنده پی خواهید برد).
پس بد نیست بدانیم به لحاظ جامعه شناختی، نگرانیهایی که امروز در ارتباط با تفاهم فعلی از زبان عامه مطرح میشود، ریشه در ترس اکثر مسئولین ما دارد، حتی اگر مبحث خیانت و نفوذ را کنار بگذاریم خوش بینی بدون پشتوانه به غرب و بی عملی نسبت به سایر بازیگران عرصه بین المللی سابقه تاریخی در رفتار سیاسی سیاستمداران ایرانی دارد که در این میان میتوان حضرت آقا را یک استثنا دانست.(برای تبیین موضوع به گرایشهای هاشمی، خاتمی، حتی احمدی نژاد و اکنون روحانی به غرب داشته و دارند توجه کنید).
از ویژگیهای کشور ما در مبحث اقتصادی این است که بسیاری از ظرفیتهای آن دست نخورده است و در مقایسه با سایر کشورها بهره برداری کمتری از آن شده است و اکنون برای رفع عقب ماندگی های صنعتی و اقتصادی می تواند باعث رشد شتابنده ایران گردد.
از سمتی دیگر ظرفیت ایران در تولید نفت و گاز بگونه ای بوده که همواره دولتها فروش نفت و گاز را پشتوانه تأمین منابع خود نموده اند تا حدی که کشور تبدیل به کشوری رانتیر شده و باعث بوجود آمدن یک اقلیت ویژه خوار و اکثریتی بی بهره گردیده است و تاکیدات مقام معظم رهبری در ایجاد صندوق ذخیره ارزی و استفاده از این صندوق در مباحث خاص ملی و پشتوانه قراردادن آن برای پروژه های کلان، کمتر توجه شده و دولتها تا توانسته اند از آن نیز برداشت داشته اند،
پس ملاحظه میشود که نفت و گاز ما تا کنون نتوانسته است توسط دولتها پشتوانه جهشهای اقتصادی قرار بگیرد.
در گذشته کشورهایی مانند پاکستان و ترکیه وارد قراردادهای کلان انرژی با ایران شده اند اما جدای از این امر که دخالتهای ابرقدرتها مانع اجرای بهینه و بموقع این نوع قراردادها شده است، درآمد نصف و نیمه حاصل از آن نیز نتوانسته آنگونه که باید و شاید موجبات گشایشهای اقتصادی و رفاه اجتماعی باشد.
نکته دیگر در مبحث پیمانها تولید امنیت پایدار است و حداکثر سازی امنیت در مسیر تفاهمات.
اینکه ما از مسیر پاکستان نفت را به هند برسانیم و یا از طریق ترکیه نفت و گاز را به اروپا ارسال کنیم تا کنون نتوانسته است امنیت مورد نظر و مقبول را ایجاد کند، تا جایی که هر دو کشور یاد شده جزو رقبای همیشگی ایران بوده و عوامل منازعه را بصورت بالقوه در درون خود دارند( گرچه پاکستان در موضوع ناامنی های مرزی و ترکیه در موضوعاتی مانند سوریه آذربایجان و قره باغ بخش هایی از نیات خود را آشکار ساخته اند).
با لحاظ نکات بالا میبینیم که تفاهم با چین چنانچه تبدیل به یک قرارداد دوجانبه گردد، لزوما مدیران و تصمیم گیران ایرانی را وارد یک عرصه بین المللی میکند تا بتوانند ظرفیتهای کشور را وارد تراز جهانی نموده و از آن مراقبت کنند.
ضمن اینکه نفت و گاز ایران هزینه مخارج دولتهای گذرا و سیاستهای مقطعی نمی شود و بلکه پشتوانه منابعی است که از قبل چین وارد کشور کرده و پروژه هایی در عرصه های متعدد را کلید
زده است، در نتیجه برنامه ریزیهای تصمیم گیران وارد چرخه ای بلند مدت میشود که دایره تصمیمات مقطعی و موردی و فرار دولتها از الزامات برنامه های تنظیمی را به حداقل میرساند و دولتها یاد میگیرند بلند مدت تر فکر کنند و عمل نمایند.
از سمت دیگر یک بعد از این تفاهم به تولید انرژیهای تجدید شونده برمیگردد که باعث میشود ظرفیتهای معطل مانده ایران در این بخش فعال شده و تولیدات انرژیهای پاک به کشورهای متعددی صادر گشته و نتیجه آن وابستگی سایرین به تولید انرژی ایرانی است.
نکته قابل تامل آنکه این تفاهم، به ایجاد همکاری های دو جانبه با چین و چند جانبه با سایرین می انجامد و یکی از نتایج آن تولید امنیت پایدار است، زیرا ناگفته پیداست که وقتی کشور توانمندی مانند چین در یک بازه زمانی ۲۵ ساله سرمایه گذاری کلان بنماید انگیزه های لازم را نیز برای محافظت از این سرمایه گذاری، از راه های متعارف و مقبول نیز خواهد داشت.
پس ایران وارد حلقه ی امنیتی پایدار میشود که با لحاظ ظرفیتهای داخلی کشور، در تولید امنیت، فرصتی مضاعف و هم افزا برای اعمال امنیت بوجود می آورد و اقتدار داخلی را به قدرتی منطقه ای تبدیل میکند و یا لااقل اینکه موجبات پایداری و ثبات قدرت منطقه ای ایران میشود، موضوعی که همسایگان ما و اروپا و آمریکا همواره سعی در جلوگیری از تبدیل شدن ایران به یک قدرت منطقه ای داشتند.
اگر خوب به موضوع نگاه کنیم خواهیم دید که با تنظیم این تفاهم نامه، با سرانگشت اشاره رهبری معظم انقلاب اسلامی، نه تنها اثرات برجام بدفرجام که قصد داشت ایران را از هر نظر محدود کند را خنثی میسازد بلکه افقهای نوینی را فراهم میکند تا با کنار رفتن دولت پیر و منفعل معتدل نمای لیبرال گراها، جهش موثری در همه زمینههای یادشده ایجاد شود، تا پس از چندین سال خون دل خوردن مردم، افق های روشنی پیش روی کشور ایجاد شود و گشایشهای اقتصادی صورت پذیرد.
هوشنگ نادری
انتهای پیام/
دیدگاه شما