به گزارش کورنگ به نقل از مشرق، «امر به معروف» و «نهی از منكر» دو فرضیه بزرگ و دو فرع از فروع دهگانه دین مبین اسلام محسوب میشوند. گذشته از عنایت خاص قرآن كریم به این موضوع و نیز سیرهی نظری و عملی پیامبراكرم(ص) و دیگر اولیای دین، در نگاه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام امر به معروف و نهی از منكر جایگاه ممتاز و ویژهای دارد. آن حضرت امر به معروف و نهی از منكر را عنایت دین، قوام شریعت و با فضیلتترین اعمال بندگان خدا توصیف مینماید كه حتی از جهاد در راه خداوند نیز بالاتر است.
از دیدگاه آن حضرت این دو فرضیه بركات فراوانی در جامعه اسلامی به دنبال دارد و در مقابل ترك آنها مستوجب نزول بلا و خطرات زیادی است. مراتب سهگانه امر و نهی(قلبی، لسانی، یدی) خصوصیات آمر و ناهی، رابطه امر به معروف و نهی از منكر با جهاد و اقامه حدود و نیز لزوم نصیحت كردن و نصحیت پذیرفتن، همچنین فضیلت امر و نهی عوام نسبت به خواص، و رعایا نسبت به حكام، از دیگر فرازهای بیانات علوی در تبیین جایگاه و ارزش امر به معروف و نهی از منكر است.
كلید واژهها: امام علی(ع)، امر به معروف و نهی از منكر
پیشگفتار
امام علی علیهالسلام: «و ما اعمال البر كلها و الجهاد فی سبیلالله عندالامر بالمعروف و النهی عن المنكر الا كنفثه فی بحر لجی»: تمام كارهای نیك و حتی جهاد در راه خدا، در مقابل امر به معروف و نهی از منكر به اندازهی آب دهانی در مقابل دریایی پهناور بیش نیست!» دو فرضیهی امر به معروف و نهی از منكر كه هر دو جزء فروع دهگانه دین مبین اسلام میباشند، آنچنان جایگاه والایی در شرع مقدس اسلام دارند كه در حدود 30 آیه از آیات قرآن كریم با الفاظ و عبارات مختلف در خصوص آنها نازل گردیده است. علاوه بر آن، در سخنان معصومین علیهمالسلام، در خصوص آنها نكات فراوانی بیان گردیده كه در منابع و متون معتبر حدیث ما ثبت و ضبط شده است. فقها و محدثین نیز در كتابهای خود هر یك بابی را تحت این عنوان باز كرده و دربارهی آن مطالب ارزندهای را نگاشتهاند. در اهمیت و منزلت این دو فرضیه همین بس كه جزء فروع دین شمرده شدهاند.
با این حال، با كمال تأسف باید اذعان نمود كه آنطور كه شایسته است در قرون و اعصار مختلف تاریخ اسلام، این دو فرضیه، اولاً زوایا و ظرایف و نیز مسائل مختلف آنها به عنوان دو واجب شرعی به خوبی بیان نگردیده است و ثانیاً به خوبی اجرا نشده؛ تا جایی كه امروزه و بالاخص پس از پیروزی انقلاب پربركت جمهوری اسلامی ایران، از آنها به عنوان دو فرضیهی «فراموش شده» یاد میشود و برای به جریان افتادنشان «ستاد احیای امر به معروف و نهی از منكر» تأسیس گردیده است. امر به معروف و نهی از منكر از دیدگاه و منظر امام علی علیهالسلام، جلوهای دیگر و جایگاهی ویژه دارد. در میان كلمات، نامهها و سخنان به جای مانده از آن حضرت، اشارات و توجهات خاصی به این موضوع وجود دارد. بر همین اساس، و با عنایت به این نكته كه سال جاری به نام سال سیرهی علوی نامیده شده است، بر آن شدیم تا مجموعهای از نظریات و دیدگاههای آن حضرت را در خصوص این دو فرضیه بزرگ گرد آورده و پس از دستهبندی به شرح و بیان آنها در حد وسع و توان خود بپردازیم. این نوشتار پس از مقدمه تحت عنوانهای ذیل دستهبندی و تدوین شده است:
1) اهمیت امر به معروف و نهی از منكر؛
2) وجوب امر به معروف و نهی از منكر؛
3) شرایط و خصوصیات آمر و ناهی؛
4) مراتب امر به معروف و نهی از منكر؛
5) ترك امر به معروف و نهی از منكر؛
6) امر به معروف و نهی از منكر و اقامه حدود؛
7) امر به معروف و نهی از منكر و جهاد؛
8) امر به معروف و نهی از منكر و نصیحت؛
9) امر به معروف و نهی از منكر عامه نسبت به خاصه و حكام؛
بعضی از عنوانهای كلی فوق دارای موضوعات جزیی نیز میباشند كه حسب مورد به آنها پرداخته خواهد شد. در پایان مباحث نیز انشاءالله خلاصه و نتیجه بحث به اختصار مرور خواهد گرید. امید آنكه این قدم كوتاه مورد قبول درگاه خداوند متعال و عنایت ویژه مولای متقیان در سالی كه به نام زیبای آن انسان بزرگ مزین گردیده است، واقع شود و ره توشهای برای نگارندهی این نوشتار باشد.
امر به معروف و نهی از منكر معیار سنجش دیگر اعمال انسانهاست/ ثواب امربهمعروف بالاتر از جهاد در راه خداست/ لعنت خدا بر مردمی که این فریضه الهی را ترك کردند
گفتار اول ـ اهمیت امر به معروف و نهی از منكر
الف ـ فضیلت امر به معروف و نهی از منكر
امر به معروف و نهی از منكر از منظر علی علیهالسلام، با فضیلتترین اعمال بندگان خداوند، غایت دین، قوام شریعت، خلق الهی و بالاتر از جهاد در راه خدا معرفی شده است. سخنان بسیار نغز و گهرباری از آن حضرت در این خصوص به ثبت رسیده است كه در ادامه و نیز در بخشهای دیگر این مقاله به تناسب بیان خواهد شد. در اینجا چند روایت كه به تنهایی بیانگر ارزش و برتری این دو فرضیه نسبت به سایر واجبات است، ارائه میگردد.
1) «الامر بالمعروف افضل اعمال الخلق:[1] امر به معروف با فضیلتترین اعمال خلق خداست». این گفتار كه اطلاق نیز دارد، امر به معروف را نسبت به همه اعمال و كردار بندگان خدا، برتر و با فضیلتتر معرفی نموده است و به تنهایی ارزش والای این فرضیه را اثبات مینماید. در جای دیگر، حضرت امر به معروف و نهی از منكر را غایت و هدف نهایی دین دانسته است:
2) «غایهالدین الامر بالمعروف و النهی عن المنكر و اقامه الحدود:[2] غایت دین، امر به معروف و نهی از منكر و اقامه حدود است». در اینجا سه عنصر «امر به معروف»، «نهی از منكر» و «اقامهی حدود» كه همگی در یك راستا و هدف میباشند، غایت و منتهای هر دینی از جمله دین مبین اسلام دانسته شده است. این حدیث نیز به خوبی نشانگر اهمیت و ارزش امر به معروف و نهی از منكر است. قریب به همین معنا را امیرمؤمنان با تعبیری دیگر چنین بیان داشتهاند:
3) «قوام الشریعه الامر بالمعروف و النهی عن المنكر و اقامه الحدود:[3] برپایی شریعت به وسیله امر به معروف و نهی از منكر و اقامه حدود ممكن است». سه عنصر ذكر شده، از طرفی «غایت دین» و از یك طرف «قوام شریعت» محسوب میشوند. در خصوص ارتباط این سه فرضیه با همدیگر در گفتار مولای متقیان، موارد دیگری بیان شده است كه در بخشی جداگانه(امر به معروف و نهی از منكر و اقامهی حدود) درباره آن بیشتر توضیح داده خواهد شد. علی علیهالسلام، در كلامی دیگر امر به معروف و نهی از منكر را دو «خلق» و صفت خداوند میداند.
4) «ان الامر بالمعروف و النهی عن المنكذر لخفقان من خلقالله سبحانه:[4] همانا امر به معروف و نهی از منكر دو خلق از اخلاق خداوند سبحان میباشند». در این حدیث خداوند متعال نیز «امر به معروف» و «ناهی از منكر» دانسته میشود كه خود نشانگر كمال فضیلت و ارزش برای این دو فرضیه میباشد. همین فضیلت برای آمران به معروف و ناهیان از منكر كافی است تا مقتدای خود را در این راه مقدس، خداوند تبارك و تعالی بدانند و متوجه باشند كه در چه مسیر مقدس و مهمی قدم برمیدارند.
5) «و ما اعمال البر كلها و الجهاد فی سبیلالله عند الامر بالمعروف و النهی عن المنكر الا كنفثه فی بحر لجی:[5] تمام كارهای نیك و حتی جهاد در راه خدا، در مقابل امر به معروف و نهی از منكر چیزی نیست مگر به اندازه رطوبتی كه از بخار دهان خارج میشود در برابر دریایی مواج و پهناور» «ثفئه» مقدار آب كمی است كه از دهان خارج میشود و از «تف» كمتر است. همچنین به معنی لعاب دهان و نیز رطوبت كمی كه در بخار دهان وجود دارد آمده است.[6] «لج» آب زیاد و موج دریا است و «بحر لجی» به معنی دریایی پر موج و پهناور است.[7] بنابراین، از دید آن حضرت ارزش و فضیلت امر به معروف و نهی از منكر نه تنها از هر عمل و فریضه دینی دیگر بالاتر و برتر میباشد، بلكه بر اساس سخنان ایشان چنانچه همه اعمال دیگر را در یك كفه ترازو قرار دهند و امر به معروف و نهی از منكر را در كفهی مربوط به امر به معروف و نهی از منكر سنگینتر خواهد بود. بالاتر از آن اینكه، در این مقایسه و موازنه، ارزش و مقدار همه اعمال نیك در مقابل یكی از آنها كه امر به معروف و نهی از منكر است، بطور خارقالعادهای سبكتر و پایینتر است؛ چراكه نسبت میان آنها، مانند نسبت قطرهی آب است در مقابل دریا.
