تازه ترین مطالب

تاریخ : 9. تير 1393 - 12:04   |   کد مطلب: 14222
ايجاد تغييرات قوميتي و مهندسي جغرافياي سياسي منطقه خاورميانه از طريق تغيير ترکيب قوميت ها، سالها جزء برنامه هاي راهبردی آمريکا و غربي ها با هدف مطرح کردن قوميت ها و ايجاد گروه هاي مختلف براي تضعيف حکومت هاي مرکزي بوده است والبته در شرايط مختلف اين بهره برداري متفاوت بوده است.

چند سال پيش برخي مراکز مطالعاتي غرب (و حتي گفته شد پنتاگون) روي طرح تجزيه کشورهاي منطقه کار کردند ونقشه جديدي براي خاورميانه مطرح نمودند. اين طرح، جمهوري اسلامي ايران را به يک منطقه مرکزي، منطقه کردنشين، منطقه شيعه نشين، منطقه بلوچ نشين، تقسيم کرده بود. عراق هم به شمال، جنوب، مرکز؛ حوزه نفت خيزوکشورهای عرب حاشیه خليج فارس را به همين ترتيب ، بخش شرقي عربستان سعودي، بحرين و يک بخشي از اين کشورها را جدا کرده بودند. اين طرح در رسانه ها فاش شد و سر و صدايي برپا کرد، اما بعد مقامات پنتاگون گفتند که ما به دنبال تجزيه نيستيم ولي واقعيت اين بود که سياست تضعيف حکومت هاي مرکزي و تجزيه کشورها، همان سياستي بود که چند دهه قبل انگلستان دنبال کرده بود و اکنون آمريکائي ها در راستاي طرح خاورميانه بزرگ به دنبال پياده کردن آن سياست در منطقه بودند.

در اين ميان ،پتانسيل کردها براي کسب خودمختاري و تشکيل کشور کردي ،يکي از ابزارهاي مهم اين سياست قرار گرفت. کردها مي گويند: «ما ملت داريم، سرزمين داريم، حاکميت هم بايد داشته باشيم» .اما برخی رهبران کرد معتقد به اين ايده ادعايشان خيلي بالا است و «کردستان بزرگ» را مطرح مي کنند که شامل بخشي از شوروي سابق، ترکيه ،سوريه و جمهوري اسلامي ايران نيز مي شود .براساس اين توهم ،بسياري از شهرهاي غربي ايران حتي مثلاً شهرستان «قروه» ، آذربايجان غربي وشرقي که آذري نشين هستند وحتي بخشي از همدان هم شامل این نقشه هستند!. بديهي است که کردهاي افراطي در مسير تحقق چنين ايده اي با حکومت هاي مرکزي ترکيه، عراق، سوريه و جمهوري اسلامي ايران مشکل داشته باشند.

دو ابرقدرت سابق (شوروی وآمریکا) در راستای منافع خود از مساله کردی بهره برداری کرده اند: در کنفرانس معروف «ورساي» در سال 1919، که در آن متفقين پيروز جنگ جهاني اول، بقاياي امپراتوري عثماني را ميان خود تقسيم کردند، پرزيدنت «وودرو ويلسون»، رئيس جمهور وقت ايالات متحده، تلاش گسترده اي را براي تأسيس يک کردستان مستقل آغاز کرد، اما اين تلاش ها در نهايت بي نتيجه ماند. درجریان جنگ جهاني دوم، شوروي براي اين که جلوي نفوذ انگلستان را بگيرد، مسئله کردها را مطرح کرد. بعضي از مسئولين و نيروهاي اطلاعاتي شوروي مانند «آقا بکف»بعداً در خاطراتشان اشاره کردند که«ما به دنبال اين بوديم که يک جبهه اي در مقابل مناطقي که تحت کنترل انگلستان بود، در خاورميانه ايجاد کنيم و تشخيص داديم که کردها پتانسيل خوبي براي اين موضوع دارند».درسال 1927 موضوع «جمهوري کرد» مطرح شد، و از آنجا که بخشي از کردها در ارمنستان و شوروي بودند، با مخالفت هايي مواجه شد و مسکوت ماند، اما شوروي ها اين موضوع را پي گيري کردند تا رسيد به طرح جمهوري مهاباد! (در سال 1324 هجری شمسی) ، قاضی محمد به شوروي رفت، در آنجا با لباس روسي و به عنوان مهمان ويژه مورد استقبال روس ها قرار گرفت و سرويس کا.گ.ب به طور اختصاصي او را تحت آموزش قرار داد. دو ماه پس از آن که «قاضي محمد» به شوروي رفت، ايران در سال 1324 شمسي، توسط متفقين اشغال شد. در زمان تشکيل «جمهوري مهاباد» هم «قاضي محمد» با لباس روسي آمد و از رژه نيروهاي کردي سان ديد.

