تازه ترین مطالب

تاریخ : 15. ارديبهشت 1392 - 6:41   |   کد مطلب: 5453
تولد : دوازدهم تیر 1335 – همدان شهادت : دهم اردیبهشت 1360 – سرپل ذهاب معلم سمت : فرماندۀ عملیات سپاه همدان فرماندۀ محمور میانی سرپل ذهاب

به گزارش کورنگ بیست و پنج سال داشت که قله های مردانگی را تسخیر گام هایش کرد از روزی که از دست رنجش ، میهمان سفره های خالی خلق خدا بود تا وقتی که معلم شد و بعد سردار گمنام ، هیچ فرقی نکرد .

بی ادعایی و کم حرفی اش آسمان آبی را می مانست ، به مردم عسق می ورزید و وقتی شیپور غیرت نواختند ، رفت تا در آن روزهای آفتابی نفس گیر مرد بماند ، برای همیشه ی ما .

… و امروز آقا تقی ، آقا تر از آن است که وصفش در این شماره ها بگنجد . « خدا کند نگاهمان کن »

مختصری از زندگی نامه :

شهید تقی بهمنی مجاهدی که از بدو تولد در سال ۱۳۳۵ عشق و تقوی را خمیرمایه روح خود کرده بود او پس از پشت سر نهادن تحصیلات ابتدایی و دبیرستان به شرکت در مبارزات علیه طاغوت پرداخت، تا آنگاه که انقلاب شکوهمند اسلامی به پیروزی رسید. در جریان درگیری‌های پاوه داوطلبانه به سپاه پاسداران پیوست و با برادران پاسدار به مناطق درگیری با ضد انقلاب در پاوه و سنندج و مهاباد اعزام گردید. او پیش قدمی را در خطرات و سختیها، همیشه برای خویش لازم می‌شمرد. پس از چهار ماه که مسئولیت گروهی از برادران را در منطقه به‌عهده داشت به همدان بازگشت و نوع دیگری از مبارزه را حرارت بخشید. مبارزه با تهاجمات فرهنگی بیگانه و همچنین فقرزدایی از زندگی محرومان و ستمدیدگان منش او در پشت جبهه نظامی بود.

به محض تجاوز بعثیان به حریم و مرز اسلام و آغاز جنگ تحمیلی، مجدداً به عضویت سپاه درآمد و به نوار مرزی قصر شیرین اعزام گردید و مسئولیت عده‌ای از برادران را در آنجا به عهده گرفت. با گذشت زمان کوتاهی و بروز خلاقیت و تقوای او، سمت فرماندهی عملیات سپاه همدان به او محول گشت و از آن‌وقت تا هنگام شهادت تماماً در خط مقدم جبهه مشغول نبرد با متجاوزان عراقی بود و همیشه معتقد بود که تمام حرکات و رفتار باید در نجات دین و شرف باشد. شهید تقی بهمنی از آنجا که نوری بود در ظلمت و باید روزی به منبع خود در ملکوت اعلا می‌پیوست، در آخرین روزهای زندگی زمینی چندین بار برادران شهیدش را در خواب می‌بیند، گویا غلغله وصالش در میان عرشیان برپا بوده است. آری تقی بهمنی سرانجام در تاریخ ۱۰/۲/۶۰ به‌علت اصابت ترکش خمپاره درسه راهی ریخک جاودانه گردید.

مادر شهید :

کمتر به کوچه می رفت

- چرا نمی ری کوچه با بچه ها بازی کنی ؟ خوبه .

دوست ندارم ، اون ها قمار بازی می کنند ، حرف های بد می زنند .

برادر شهید :

عاشق اهل بیت بود و شیفته زیارت عاشوار . اسم حضرت زهرا که می آمد اشکش جاری می شد .

می گفت : اگه مریضی از صمیم قلب و با اعتقاد ، در مراسم روضه امام حسن یک چایی بخوره ! شفا پیدا می کنه ، حتما”.

برادر شهید :

شب بیست و دوم بهمن ، تو سربازخانه .

عکس شاه را از روی اسکناس ده تومانی در آورده بود و به جای آن عکس امام را زده بود .

روی پول نوشته بود :

در این شب آزادی که از هرگوشه وطن بوی انقلاب و آزادی می آید جای شهدا خالی است . درود بر شهیدان وطن .

مادر شهید :

معلم بچه ها که نه ، معلم همه اهالی بود .

از هیچ خدمتی دریغ نمی کرد . از حقوق خودش خرج می کرد جنگ که شروع شد رفت و دیگر بر نگشت .

مردم شهید پرور ! فردا بعدازظهر پیکر مطهر شهید بهمنی از مقابل بیمارستان ….

روستا غرق ماتم شد . همه رفتند شهر . احساساتی نشان دادند که همه حیران شدند .

بنا به درخواست اهالی ، اسم روستا از منور تپه به شهید بهمنی تغییر یافت .