ب ـ آثار، بركات و پاداش امر به معروف و نهی از منكر:
علاوه بر فضایل ذكر شده در مبحث قبل، مولای متقیان برای امر به معروف و نهی از منكر آثار و پیامدهای مباركی را ذكر مینماید كه اینها هم همانند احادیث قبلی ضمن اینكه بیانگر اهمیت فراوان این دو فرضیه مقدس میباشند، از زاویهای دیگر به این دو فرضیه میپردازند.
1) و أمر بالمعروف تكن من أهله:[8] امر به معروف كن تا از اهل معروف باشی». برابر این روایت، كه حضرت آن را خطاب به فرزند گرامیاش امام حسن مجتبی علیهالسلام نوشتهاند، از جمله آثار مثبت امر به معروف آن است كه شخص «آمر»، در زمرهی افراد نیكوكار جامعه قرار میگیرد؛ به عبارت دیگر، اولین فایدهی امر به معروف، به خود امركننده میرسد؛ چراكه طبعاً انسان خردمندی كه به اصلاح دیگران همت میگمارد و آنان را به كارهای نیك فرا میخواند، در وهلهی اول خودش از آن متأثر میشود و آن را به كار میبندد. در نتیجه امر به معروف، خودش را هم تعلیم و آموزش میدهد و از خطاها و اشتباهات احتمالی خودش نیز جلوگیری مینماید. البته اگر چنین نباشد و از پند و اندرزهایی كه به دیگران میدهد، خودش استفاده ننماید و به آنها بیتوجه باشد، سخت مورد سرزنش امیرالمؤمنین است. شرح این نكته را در مباحث آینده بالاخص در مبحث عامل بودن و ناهی باز خواهیم گفت.
2) «من أمر بالمعروف شد ظهور امیرالمؤمنین.[9] كسی كه امر به معروف نماید، به مؤمنان پشتگرمی دهد». یكی از آثار مترتب بر امر به معروف، محكم نمودن دل مؤمنان و ایجاد پشتوانه برای آنان است تا كسی جرأت تعرض به حدود خداوند و زیر پا گذاشتن فرمانهای الهی را به خود ندهد و نتواند در بین مؤمنان فساد و تباهی ایجاد نماید.
3) «من نهی عنالمنكر ارغم انوف الفاسقین(او الكافرین و المنافقین):[10] كسی كه نهی از منكر كند بینی فاسقان(یا كافران و یا منافقان) را به خاك مالیده است». در عبارت اصول كافی كه اندكی با نهجالبلاغه و غررالحكم تفاوت دارد، آمده است:
4) «و من نهی عن المنكر ارغم أنف المنافق و أمن كیده:[11] كسی كه نهی از منكر كند، بینی منافق را به خاك میمالد و از كید و نیرنگش در امان است». این دو عبارت نیز یكی دیگر از بركات فریضه امر به معروف و نهی از منكر بالاخص دومی را نشان میدهند و بر اساس آن، دشمنان(اعم از منافق، كافر و یا فاسق) ناكام مانده و انسان ناهی از منكر، از مكر و حیلهی منافقان در امان خواهد بود.
5) ممن كن فیه ثلاث سلمت له الدنیا و الاخره: یأمر بالمعروف و یأتمر به و نهی عن المنكر و ینتهی عنه و یحافظ علی حدودالله جل و علا:[12] هركس كه سه خصلت در او باشد، از شر دنیا و آخرت در امان است: امر به معروف كند و خودش نیز بدان عامل باشد، نهی از منكر كند و خودش نیز تارك آن باشد و حدود خداوند جل و علا را محافظت نماید». قسمتی از مفاهیم این حدیث شریف كه به اقامه و حفظ حدود و نیز عامل بودن آمر و ناهی برمیگردد در هنگام بحث از عنوانهای یاد شده مجدداً مورد بحث قرار خواهد گرفت. آنچه در اینجا مدنظر ماست، یك بخش از این روایت است كه همانا امر به معروف و نهی از منكر میباشد و براساس این حدیث، از جمله آثار و پاداشی كه به آمر و ناهی میرسد، سلامت دنیا و آخرت است.
6) «إن الامر بالمعروف و النهی عن المنكر ... یضاعفان الثواب و یعظمان الاجرو.[13] همانا امر به معروف و نهی از منكر ثواب را مضاعف و اجر و پاداش را فراوان میكنند.» این گفتار نیز مبین اجر و ثوابی است كه به آمر و ناهی داده خواهد شد و پاسخ رد به كسانی است كه میپندارند امر به معروف و نهی از منكر موجب خطر جانی و یا ضرر مالی میشود. متن كامل این روایت كه دربر گیرندهی نكات مهم دیگری نیز هست، به همراه روایتهای مشابه دیگر در مبحث «علت ترك امر به معروف و نهی از منكر» و نیز مبحث «امر و نهی نمودن حكام و خواص» خواهد آمد. از جمله آثار و فواید دیگری كه در كلام امیر مؤمنان برای امر به معروف و نهی از منكر آورده شده است این است كه: امر به معروف و نهی از منكر موجب قوام شریعت میگردد. متن این روایت را در حدیث شماره سه آوردیم. با بررسی اقوال مطرح شده، این آثار و نتایج به سبب اجرای امر به معروف و نهی از منكر حاصل میگردد.
1) امر به معروف در زمرهی «اهل معروف» قرار میگیرد؛
2) امر به معروف به مؤمنان پشتگرمی میدهد؛
3) ناهی از منكربینی منافقان، كفار و فاسقان را به خاك میمالد؛
4) ناهی از منكر از كید و مكر منافقان در امان میماند؛
5) امر به معروف و عامل به آن، ناهی از منكر و تارك آن، حافظ و نگهدارنده. حدود الهی، هر سه از سلامت دنیا و آخرت برخوردار میگردند؛
6) امر به معروف و نهی از منكر ثواب را مضاعف و اجر را فراوان میكند؛
7) امر به معروف و نهی از منكر موجب قوام شریعت میگردد. آثار دیگری نیز در لابهلای كلمات گهربار مولای مؤمنان برایب این دو فریضه بیان گردیده است كه در مباحث آتی به آنها نیز اشاراتی خواهد شد.
ج ـ امر به معروف و نهی از منكر معیار سنجش دیگر اعمال:
گاهی در بیانات حضرت علی علیهالسلام، به عبارتهایی برمیخوریم كه در آنها حضرت در مقام بیان اهمیت و ارزش امری است و برای اثبات ارزش آن امر، از معیار امر به معروف و نهی از منكر استفاده نمودهاند.
1) «اعرفوا... و اولی الامر بالامر بالمعروف و العدل و الاحسان:[14] اولی الامر را با امر به معروف و عدل و احسان بشناسید.» این روایت كه در آن امیرالمؤمنین، علیهالسلام، برای شناخت اموری، معیارهایی ارائه فرموده است(خدا را با خدا، رسول را با رسالت و اولیالامر را با ...)، نشان میدهد كه امر به معروف آنچنان اهمیت و قدر و منزلت دارد كه برای شناخت اولی الامر باید به عنوان ملاك و معیار از آن استفاده نمود.
2) «العقل منزه عن المنكر امر بالمعروف:[15] عقل، بازدارنده از منكر و امر به معروف است». عقل، این ودیعه الهی نزد انسانها كه ملاك و ابزار اصلی راهیابی و وصول انسانها به هدایت و شناخت است، با معیار امر به معروف و نهی از منكر سنجیده میشود و چنانچه كسی این دو خصوصیت را نداشته باشد، باید حكم كرد كه فاقد عقل است و یا اینكه عقلش معیوب است. چه ارزش و مقامی بالاتر از اینكه به امر به معروف و نهی از منكر معیار سنجش عقل سالم از عقل ناسالم میباشد.
در جای دیگر امام، «دین» و «شمشیر» را كه اولی برای هدایت و رأفت نسبت به آدمیان و دومی برای قهر و عذاب طاغیان نهاده شدهاند، از آن جهت ارزشمند و معتبر میشمارد كه اینان امر به معروف و ناهی از منكرند.
3) «السیف فاتق والدین راتق؛ فالدین یأمر بالمعروف و السیف ینهی عن المنكر. قال الله تعالی: لكم فی القصاص حیاه:[16] شمشیر بازكننده گرهها و دین، ساماندهنده امور است؛ پس دین، امر به معروف میكند و شمشیر، نهی از منكر مینماید. خداوند متعال فرموده است: قصاص حیات شماست.»[17] «رتق» و «فتق» در لغت ضد هم هستند. اولی به معنای بسته و ضمیمه هم بودن و دومی به معنای جدایی و باز بودن. راتق به معنی عاقد(گره زن) و فاتق به معنای حال(بازكننده گره) است.[18] شمشیر با قهرش معضلات و گرهها را كه با وسایل دیگر امكان باز نمودن آنها نیست، باز میكند و دین با مهرش نابسامانیها و گرههای باز شدهای را كه به هم نمیپیوندند، به هم میرساند و اوضاع را سامان میدهد. امر به معروف و نهی از منكر هم به این شیوه، رتق و فتق امور جامعه اسلامی را به عهده میگیرند و در صورت تعطیلی این دو فریضه است كه مشكلات حل نمیشود و نابسامانیها سامان نمیگیرد.
د ـ مسابقه در زمینهی امر به معروف و نهی از منكر:
در باب اهمیت دو فریضهی امر به معروف و نهی از منكر دو روایت دیگر را از آن حضرت به عنوان خاتمهی این بحث میآوریم. البته همانطور كه ذكر شد، در مباحث آتی نیز كه آنها را به موضوعات مختلفی اختصاص دادهایم، اهمیت و ارزش امر به معروف و نهی از منكر به خوبی مستفاد میگردد.
1) «اذا رأیتم الخیر فسارعتم الیه و اذا رأیتم الشر فتباعدتم عنه و كنتم بالطاعات عاملیان و فیالمكارم متنافسین، كنتم محسنین فائزین:[19] هرگاه خیر را دیدید و به طرف آن شتاب نمودید، و هرگاه كه شر را دیدید و از آن دوری جستید و در آن حامل عامل به طاعات بودید و در راه مكارم مسابقه دادید، در این هنگام است كه شما نیكوكار و رستگارید». عمل به خیر و دوری از شر از مراتب امر به معروف و نهی از منكر محسوب میگردند كه در ادامه با تفصیل بیشتر دربارهی آن بحث خواهد شد. مسابقه در این راه از همگوی سبقت را ربودن، موجب رستگاری میشود. انسان را در شمار نیكوكاران قرار میدهد.
2) «ان كنتم لا محاله متسابقین، فتسابقوا الی اقامه حدود الله و الامر بالمعروف:[20] اگر ناچار به مسابقه هستید، در زمینهی اقامهی حدود الهی و امر به معروف با هم مسابقه بدهید». امیرالمؤمنین در این دو گفتار از مؤمنان و مسلمانان میخواهد در خصوص اجرای حدود الهی و پرهیز از منكرات و نیز امر به معروف و شتاب به سوی انجام كارهای نیك، از همدیگر سبقت گرفته و با هم مسابقه بدهند. طبع انسانها به گونهای است كه همواره در زمینههای مختلف با همدیگر در حال مسابقه هستند. لذا بهتر است موضوع مسابقه را از امور كماهمیت و بیاهمیت تغییر داده و در موضوعات و زمینههای حائز اهمیت از جمله امر به معروف و نهی از منكر كه مهمترین عبادات محسوب میگردند، به رقابت بپردازند.
گفتار دوم ـ وجوب امر به معروف و نهی از منكر
هر چند روایتها و احادیثی كه تاكنون بیان گردید، هر یك به نوعی بیانگر وجوب امر معروف و نهی از منكر از دیدگاه امام علی علیهاسلام، میباشد، اما در اینجا چند روایت دیگر را كه با صراحت بیشتر نمایانگر این مسأله میباشند، میآوریم. البته در مباحث آتی هم موضوع وجوب این دو فرضیه نهفته است.
1) «فرضالله ... و الامر بالمعروف مصلحه للعوام و النهی عن المنكر ردعاً للسفهاء:[21] خداوند امر به معروف را به خاطر مصلحت عوام و نهی از منكر را به خاطر كوبیدن سفیهان واجب نموده است». از این روایت علاوه بر وجوب امر به معروف و نهی از منكر، حكمت تشریع آن دو نیز فهمیده میشود كه عبارت از مصلحت عوام و راندن سفیهان جامعه است.
2) «كن بالمعروف آمراً و عن المنكر ناهیاً:[22] آمر به معروف و ناهی از منكر باش». امام علی علیهالسلام، در كوتاهترین عبارت، وجوب این دو فرضیه را بیان داشته است.
3) «اموا بالمعروف و أنهوا عن المنكر:[23] امر به معروف و نهی از منكر كنید» در این دو روایت با صیغهی امر، واجب بودن این دو فرضیهی مقدس به مسلمانان یادآوری شده است. در جای دیگری حضرت سكوت و چشمپوشی در برابر گناهان دیگران را حلال نمیدانند.
4) لا یحل لعین مؤمنهتری الله یعصی فتطرف حتی تغیره:[24] حلال نیست برای چشم مؤمنی كه ببیند نافرمانی خداوند میشود، چشمپوشی نماید، مگر اینكه نسبت به تغییر آن اقدام نماید.»
گفتار سوم ـ شرط و خصوصیات آمر و ناهی
علی علیهالسلام، تعابیر زیادی در خصوص آمر و ناهی و اینكه چه خصوصیاتی باید داشته باشد و به چه نكاتی توجه نماید، دارند. مهمترین خصوصیت امر به معروف و ناهی از منكر از نظر امیرالمؤمنین این است كه باید خودش به آنچه كه میگوید، عامل باشد. دیگر اینكه اهل مدارا، سازش و تابع مطالع نباشد. همچنین آمر و ناهی باید در این راه از سرزنش ملامتگران نهراسند.
الف ـ عامل بودن آمر و ناهی
عامل بودن شخص آمر و ناهی كه اغلب در لسان دین و بالاخص در كلمات امام علی علیهالسلام، از آن به «ائتمار» و «تناهی» تعبیر میشود، نكته بسیار مهمی است كه باید آمر و ناهی آن را مراعات نماید. این موضوع كه در قرآن كریم و احادیث معصومین علیهمالسلام، نیز بر آن صحه گذاشته شده است، به اندازهای اهمیت دارد كه عدهای از علما آن را شرط وجوب امر به معروف و نهی از منكر دانستهاند.[25] البته در مقابل، جمهور فقها و علما قائل به این شرط برای وجوب نیستند و همان چهار شرط مشهور(علم، عدم اصرار عاصی بر معصیت، احتمال تأثیر، عدم احتمال مفسده و ضرر مالی و جانی و عرضی) را شروط وجوب میدانند.[26] معالوصف عدم پایبندی آمر و ناهی به آنچه خود میگوید و از دیگران انتظار دارد، به عنوان یك صفت بسیار نكوهیده قلمداد شده است:
1) «آئتموا بالمعروف و أمروا به و تناهوا عنالمنكر و انهواعنه:[27] به معروف عمل كنید و به آن امر و فرمان دهید. از منكر دست بكشید و دیگران را نیز از آن باز دارید.» در اینجا حضرت ابتدا به «ائتمار» و عمل نمودن به معروف و كار نیك دستور میدهند سپس خواستار «امر به معروف» میگردند. همچنین اول «تناهی و ترك منكر را لازم میدانند، آنگاه میخواهند كه «نهی از منكر» صورت گیرد.
2) «إنی لارفع نفسی أن انهی الناس عمالست انتهی عنه او آمرهم بما لا اسبقهم الیه بعملی اوارضی منهم لا یرضی ربی:[28] من نفس خود را بالاتر از این میدانم كه مردم را از چیزی نهی كنم كه خودم دست از آن برنداشته باشم، یا آنان را به چیزی دستور دهم كه خودم قبل از آنان بدان عمل نكرده باشم، یا به كاری از آنان راضی باشم كه خداوند از آن رضایت نداشته باشد». امر و نهی بدون عمل، كه در سیرهی شخص آمر و ناهی مورد توجه نباشد و صرفاً دیگران را مدنظر قرار دهد و در آن، آمر و ناهی از كردار خودش غافل باشد، آنچنان ناپسند و خلاف شأن یك انسان وارسته است كه حضرت شأن خود را بالاتر از آن میداند كه اینگونه باشد.
3) «ایها الناس إنی والله لا احثكم علی طاعه إلا و أسبقكم الها، و لا أنها عن معیصه الا و أتناهی قلبكم عنها:[29] ای مردم، به خدا قسم من هیچگاه شما را به طاعتی تشویق و ترغیب نكردهام مگر اینكه خودم قبل از شما از آن دست كشیدهام». زشتی و ناپسندی امر و نهی بدون عمل را حضرت دلالت بر گمراهی جهل میداند، آنچنان كه در این دو روایت كه درپی میآید، ملاحظه مینماییم.
4) «گفی بلمرء غوایه أن یأمر الناس بما لا یأمر به وینها هم اعمالا ینهی عنه:[30] برای گمراهی انسان همین كافی است كه دیگران را به چیزی امر كند كه خود، بدان عمل نمیكند و دیگران را از چیزی نهی كند كه خود از آن دست نمیكشد.»
5) «كفی بالمرء جهلاً أن ینكر علی الناس ما یأتی مثله:[31] در نادانی انسان همین بس است كه مردم را از كاری باز دارد كه خودش همان را انجام میدهد». بیاناتی این چنین رسا و بلیغ، عدم التزام شخص را به اوامر و نواهی خود، ناشی از گمراهی و جهل انسان میداند. به راستی بدترین خصلتی كه ممكن است آدمیب داشته باشد، همین است كه خودش اهل معروف و تارك منكر نیست، ولی دیگران را اینگونه میخواهد. آن حضرت تعابیر ارزنده دیگری نیز در این خصوص دارند.
6) «كن بالمعروف آمرا و عن المنكر ناهیاً و بالخیر عاملاً و للشر مانعاً:[32] آمر به معروف و ناهی از منكر باش، همچنین عامل به خیر(معروف) و تارك(مانع) شر و منكر باش». امام پس از واجب نمودن امر به معروف و نهی از منكر، بلافاصله میخواهد كه انسان نسبت به خیر یا معروف عامل، و نسبت به شر یا منكر، تارك و مانع باشد. در كلامی دیگر آن حضرت همین نكته را به بیانی دیگر تشریح میفرمایند.
7) مكن عاملاً بالخیر ناهیاً عن الشر منكراً شیمهالغدر:[33] عامل به خیر، ناهی شر و انكاركنندهی شیوهی نیرنگ باش».