آقا معلم دوباره برگشته بود !

هادی عبدی گونه:

سعی می کرد در مسیر خلوت بره بیاد . راه که می رفت به زمین نگاه می کرد .

کوه هم که می رفتیم ، می گفت : بریم جاهای خلوت ؛ دنج .

آخه چرا ؟

- اینجا بهتره ؛ نا محرمی نیست ؛ گناهی نیست .

برادر شهید :

تصمیم گرفته بود برای تحصیلات بره خارج !

جنگ که شروع شد . درس خواندن که هیچ ، درس دادن را هم رها کرد.

هم رزم :

تا اون وقت ندیده بودمش .

پرسید ، کجاها بمب خورده ؟

پرسیدم : شما !

گفت : سرباز امام ، مخلص شما .

فرداش فهمیدم اون فرمانده عملیات سپاهه .

برادر شهید :

قبل از سپاهی شدن معلم بود . حالا هم معلم بود ولی در سپاه و جبهه . به دانش آموزان می گفت :

« امروز روز دفاع از عقیده و ایمان است . اگر به جهاد نرویم کلاس و درسی باقی نخواهد ماند . »

علی شادمانی :

مسولان تصمیم گرفتند او هم در شورای سپاه باشد .

می گفتش :

اگه بخواین من و این جا بند کنین ، می رم سرکار معلمی خودم .

اونوقت از آن جا می رم کردستان مثل بقیه رزمنده های معمولی .

کریم ملکی :

گفت : تو سه روزه اومدی منطقه ، مجروح شدی . من سه ماهه اینجام حتی یک ترکش ریز هم نخوردم . به حال من غبطه می خورد !!

دو سه روز بعد ، من به شهادتش غبطه می خوردم .

اصغر حاجی بابایی :

گاهی دوبار وضو می گرفت توی آن سرمای استخوان سوز غرب ! می گفت : برای بعضی از کارهام ف خودم را تنبیه می کنم !

جعفر خاکیان :

می خواستم آب بخورم که رسید . یاد حرفش افتادم . با گوشه چشم نگاهش کردم .

- آب می خورم قربة الی الله … !

سر به سرش می گذاشتیم . لبخند زد .

گفت بله حالا هم می گم :

کارهایتان را قربة الی الله انجام بدین . حتی کفش هایتان را که واکس می زنین به یاد خدا و برای خدا باشه .

اصغر حاجی بابایی :

نظم ، تمیزی ، کم خوراکی ، شجاعت

هرکسی یکی دو روز با او بود ؛ این چهار ویژگی را در او می دید . واقعا” کم نظیر بود . لباس خاکی اتو زده ، پوتین های براقی ، و شلوار گتر شده .

سربازی تمام عیار بود .

برادر شهید :

از نوجوانی هم ّ و غمش رسیدگی به کار ان ها بود . به ما دایم سفارش می کرد . حتی وقتی شهید شد وصیت کرد که : هرچه از دارایی من باقی ماند به خانواده های فقیر و بی سرپرست بدهید .

الان هم ، همه حقوقش را صرف خانواده های بی سرپرست و مخارج مسجد می کنیم .

قسمت هایی از وصیت نامه شهید :

بسم ا… الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه راجعون

ا… اکبر خدا بزرگ است. من به خاطر اسلام، بلکه برای رسیدن به معبودم در این جبهه مبارزه می کنم و معتقد هستم این دنیا برای انسان یک زندان بیش نیست چنانکه شیعه از اول در برابر ستمگران همواره گفته اند، نه به این صورت است که ما شیعه ها در برابر هیچ گفته زور تحمل نمی کنیم. پای مقاومت ستمگران را خواهیم شکست و فراموش نمی کنیم که درس بزرگی از سرور آزادگان حسین(ع) آموخته ایم که در برابر ستمگر به پا خیز.

و اما شما مسلمانان در این موقع از زمان نشان بدهید که ما آزاده هستیم و پیرو مکتب اسلام هستیم. من شهادت را دوست دارم زیرا هر لحظه به استقبال آن می روم و با خون خودم می خواهم اسلام را یاری کنم اگر خدا این قربانی را از خانواده ما قبول کند، دوست دارم که با لباس و سایر وسایل از جمله پوتین در خاک بسپارید.

انقلاب ما، مانند نهالی نو است که احتیاج به آب دارد و ما مسلمانان برای آبیاری آن باید خون بدهیم تا این نهال بعد از چند زمانی ثمر خود را بدهد حقیقتا شهید قلب تاریخ است زیرا با خون خود آزادی و انسانی زیستن را برای بازماندگان آموزش می دهد بنابه به قول شهید تاریخ دکتر شریعتی «خدایا خوب زیستن را به ما بیاموز خود بهتر مردن را خواهیم آموخت».

تقی بهمنی

منبع : غرب ایران

دیدگاه شما

سایت رهبر معظم انقلاب
مرکزآموزش علمی کاربردی الوان ثابت