8) «كن آمراً بالمعروف و عاملاً به ولا تكن ممن یأمر به ولا یعمل به فتبوء یأثمه و تتعرض لمقت ربه:[34] آمر و عامل به معروف باش و از كسانی نباش كه به معروف امر میكنند، ولی به آن عمل نمینمایند؛ چراكه در این صورت دچار گناه شده و سخط و خشم خداوند را نصیب خود گردانیدهای». در صورتی كه آمر به معروف عامل به معروف نباشد، مرتكب گناه و معصیت گردیده و سخط و نارضایتی و خشم خداوند را برای خودش خریده است. در واقع امر به معروف به همراه عمل به آن ارزشمند است و چناچه عمل، همراهش نباشد، مجازات و عقاب الهی را درپی خواهد داشت.
9) مو الا للذكر لاهلاً ... و یأمرون بالقسط و یأتمرون به و ینهون عنالمنكر و یتناهون عنه:[35] اهل ذكر كسانی هستند كه ... امر به قسط میكنند و خود نیز بدان عاملند، از منكر نهی میكنند و خود نیز از آن دوری میجویند». میبینیم كه ائتمار و تناهی از صفات «اهل ذكر» به حساب میآید و آنان را كه اینگونه نباشند، باید اهل غفلت و ناآگاهی دانست كه روایتهای قبل به خوبی نمایانگر این امر میباشد.
10) «لا تكن ممن ... ینهی و لا ینتهی و یأمر بما لا یأتی:[36] از جمله كسانی نباش كه نهی میكنند. ولی خود از آن دست برنمیدارند و امر میكنند اما خود عمل نمیكنند». این روایت و روایت بعدی همانند پارهای از روایتهای گذشته انسان را نهی میكند از اینكه امر به معروف و ناهی از منكر باشد، ولی در عین حال خودش به معروف عمل نكند و از كار زشت و منكر دست بر ندارد:
11) «لا تكن ممن ... یحبالصالحین و لا یعمل عملهم و یبغض المذنبین و هو احدهم:[37] از جمله كسانی نباش كه صالحان را دوست دارند، ولی همانند آنان عمل نمیكنند و از گناهكاران خشمگیناند ولی خود یكی از آنان میباشند».
12) «من نصب نفسه للناس اماماً فعلیه أن بیدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره ولیكن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه. و معلم نفسه احق بالاجلال من معلم الناس و مؤدبهم:[38] كسی كه خود را امام و مقتدای دیگران میداند، باید قبل از اینكه به تعلیم دیگران بپردازد، خود را تعلیم بدهد و تربیت كردنش به وسیله سیرتش باشد نه با زبان؛ كسی كه معلم خودش باشد، سزاوارتر است كه گرامی داشته شود تا كسی كه معلم و مربی دیگران است». در این بیان حضرت علی(ع) تعلیم نفس را مقدم بر تعلیم دیگران میداند و بر همین اساس میفرماید: باید تأدیب و اصلاح دیگران به وسیلهی سیرهی عملی باشد نه به وسیله زبان.
13) «و انهوا عن المنكر و تناهوا عنه فانما امرتم بالنهی بعد التناهی:[39] نهی از منكر كنید و خود نیز از آن بپرهیزید. همانا نهی از منكر بر شما واجب شده است بعد از تناهی(ترك منكر)». امام(ع) تناهی و ترك منكر را مقدم بر نهی از منكر میداند. لذا انسان باید اول خودش را اصلاح نماید، سپس همت به اصلاح دیگران بگمارد؛ چراكه در غیر این صورت اقدامش تأثیر مطلوب را نداشته و نمیتواند دیگران را اصلاح نماید.
14) «من لا یصلح نفسه لا یصلح غیره:[40] كسی كه خودش را اصلاح نكند دیگران را نیز اصلاح نخواهد كرد». در پایان بیانی را از آن حضرت میآوریم كه نسبت به سخنان قبل، از شدت بیشتری برخوردار میباشد و در آن، آمرین به معروف را كه تارك آن هستند و همچنین ناهیان از منكر را كه عامل به منكرند، مورد نفرین قرار میدهد و درخواست لعن خداوند را برای آنان مینماید.
15) «و لعنالله الامرین بالمعروف التاركین له و الناهین عن المنكر العاملین به:[41] خداوند لعنت كند كسانی را كه امر به معروف میكنند، ولی تارك آنند و نهی از منكر مینمایند، ولی عامل به آن هستند». این فریاد امیرالمؤمنین به دنبال سخنان دردمندانه دیگری است كه آن را در گفتار دیگر تحت عنوان «آثار ترك امر به معروف و نهی از منكر» بیان خواهیم داشت؛ آنجا كه میفرماید: «فساد در همه جا آشكار شده است ولی نهیكنندهای نیست كه اوضاع را تغییر بدهد و بازدارندهای كه خود را نیز باز دارد، پیدا نمیشود. آیا اینگونه میخواهید كه مجاور و همنشین خداوند شوید در منزلگاه قربش؟ و اینگونه میخواهید كه اولیای الهی شوید در نزد او؟ هرگز! خداوند را نمیتوانید در مورد بهشتش گول بزنید و رضای خداوند جز با طاعت به دست نمیآید».[42]
ب ـ اهل مدارا، سازش و طمع نبودن
حضرت امیر علیهالسلام، در كلامی زیبا میفرمایند:
1) لا یقیم امرالله سبحانه الامن لا یصانع و لا یضارع و لا یتبع المطامع:[43] كسی نمیتواند امر خدای سبحان را اقامه كند مگر آنكه مدارا نكند، سازشكار نباشد و پیرو آرزوها نگردد». در خصوص اقامهی حدود و امر خدا و ارتباط آن با امر به معروف و نهی از منكر در مطالب گذشته اشاراتی شده و در ادامه نیز در گفتاری مستقل مطالب دیگری آورده خواهد شد. به هر حال كسی كه بخواهد در راه خدا قدم بردارد و امر خداوند را اجرا نماید، مسلماً باید ثابت قدم و استوار باشد و طمع و آز و نیز مدارا و سازشكاری را از خود دور كند.
ج ـ بیتوجهی به ملامتگران
امیر مؤمنان در كلامی حكمتآمیز، آنجا كه پس از جنگ صفین برای فرزند گرامیاش امام حسن علیهالسلام، وصیت مینویسند، پس از دستور دادن به این كه امر به معروف كن تا از اهل آن باشی(و أمر بالمعروف تكن من اهله)[44] و با دست و زبان نهی از منكر كن(وانكر و منكر بیدك و لسانك)[45] و بهطور كامل از كسی كه مرتكب منكر است، دوری نما(و با ین من فعله بجهدك):[46] میفرماید:
1) «و جاهد فیالله حق جهاده و لا تأخذك فی الله لومه لائم:[47] و در راه خدا جهاد كن، آنگونه كه شایسته است و در راه خدا مبادا سرزنش سرزنشكنندگان تو را باز دارد». از آنجا كه یكی از موانع اجرای وظیفه امر به معروف و نهی از منكر ممكن است سخنان ملامتگران و یاوهگویان باشد، حضرت تذكر میدهد كه مبادا به صحبت اینان توجه نمایی. بیشك امر به معروف و نهی از منكر كه از یك نوع جهاد است، اعتراض عدهای را به دنبال خواهد داشت، اما آمر و ناهی نباید به این موضوع توجه نمایند.
گفتار چهارم ـ مراتب امر به معروف و نهی از منكر
از دیدگاه امام علی علیهالسلام، فریضهی امر به معروف و نهی از منكر سه مرتبه دارد:
1) مرتبه قلبی؛
2) مرتبهی لسانی(زبانی)؛
3) مرتبه یدی(دستی و عملی).
این تقسیمبندی در كتابهای فقهی علمای اسلام نیز رایج گشته و تمامی فقها به هنگام بحث از این فریضه، آن را به سه مرتبه به شرح فوق تقسیم مینمایند. هر یك از مراتب مذكور خود دارای مراحلی است كه آمر و ناهی با رعایت الیسر فلاعسر(از ساده به سخت) باید امر و نهی نمایند. در اینجا ابتدا روایتهایی از آن حضرت را در این خصوص میآوریم، آنگاه در خصوص پایینترین مرتبه یعنی مرتبهی قبلی كه حداقل مراتب است، بحث مستقلی خواهیم داشت.
الف ـ مراتب سهگانهی امر به معروف و نهی از منكر:
1) «و آنكر المنكر بیدك و لسانك و باین من فعله بحهد:[48] با دست و زبانت نهی از منكر كن و با تمام وجود از كسی كه مرتكب آن میشود، دوری نما». مراتب سهگانهی امر و نهی در این روایت از مشكل به آسان(دست، زبان، قلب) بیان گردیده است. دوری جستن از فرد گناهكار یكی از مراحل مرتبهی قلبی است كه در این روایت به عنوان حداقل اقدامی كه انسان باید در مقابل مرتكب منكر انجام دهد، ذكر گردیده است.
2) «ایها المؤمنون انه من رأی عدواناً یعمل به و منكراً یدعی الیه فانكره فقد سلم و برئ، و من انكره بلسانه فقد أجر و هو افضل من صاحبه، و من انكره بالسیف لتكون كلمهالله هی العیا و كلمه الظالمین هی السفلی فذلك الذی اصاب سبیل الهدی و قام علی الطریق و نور فی قلبه الیقین:[49] ای مؤمنان، هرگاه كسی دید كه به دشمنی و نافرمانی حق عمل میشود و منكری رواج مییابد و آن را قلباً انكار نماید و از آن بیزاری جوید، راه به سلامت برده و از گناه تبرئه میشود. هركس آن را با زبان نیز انكار كرده و با آن به مخالفت برخیزد، اجر و پاداش نیز دریافت داشته و چنین كسی از قبلی بهتر است. هركس آن را به وسیله شمشیر انكار و با آن مبارزه نماید و كاری كند كه جبههی حق و كلمهالله متعالی شود و جبههی ناحق و جانب ظالمان پست و خوار گردد، او راه هدایت را پیدا كرده بر راه مستقیم و راست قرار گرفته و یقین را در قلبش شكوفا ساخته است». حضرت در اینجا ضمن اینكه نهی از منكر را در سه مرتبهی عملی میداند، ارزش و اهمیت هر یك را نیز یادآور میشود كه مرتبهی لسانی را از مرتبهی قلبی و مرتبه یدی را از مرتبهی زبانی بالاتر اعلام میكند. عمل در حد مرتبهی قلبی باعث میشود كه انسان خود را سالم نگه داشته و مرتكب گناه نگردد. در مرحلهی زبانی، آمر و ناهی، اجر و پاداش نیز میگیرد و در مرحله پایانی بالاترین پاداش را كه عبارت از هدایت به راه راست و حركت در آن طریق است، نصیب خود میگرداند.
3) «فمنهم المنكر بیده و لسانه و قلبه فذلك المستكمل لخصال الخیر، و منهم المنكر بلسانه و قلبه و التارك بیده فذلك متمسك بخصلتین من خصال الخیر و مضیع خصله، و منهم المنكر بقلبه و التارك بیده و لسانه فذلك الذی ضیع اشرف الخصلتین من الثلات و متمسك بواحدهف و منهم تارك لانكار المنكر بلسانه و قلبه و یده فذلك میت الاحیاء:[50] گاهی فرد با دست و زبان و قلب نهی از منكر میكند، چنین كسی همه خصلتهای خیر را تكمیل مینماید. گاه تنها با زبان و قلب نهی از منكر كرده و مرتبه دستی را ترك مینماید، چنین فردی دو خصلت خیر را به چنگ آورده ولی یكی را ضایع نموده و از دست داده است. گاهی نیز فقط در قلب نهی از منكر نموده و مرتبهی دستی و زبانی را رها میكند وی در این حالت دو خصلت شریف و برتر را از دست داده و تنها به یكی از خصلتهای سهگانه اكتفا نموده است. گاهی نیز نهی از منكر را در زبان، قلب و عمل رها و ترك میكند، در این حالت فرد مزبور مردهی متحرك است». «مردهی متحرك» بهترین تعبیر برای كسی است كه حتی در قلبش نسبت به معروفهایی كه به آنها عمل نمیشود و منكراتی كه رواج پیدا میكند، عكسالعمل نشان نمیدهد. این چنین كسی به راستی كه مردهای است در بین زندگان؛ چراكه قلب او كه مایهی حیات و مركز تحرك اوست، از خاصیت افتاده و درواقع مرده است.
4) «اول ما تغلبون علیه منالجهاد، الجهاد با یدیكم ثم بالسنتكم ثم بقلوبكم، فمن لم یعرف بقلبه معروفاً و لم ینكره منكراً، قلب و جعل اعلاه اسلفه و اسفله اعلاء:[51] اولین مرتبهای از جهاد كه در آن شكست میخورید، جهاد با دست است، سپس جهاد با زبان و آنگاه جهاد با قلبهایتان میباشد. هركس در قلبش معروفی را جای ندهد و منكری را از آن نراند، سرنگون میشود». در كلام قبلی حضرت، تاركان فریضهی امر به معروف و نهی از منكر را در مرتبه قلبی، مردهای در بین زندگان، و در اینجا سرنگون شدهای كه سرش به پایین و پاهایش به طرف بالاست، معرفی نموده است. این عبارتها، تحقیرآمیزترین تعبیراتی هستند كه زبان امام معصوم نسبت به این دسته از افراد بیان شده است.
روایتهای مذكور همگی در مقام بیان مرتبههای سهگانهی امر به معروف و نهی از منكر و ارزش و اعتبار هر یك از آنها هستند كه انسان مؤمن باید در هر سه مرتبه، عامل به این فریضه باشد تا رضایت خداوند متعال را بطور كامل كسب نماید. در دستهای دیگر از روایتها و احادیث از قول امام اول شیعیان، مرتبه قلبی به عنوان حداقل وظیفه یك مكلف مورد توجه خاص قرار گرفته و آن حضرت از شیعیان میخواهد اگر برای عمل به مراتب زبانی و دستی عذر و یا بهانهای دارند، لااقل در مرتبه قلبی به درستی عمل نمایند. همچنین مرتبه قلبی خود دارای مراحلی است كه انتظار هست حداقل انسان، پایینترین مرحله از این مرتبه را كسب نماید.
ب ـ مرتبه قلبی امر به معروف و نهی از منكر
1) اذا رأی احدكم المنكر و لم یستطع أن ینكره بیده و لسانه و انكره بقلبه و علمالله صدق ذلك منه، فقد انكره:[52] هرگاه یكی از شما، منكری را ببیند و نتواند با دست و زبان جلوی آن را بگیرد، ولی قلباً آن را انكار نماید و خداوند صداقت او را تأیید كند، به وظیفه نهی از منكر خود عمل كرده است». امام در این بیان خود به دو شرط، نهی از منكر قلبی را برای ادامه فریضه كافی میداند:
اول ـ انسان نتواند با دست و زبان نهی از منكر كند؛
دوم ـ خداوند انكار قلبی او را قبول نموده و انسان در این خصوص صادق باشد.
اینك روایتهای دیگری از آن حضرت را میآوریم كه در آنها درجات و مراحل این مرتبه را نیز به نوعی بیان فرموده است.
2) الراضی بفعل كالداخل فیه معهم:[53] كسی كه نسبت به كار عدهای راضی باشد، مانند این است كه او نیز با آنان در انجام آن كار شریك است». رضایت یا عدم رضایت و حب و بغض، كمترین حالتی است كه باید انسان وارسته و متقی در قلبش نسبت به معروف و منكر داشته باشد.
3) ایها الناس، یجمع الناس الرضا و السخط. و انما عقرباقه ثمود رجل واحد فعمهمالله بالعذاب لما عموه بالرضا:[54] ای كردم، رضا و سخط است كه مردم را جمع كرده و هماهنگ مینماید. فاقه ثمود را فقط یك نفر از قوم ثمود پی كرد، ولی خداوند همه آنها را عذاب كرد، چرا كه دیگران نیز به عمل آن فرد راضی بودند».
4) ادنی الانكاران ان تلقی اهل المعاصی بوجوه مكفهره:[55] حداقل مرتبهی نهی از منكر این است كه گناهكاران را با ترشرویی ملاقات كنی.» پس از حصول نارضایتی از انجام كار ناپسند، حداقل كاری كه باید فرد مقید انجام دهد این است كه با چهره طبیعی با فرد گناهكار مواجه نشود، بلكه اخم نموده و عدم رضایت خودش را از آن كار ناپسند به نوعی بنمایاند. از این روایت و روایتهای قبل استفاده مینماییم كه دوست داشتن معروف و دوست داشتن منكر در قلب، گرچه به نوبه خود پسندیده است، اما كافی نیست و فرد باید پس از این حب و بغض، عكسالعمل ظاهری نیز از خود نشان دهد. قبلاً به هنگام بحث از شرایط و خصوصیات آمر و ناهی روایت(شماره 11 قسمت الف گفتار سوم) از قول حضرت آوردیم كه فرمود: «كسی نباش كه صالحان را دوست دارد، ولی عمل آنان را انجام نمیدهد و گناهكاران را دوست ندارد، ولی خودش از آنهاست».
بنابراین پس از دوست داشتن عمل صالح و صالحان، باید سعی كرد كه همانند آنها شد تا دیگران نیز به این كار تشویق شوند. همچنین پس از حصول بغض و ناخشنودی در دل نسبت به گناه و گناهكاران، باید ناخشنودی خود را از عمل آنان به نحوی(ولو با ترشرویی)، آشكار نمود و متعاقب آن، باید خود نیز از قسمت «د» گفتار اول نیز كه در بحث اهمیت امر به معروف و نهی از منكر آن را از قول امیرالمؤمنین علیهالسلام، آوردیم، ناظر به همین معناست؛ آنجا كه فرمود: «هرگاه خیر را دیدید و به سوی آن شتاب نمودید و آنگاه كه شر را دیده و از آن دوری جستید ... رستگار و پیروزید». اصولاً عامل بودن آمر و ناهی به اعتقادات و افكار خود، كه توقع آن را از دیگران دارد، جزء شرایط حائز اهمیت است و در این میان، سیره عملی انسان در امور خیر، خود بهترین آمر به معروف میباشد. این موضوع در ضمن حدیث شماره 12 قسمت الف گفتار سوم نیز از قول مولای متقیان ذكر گردید كه فرمود: «كسی كه خود را مقتدای دیگران میداند باید اول خودش را آموزش دهد و كاری كند كه تأثیرش بر دیگران به واسطه سیرهاش باشد نه زبان». از مجموع مطالب گذشته چنین نتیجه گرفته میشود كه در كلام علی علیهالسلام، امر به معروف در مرتبه قلبی، دارای سه مرحله است:
اول ـ دوست داشتن عمل صالح و صالحان؛
دوم ـ رفتن به طرف عمل صالح و صالحان؛
سوم ـ انجام عمل نیك، طوری كه مایه تأسی دیگران گردد.
همچنین نهی از منكر در مرتبهی قلبی دارای سه مرحله است:
اول ـ بعض و سخط نسبت به گناه و گناهكاران؛
دوم ـ برخورد ترشرویانه با گناهكاران؛
سوم ـ دوری جستن و اجتناب از عمل زشت.(تا مایه عبرت دیگران باشد)
گفتار پنجم ـ ترك امر به معروف و نهی از منكر
از آنجا كه این دو فرضیه بر مسلمانان واجبند، طبعاً ترك آنها نیز حرام است. در روایتها و احادیثی كه از نظر گذشت، مذموم بودن ترك این فریضه به خوبی مستفاد میگردد؛ بویژه روایتهای مربوط به گفتار و جواب امر به معروف و نهی از منكر و دیگر مباحث گذشته و آتی كه به دنبال خواهد آمد. در اینجا دسته دیگری از كلمات و سخنان وارد شده از حضرت امیر علیهالسلام، را ارائه مینماییم كه بیشتر اختصاص دارند به ترك امر به معروف و نهی از منكر، آثار مترتب بر این ترك و همچنین علل و عواملی كه انسانها را وادار به ترك این فریضه مینماید. لذا این بحث را در دو قسمت بیان میكنیم.
الف ـ آثار ترك امر به معروف و نهی از منكر:
1) «اذا لم یأمروا بالمعروف و لم ینهوا عنالمنكر، لم یتبعوا الاخیار من اهل بیتی:[56] هر كه مردم به معروف و نهی از منكر نكنند، در آن هنگام است كه از نیكان و برگزیدگان اهل بیت من پیروی نمیشود». بزرگترین خطر و ضرری كه در اثر ترك امر به معروف و نهی از منكر متوجه جامعه اسلامی میشود، این است كه مسلمانان از نیكان اهل بیت تبعیت و پیروی نمیكنند و در عوض تابع نااهلان و فاسدان خواهند گردید. بنابراین، یكی از آثار سوء ترك این فریضه، گمراهی و ضلالت است كه گرفتار جامعه میشود؛ چرا كه دنبالهرو هادیان و راهنمایان معصوم و امین نگردیده و زمام امور خود را به دست افراد ناباب خواهند داد؛ همانگونه كه در صدر اسلام و پس از رحلت پیامبر اكرم صلیاللهعلیهو آله و نیز پس از شهادت امیرالمؤمنین علیهالسلام، این اتفاق افتاد.
2) «انالله لم یلعن القرن الماضی بین ایدیكم الا لتركهم الامر بالمعروف و النهی عن المنكر. فلعنالله السفهاء لركوب المعاصی و الحكماء لترك التناهی:[57] خداوند افراد قرن گذشته و پیش از شما را لعن نكرد مگر به خاطر اینكه آنان امر به معروف و نهی از منكر را ترك كردند. لذا خداوند نادانها را به خاطر ارتكاب معاصی و حكما و دانشمندان را به دلیل ترك تناهی و باز نداشتن گناهكاران مورد لعن قرار داده است».
3) «لا تتركوا الامر بالمعروف و النهی عن المنكر فیولی علیكم شراركم ثم تدعون فلا یستجاب لكم:[58] امر به معروف و نهی از منكر را ترك نكنید؛ زیرا بدان بر شما مستولی میشوند و آنگاه دعا میكنید(برای نجات از آن وضع) ولی دعای شما مستجاب نمیشود».
4) «ایها الناس لولم تتخاذلو عن نصرالحق و لم تهنوا عن توهین الباطل، لم یطمع فیكم من لیس مثلكم و لم یقو من قوی علیكم:[59] ای مردم، اگر در یاری حق پستی به خرج نمیدادید و در تحقیر و كوچك كردن باطل سستی نمیكردید، هرگز كسی كه از شما نسبت به شما طمع نمیورزید و هیچگاه فرد قوی بر شما مسلط نمیگشت».
5) «انما هلك من كان قلبكم حینما عملوا بالمعاصی و لم ینهاهم الربانیون و الاحبار عن ذلك ... فنزلت بهم العقوبات:[60] گذشتگان به این دلیل هلاك شدند كه مرتكب گناه میشدند و رهبران و پیشوایان مذهبی، آنان را از منع نمیكردند ... لذا مجازاتهای خداوند شامل حالشان گردید».
6) «انهم لما تمادوا فی المعاصی و لم ینهاهم الربایون و الاحبار عن ذلك، نزلت بهم العقوبات:[61] آنگاه كه پیشینیان تمایل به گناه پیدا كردند و پیشوایان مذهبی و پرهیزگارانشان آنان را از گناه باز نداشتند، عقوبتها بر آنان نازل گردید».
7) «ظهر الفساد فلا منكر مغیر و لا زاجر مزدجرا فبهذا تریدون ان تجاورواالله فی دار قدسه و تكونوا اعز اولیائه؟ هیهات لا یخدعالله عن جنته و لا تنال مرضاته الا بطاعه: فساد آشكار شده است اما كسی نیست كه آن را تغییر دهد و بازدارندهای نیست كه آن را باز دارد. آیا اینگونه میخواهید در منزلگاه قدس الهی با خداوند مجاور و همنشین شوید و از عزیزترین اولیای او به حساب آیید؟ هرگز! خداوند را در مورد بهشتش نمیتوان گول زد و جز با اطاعت نمیتوان رضای او را به دست آورد».
با جمعبندی روایتها و احادیثی كه گذشت، در مجموع از دیدگاه امام علی علیهالسلام، آثار زیر ناشی از ترك فریضه امر به معروف و نهی از منكر خواهد بود:
1) عدم پیروی از اهلبیت و دنبال نااهلان رفتن(گمراهی)؛
2) لعنت خداوند كه شامل هر دو قشر سفیه و عالم جامعه خواهد شد؛
3) مستولی شدن بدان و انسانهای شرور جامعه بر دیگران؛
4) عدم استجابت دعا؛
5) به طمع افتادن بیگانگان و اقویا در مورد مسلمانان؛
6) هلاكت مردم و سرازیر شدن سیل بلاها بر آنان؛
7) عدم امكان مجاورت و همنشینی با خداوند؛
8) عدم امكان اینكه انسان جزء اولیای عزیز خداوند بشود؛
9) بیخاصیتی انسان(میت الاحیاء).
نكته اخیر را قبلاً در بحث مراتب امر به معروف و نهی از منكر در حدیث شماره «3» قسمت «الف» گفتار چهارم مورد بحث قرار دادیم و سایر نكات هشتگانه مذكور نیز در چند روایت اخیر نهفته است.
ب ـ علت ترك امر به معروف و نهی از منكر
این موضوع دارای دامنه وسیع و گستردهای است و به همین دلیل بسیار جای تأمل دارد؛ چراكه انسان پس از این همه تأكیدات كه در شرع اسلام نسبت به اهمیت و فضیلت امر به معروف و نهی از منكر و همچنین آثار و بركات اجرای آن و نیز آثار و عواقب سوء ترك آن شده است، همچنان بیتوجهی كرده و از انجام آن سرباز میزند. در اینجا در حد اختصار و با استعانت و استمداد از كلمات پر مغز امیرالمؤمنان، مطالبی را در خصوص علت ترك این فریضه عرضه میداریم.
1) «ان الامر بالمعروف و النهی المنكر لا یقربان من اجل و لا ینقصان من رزق: امر به معروف و نهی از منكر نه مرگی را نزدیك میكند و نه موجب كاستی رزق و روزی میگردد». این كلام امیرالمؤمنین گویا در جواب یك سؤال مطرح شده است و آن اینكه «آیا امر به معروف و نهی از منكر موجب ضرر جانی و یا مالی میگردد؟» كه حضرت عقیدهای برخلاف آن را مطرح مینمایند. این معنا مجموعاً سهبار دیگر در قول آن حضرت(با اندكی تفاوت)، بیان گردیده است.[64] بنابراین مهمترین عامل بازدارنده مسلمانان از اجرای فریضه مقدس امر به معروف و نهی از منكر از نظر روانی براساس دیدگاه امام علی علیهالسلام، عبارت از «بیم و خوف جانی و ترس از ضرر مالی» است.
گفتار ششم ـ امر به معروف و نهی از منكر و اقامه حدود
در روایتهای شماره 2و 3 قسمت «الف» گفتار اول و شماره «2» قسمت «د» گفتار اول و حدیث قسمت «ب» گفتار سوم ملاحظه شد كه گاهی فریضهی امر به معروف و نهی از منكر با فریضهی دیگری به نام «اقامهی حدود» یا «حفظ حدود» و یا «اقامهی امر خداوند» تكمیل گردیده است. روشن است كه اقامه حدود خود نوعی نهی از منكر میباشند منتها این مرتبهی از نهی از منكر، دارای ویژگی خاصی است و به همین علت در كتابهای فقهی باب خاصی به آن اختصاص یافته است.[65] اقامه حدود خود دارای شرایط خاصی میباشد و وظیفهی همگانی نیست؛ بلكه به عهدهی فقها، حاكمان شرع و رهبران جامعه است كه به اقامه حدود الهی بپردازند.
در روایت دوم از قول حضرت علی، علیهالسلام آوردیم كه فرمود: «غایت دین، امر به معروف و نهی از منكر و اقامه حدود است». در روایت سوم فرمود: «قوام شریعت به امر به معروف، نهی از منكر و اقامه حدود است». در روایت دهم آمده است كه آن حضرت فرمود: «هركس سه خصلت در او باشد از شر دنیا و آخرت در امان است: امر به معروف، نهی از منكر و حفظ حدود الهی». حفظ حدود الهی كه در اینجا بیان گردیده است، از «اقامه حدود» عامتر بوده و با امر به معروف و نهی از منكر بیشتر مطابقت دارد. در روایت شانزدهم، حضرت همگان را به مسابقه برای اقامهی حدود الهی و امر به معروف فرا میخواند. و بالاخره در حدیث قسمت «ب» گفتار سوم، صفات اقامهكننده امر خداوند را اینگونه برشمرد:
1) مدارا نمیكند؛
2) سازش نمیكند؛
3) از مطامع و حرص و آز تبعیت نمیكند. اقامه امر خداوند نیز اصطلاحی عام و دربر گیرندهی امر به معروف، نهی از منكر و اقامه حدود است.
گفتار هفتم ـ امر به معروف و نهی از منكر و جهاد
از دیدگاه امام علی علیهالسلام، امر به معروف و نهی از منكر هر یك شعبهای هستند از شعب جهاد.
1) «ایایمان علی اربع دعائم: علی الصبر و الیقین و العدل و الجهاد ... و الجهاد منه علی اربع شعب: علی الامر بالمعروف و النهی عن المنكر و الصدق فی المواطن و شنآن الفاسقین:[66] ایمان بر چهار پایه استوار است: صبر، یقین، عدل و جهاد.(آنگاه حضرت به ترتیب برای هر پایه، چهار شعبه را برمیشمارد تا به جهاد میرسد. جهاد چهار شعبه است: امر به معروف، نهی از منكر، صدق و راستی در هر حال و دشمنی با فاسقان». در روایت شماره پنج كه شرح آن گذشت نیز دیدیم كه حضرت، ارزش امر به معروف و نهی از منكر را از همه اعمال نیك و حتی جهاد در راه خدا بالاتر میداند. در روایت شماره 37 قسمت «ج» گفتار سوم نیز ملاحظه شد كه حضرت پس از آنكه خطاب به امام حسن علیهالسلام، در وصیتنامهاش فرمود: «و أمر بالمعروف تكن من اهله» و پس از آن فرمود: «و انكر المنكر بیدك و لسانك و باین من فعله بجهدك»، در ادامهی موضوع، جهاد را به میان كشیده و میفرماید: «و جاهد فیالله حق جهاده و لا تأخذك فیالله لومه لائم» لذا ارتباط تنگاتنگ امر به معروف و نهی از منكر با جهاد و ارزش والای هر یك از این فرایض به خوبی در گفتار آن امام مشهود است.
گفتار هشتم ـ امر به معروف و نهی از منكر و نصیحت
نصیحت شیوهای است كه در امر به معروف و نهی از منكر لسانی باید مورد توجه آمر و ناهی باشد و از این ابزار به خوبی در راه هدف مقدسش استفاده نماید. همچنین از آنجا كه همه انسانها جایزالخطا هستند، طبعاً همگی نیازمند نوعی نصیحت از جانب همرزمان خود میباشند. در میان آثار و روایتهای رسیده از امام علی علیهالسلام، تعابیر و مطالب بسیار مغتنم و نغزی در خصوص ارزش نصیحت و همچنین نصیحتپذیری وجود دارد كه در اینجا چشمهای از آن را ذكر میكنیم:
1) «لا خیر فی لیسوا بناصحین الناصحین:[67] قومی كه ناصح نباشند و نصیحتكنندگان را دوست نداشته باشند، هیچ خیری در بین آنها نیست».
2) «النصح ثمره المحبه:[68] نصیحت میوه محبت است».
3) «من قبل النصیحه أمن الفضیحه:[69] كسی كه پذیرای نصیحت باشد، از رسوایی در امان است».
4) «من اكثر التوفیق الاخذ بالنصیحه:[70] بیشترین توفیق در قبول نصیحت است».
5) «من ساتر عیبك فهو عدوك: كسی كه عیب ترا پنهان دارد، دشمن توست».
احادیث مذكور در كوتاهترین و موجزترین كلمات به بهترین نحو، ارزش فضیلت نصیحت، نصیحتكنندگان، نصیحتپذیران، دوستداران ناصحان و همچنین عدم پنهان نمودن عیبهای دیگران را بیان میكند.
گفتار نهم ـ امر به معروف و نهی از منكر عامه نسبت به خاصه و حكام
همانطور كه در ضمن حدیث شمارهی 5 قسمت «الف» گفتار اول آورده شد؛ آن حضرت تمام كارهای نیك و حتی جهاد در راه خداوند را در مقابل امر به معروف و نهی از منكر همانند قطرهی آبی در برابر دریایی پهناور دانستند. در ادامهی این كلام نورانی مطلب عجیبی را بیان میدارند و اضافه مینمایند كه از امر به معروف و نهی از منكر بالاتر هم داریم و آن، گفتن سخن حق نزد حاكم ظالم است.
1) «... و افضل من ذلك كله كلمه عدل عند امام جائر:[71] بالاتر از همه اینها اعمال نیك، جهاد در راه خدا، امر به معروف و نهی از منكر، سخن عادلانهای است كه در مقابل پیشوای ظالم گفته شود». آن حضرت در جای دیگر به مردم میگویند: «من دو حق بر گردن شما دارم؛ اول وفای به بیعت و دوم نصیحت كردن من به صورت آشكار و پنهان است»
2) «و اما حقی علیكم فالوفاء بالیعه و النصیحه فی المشهد و المغیب:[72] حق من بر شما وفای به بیعت و نصیحت آشكار و نهان است». بنابراین از منظر امام، عامهی مردم و آحاد جامعه نه تنها وظیفه دارند كه مقابل پیشوای ظالم بایستند و او را از معصیت باز دارند، بلكه در مقابل پیشوای عادل و معصومی همچون خودش هم حق دارند او را نصیحت كنند و بالاتر از آن، اینكه این نصیحت یك تكلیف است و حق امام بر مردم است كه باید مردم آن را ادا نمایند! در جایی دیگر به مردم تذكر میدهد كه اگر به این وظیفه و حق و حق خود یعنی امر به معروف و نهی از منكر نسبت به حاكم عمل نكنند، مستوجب عقوبت و مجازات الهی خواهند بود.
3) «انالله لا یعذب العامه بذنب الخاصه اذا عملت الخاصه بالمنكر سراً من غیر أن لا تعلم العامه. فاذا عملت الخاصه بالمنكر جهاراً فلم تغیر ذلك العامه استوجب الفریقان العقوبه منالله عزوجل:[73] هرگاه خاصه بطور پنهانی و به گونهای كه عامه نفهمند مرتكب منكر شوند، خداوند عامه را عذاب نمیدهد. ولی اگر خاصه بطور علنی و آشكار مرتكب منكر گردند و عامه برای تغییر و اصلاح آنان اقدام نكنند، هر دو گروه(عامه و خاصه) سزاوار عقوبت و مجازات خداوند عزوجل میباشند».
بنابراین عوام مردم نسبت به گناهان خواص چنانچه پنهانی و غیرعلنی صورت بگیرد، به گونهای كه همگان از آن آگاه نگردند. مسئولیت و تكلیفی نداشته و خدای متعال نیز آنان را از این نظر مستوجب عقاب نمیداند. اما آن زمان كه خواص جامعه بطور علنی و آشكارا مرتكب اعمال ناشایست گردند، وظیفهی عموم مردم است كه نهی از منكر نمایند و مانع از ارتكاب معاصی و منكرات گردند. اگر در این حال عامه وظیفهی خود را انجام نداده و به بهانهای زمینه را برای معصیت خاصه از بین نبرده و آنان را نهی از منكر نكنند، هر دو گروه(عامه و خاصه) استحقاق عقاب و عذاب الهی را پیدا نموده و خداوند و خداوند عزوجل آنان را مجازات خواهد كرد.
گفتار دهم ـ خلاصه و نتیجه بحث
دیدیم كه امام اول شیعیان و مولای متقیان، امر به معروف و نهی از منكر را «افضل اعمال لق»، «غایت دین»، «قوام شریعت»، «صفت خداوند» و «بالاتر از همهی اعمال نیك و جهاد در راه خداوند» معرفی مینماید كه همگی دلالت بر فضیلت این فرضیه دارد. همچنین ملاحضه كردیم كه در خصوص آثار و بركات این دو فرضیه فرمود كه آمر به معروف در زمره «اهل معروف» قرار میگیرد و به مؤمنان پشتگرمی میدهد. ناهی از منكر نیز بینی كفار و منافقان و فاسقان را به خاك مالیده از مكر و نیرنگ آنان در امان میماند. سلامت دنیا و آخرت، ثواب مضاعف و اجر فراوان از دیگر فواید اجرای امر به معروف و منكر است. علاوه بر آن، حضرت امر به معروف و نهی از منكر را معیار سنجش اعمال و نیز شایسته و سزاوار مسابقه و رقابت میدانند. همهی این مطالب را برای بیان اهمیت امر به معروف و نهی از منكر و اثبات جایگاه ویژه و خاص آن در بین سایر فرایض ذكر نمودیم.
آنگاه مسأله وجوب امر به معروف و نهی از منكر(صرفنظر از اهمیت فراوانی كه برای آن ذكر كردیم) مورد بحث قرار گرفت و با بیان چهار روایت از آن امام بزرگوار، وجوب این دو فریضه مورد تأكید قرار گرفت. عامل بودن آمر و ناهی، سازشناپذیری و بیتوجه بودن به ملامت دیگران در راه اجرای فریضهی امر به معروف و نهی از منكر، از خصوصیات بارزی هستند كه از دیدگاه امام علی علیهالسلام، لازم است آمر و ناهی آنها را مراعات كند. مراتب سهگانهی امر و نهی(قلبی، لسانی، یدی) و ارزش و اعتبار یكی از آنها به خوبی در كلام علی علیهالسلام، مورد توجه و عنایت قرار گرفته و در این میان، مرتبهی اول، كه اساس و مبنای دیگر مراتب است، بیشتر مورد اهتمام آن حضرت قرار گرفته است و از دیدگاه امام، كسی كه امر به معروف و نهی از منكر را در مرتبه قلبی ترك نماید، مردهای در بین زندگان است.
در بحثی دیگر، خطرات ترك امر به معروف و نهی از منكر و علت و عامل اصلی ترك این فرضیه را از دیدگاه امام بیان نمودیم. از جمله آثار و خطرات ترك امر به معروف و نهی از منكر عبارت است از: گمراهی، لعن خداوند، حاكمیت اشرار، عدم استجابت دعا، نفوذ بیگانگان و اقویا در امور مسلمانان، نازل شدن بلاها و هلاكت مردم، عدم امكان مجاورت و همنشینی با خداوند برای بندگان و اولیای الهی. در گفتارهای دیگر رابطهی امر به معروف و نهی از منكر نسبت به «اقامهی حدود»، «جهاد» و «نصیحت» بیان شد. در پایان نیز كلمات گهربار دیگری را از آن حضرت درخصوص این موضوع كه عوام مردم وظیفه دارند حكام و خواص را نهی از منكر نموده و در برابر خطاها و منكرات آنها ساكت ننشینند، آوردیم.
پینوشتها:
[1]. الآمدی، عبدالواحد. غررالحكم و دررالكم. مؤسسه الا علمی للمطبوعات، بیوت: 1470 ه/ 1987 م، ج 1، ص 103، شماره 1198.
[2]. همان، ج 2، ص 45، شماره 28.
[3]. همان، ص 80، شماره 104.
[4]. الصالح، صبحی. شرح نهجالبلاغه. دارهالهجره، قم: 1412 ه.ق، خطبه 156، ص 219.
[5]. ابنابیالحدید، ابوحامد. شرح نهجالبلاغع. داراحیاء التراث العربی، بیروت: 1409 ه/ 1989 م، جزء 19، صص 410 ـ 411.
[6]. ابنفارس، ابوالحسین احمد. معجم مقاییس اللغه. انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم: 1404 ه، ج 5 ص 457. الراغب الاصفهانی. المفردات فی غریب القرآن. دفتر نشر كتاب، بیجا، 1404 ه، ص 500.
[7]. معلوف، لویس. المنجد فیاللغه. اسماعیلیان، تهران: 1362، چاپ اول، ص 713.
[8]. ابنمیثم، كمالالدین . اختیار مصباح السالكین. بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1408 ه/ 1366 ش، نامه 31، ص 504. الآمدی. پیشین، ج 1، ص 137، شماره 189.
[9]. الآمدی. پیشین، ج 2، ص 181، شماره 603. دشتی، محمد. ترجمه نهجالبلغه. انتشارات مشرقین، قم: 1379 ش، چاپ چهارم، نامه 31، ص 630.
[10]. الامدی. پیشین، شماره 604. دشتی. پیشین، الكلینی، ابوجعفر. اصول كافی. ترجمه و شرح سیدجواد مصطفوی، انتشارات علمیه. اسلامیه، تهران، بیتا، ج 3، ص 85.
[11]. الكلینی. پیشین، ص 85.
[12]. الآمدی. پیشین، ج 2، ص 236، شماره 1422.
[13]. همان، ج1، ص 238، شماره 272.
[14]. الكلینی. پیشین، ج 1، ص 113.
[15]. الآمدی. پیشین، ج 1، ص 61، شماره 1297.
[16]. همان، ص 116، شماره 2157.
[17]. البقره/ 194.
[18]. الراغب الاصفهانی. پیشین، صص 187 و 371.
[19]. الآمدی. پیشین، ج 1، ص 287، شماره 183.
[20]. همان، ص 252، شماره 34.
[21]. همان، ج 2، ص 64، شماره 82. فیض الاسلام، علی نقی. ترجمه و شرح نهجابلاغه. به خط طاهر خوشنویس، بیتا، بیجا، حكمت 365، ص 1262.
[22]. الآمدی. پیشین، ج 2، ص 107، شمارههای 43 و 50.
[23]. الكلینی. پیشین، ج 1، ص 194.
[24]. مركز تحقیقات اسلامی نمایندگی ولیفقیه در سپاه، امر به معروف و نهی از منكر. 1371 ش، چاپ اول، ص 123 به نقل از بحارالانوار ج 100، ص 77.
[25]. الشیخ البهائی، ابوالفضل محمد. الاربعون حدیثاً. مؤسسه النشر الاسلامی، قم: 1415 ه.ق، الحدیث الثانی عشر، ص 217 ـ 218.
[26]. همان؛ نوری، حسین. امر به معروف و نهی از منكر. ترجمه محمد محمدی اشتهاردی، دفتر تبلیغات اسلامی، قم: 1378، صص 246 ـ 151.
[27]. الآمدی. پیشین، ج 1، ص 150، شماره 79.
[28]. همان، ص 258، شماره 9.
[29]. همان، شماره 10. دشتی. پیشین، خطبه 175، ص 332.
[30]. الآمدی. همان، 2، ص 98، شماره 64.
[31]. همان، شماره 65.
[32]. همان، ص 107، شماره 36.
[33]. همان، ص 106، شماره 35.
[34]. همان، ص 108، شماره 58.
[35]. دشتی، پیشین، خطبه 222، ص 454.
[36]. همان، حكمت 150، ص 662.
[37]. دادسرای انقلاب اسلامی مبارزه با مواد مخدر و منكرات تهران. شیوههای صحیح امر به معروف و نهی از منكر. سازمان تبلیغات اسلامی، ص 148 به نقل از حكمت 142 نهجالبلاغه.
[38]. همان، ص 144. به نقل از حكمت 70 نهجالبلاغه.
[39]. دشتی. همان، خطبه 105، ص 194.
[40]. علیزاده، ابوالقاسم. نظارت ملی یا امر به معروف و نهی از منكر. دفتر تبلیغات اسلامی، قم: 1371 ش، ص 119 به نقل از میزانالحكمه ج 10 ص 58.
[41]. فیضالاسلام. پیشین، خطبه 129، ص 401.
[42]. ابن ابیالحدید. پیشین، ج 2، جزء 8، خطبه 129، ص 352. فیض الاسلام. پیشین.
[43]. عبده، محمد. شرح نهجالبلاغه. دارالذ خائر للمطبوعات، قم: 1412 ه/ 1370 ش، حكمت 111، ص 682.
[44]. ر.ك. حدیث شماره 6.
[45 و 46]. ترجمه و شرح این دو عبارت در ادامه مباحث(مراتب امر معروف و نهی از منكر) آمده است.
[47]. دشتی. پیشین، نامه 31، ص 510.
[48]. الآمدی. پیشین، ج 1، ص 137، شماره 189. دشتی. پیشین.
[49]. الآمدی. پیشین، ص 229. شماره 200، عبده. پیشین، حكمت 373، ص 745.
[50]. الآمدی. پیشین، ج2، ص 63، شماره 80. عبده. پیشین، حكمت 374، ص 745.
[51]. صبحی الصالح. پیشین، حكمت 375، ص 542.
[52]. الامدی. پیشین، ج 1، ص 287، شماره 180.
[53]. علیزاده. پیشین، ص 37(به نقل از بحار ج 100، ص 96 و میزان الحكمه، حرف 4، ص 269).
[54]. مركز تحقیقات اسلامی سپاه. پیشین، ص 136، به نقل از خطبه 201 نهجالبلاغه.
[55]. مشكینی، علی. امر به معروف و نهی از منكر. انتشارات یاسر، قم، بیتا، ص 49(به نقل از وسایل ج 6 باب 1)
[56]. الآمدی. پیشین، ج 1، ص 286، شماره 176.
[57]. فیضالاسلام. پیشین، خطبه 234، ص 808.
[58]. ابنمیثم. پیشین، نامه 46، ص 535.
[59]. همان، خطبه 165، ص 349.
[60]. كورانی، علی. امر به معروف و نهی از منكر. دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1371 ش، تهران، چاپ ششم، ص 21.
[61]. مشكینی. پیشین، ص 7(به نقل از وسائل باب 1 ح 7)
[62]. دشتی. پیشین، خ 129، ص 246.
[63]. الآمدی. پیشین، ج 1، ص 238، شماره 272.
[64]. دشتی. پیشین، خ 156، ص 290. عبده. پیشین، حكمت 374، ص 746. الخرازی، السیدمحسن. الامر بالمعروف و النهی عن المنكر. مؤسسه النشر الاسلامی، قم: 1415 ه ق، ص 27(به نقل از كافی 5/57).
[65]. از جمله بنگرید به: المحقق الحلی، جعفربن الحسن، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و احرام. مطبعه الاداب فیالنجف الاشرف، 1389 ه/ 1969 م، ج 1، ص 344 و دیگر كتب فقهی كه معمولاً در مباحث خود ترتیب محقق حلی را رعایت نمودهاند.
[66]. الكلینی. پیشین، ج 3، صص 84 ـ 85؛ دشتی. پیشین، حكمت 31، ص 628 ـ 630.
[67]. علیزاده. پیشین، ص 116، به نقل از میزان الحكمه 10 /61.
[68]. همان.
[69]. همان، ص 118(به نقل از غررالحكم و میزان الحكمه 10/ 59).
[70]. همان، ص 119(به نقل از غررالحكم و میزان الحكمه10/60).
[71]. عبده. پیشین، حكت 374، ص 746؛ الآمدی. پیشین، ج 1، ص 238، شماره 272.
[72]. فیضالاسلام. پیشین، خ 34، ص 114.
[73]. صافی گلپایگانی، لطفالله. راه اصلاح یا امر به معروف و نهی از منكر. دفتر انتشارات اسلامی، قم: 1373، ص 52 ـ 53(به نقل از وسایل 11/407).
دیدگاه شما