اشغال ايران باعث شد تا دوباره شوروي بحث جمهوري کردستان (جمهوري مهاباد) و اين بار به انضمام سنندج و مناطق اطراف آن را مطرح کند و مجدد اين موضوع نزاعي بين دو قدرت انگلستان و شوروي در اين منطقه ايجاد کرد، دولت مرکزي ايران توانست با دادن يک سري امتيازات به شوروي، با «جمهوري مهاباد» برخورد کند و آن را از بين ببرد و «قاضي محمد» هم اعدام شد .همانطور که می دانید جمهوری موسوم به مهاباد فقط 11 ماه دوام آورد.

کردها همواره در پيگيري نيات خود با مشکلاتي مواجه بودند ، ولي هيچ وقت شرايط برايشان اين قدر فراهم نبود که بتوانند تشکيل دولت را به اين شکل فعلی مطرح بکنند؛ چرا که همواره يکي از مسائل اصلي شان اين بود که دولت هاي مرکزي توان و اقتدار کافي براي مقابله با حرکت هاي تجزيه طلبانه را داشته اند. در ترکيه، عراق در زمان صدام و قبل از تهاجم آمريکا در سال 1991 به اين کشور، در سوريه و ايران در ابتداي انقلاب شاهد برخورد دولت مرکزي با اين پديده هستيم و هيچ دولتي اجازه چنين تغييري را که مخالف منافع ملي ونقض تماميت ارضي خود مي ديد ، نمي داد .رژيم صدام هم قبل از دخالت آمريکا با اين موضوع برخورد داشت و حاضر نبود وجود منطقه اي به نام اقليم کردستان را بپذيرد.

اما پارادوکس حاکم بر مسئله کرد اين است که علي رغم دست به گريبان بودن کشورهاي درگير با اين معضل، هم زمان از آن براي مقابله با کشور همسايه سود جسته اند. ما شاهد آن بوديم که گروه تروریستی معارضه کرد ايراني در کردستان عراق در زمان انقلاب و جنگ استقرار مي يابد، صدام از اين گروه عليه جمهوري اسلامي ايران استفاده مي کند، در حالي که خودش با موضوع کرد، مشکل دارد. حتي در ترکيه و سوريه هم به همين منوال است.سئوال اين است که چرا دولت ها از گروه هاي کردي که دنبال برپايي دولت کردي و مشکل ساز هستند به عنوان ابزاري عليه کشور مقابل و در راستاي منافعش استفاده مي کند؟!

در ايران بعد از انقلاب، با استفاده از فضاي به وجود آمده، حزب منحله دموکرات ،پادگان ها را در سنندج تسخير کرد حزب دموکرات به رهبری عبدالرحمن قاسملو به پادگان مهاباد حمله کرد و اسلحه های موجود در آن را غارت کرد، این گروهکها بسياري از فرزندان ايران زمين اعم از کرد و فارس را شهيد کردند،سرانجام حضرت امام (ره)در 28 مرداد 1358 فرمان داد که اينها بايد سلاح هايشان را تحويل بدهند و اينها حاضر به تسليم نشدند و مقابله  جويانه در نقده، رژه اي را برگزار کردند.

اقدامات گروههای تروريستي وجدايي طلب کردبويژه در زماني که کشور در شرايط انقلاب قرار داشت و نيروهاي نظامي وامنيتي هنوز سروسامان درستي پيدا نکرده بودند، هزينه زيادي بر کشور تحميل کرد و باعث عقب افتادگي مناطق کرد نشين هم شد ،زيرا اين گروههاي تروريستي، برادران جهادگر را که براي خدمت به مردم عزيز کرد رفته بودند، بيرحمانه شهيد کردند وکساني را که با نيروهاي نظامي وحتي خدماتي همکاري مي کردند، مورد آزار واذيت قرار مي­دادند . نهايتاً با دستور حضرت امام (ره) تصميم بر اين شد که با آنها برخورد بشود و مناطق کردنشين کشورمان ما از لوث وجود گروههاي تروريستي پاک شد و روي آرامش به خود ديد.

گروههاي اصلي کرد عراقي هم در حال مبارزه با دولت مرکزي وحکومت مستبد صدام بودند که همواره کردها را تضعيف وحملات متعددي عليه مردم کرد، انجام داده بود که مهمترين ودردناکترين آن که منجر به کشته شدن هزاران انسان بيگناه شد به حمله شيميايي به حلبچه مربوط مي شود . در اين عمليات حتي به اعتراف مسئولين کرد تنها کشوري که در کنار کردها بود و اين مصيبت را براي مردم دنيا بيان کرد و خوي دد منشي صدام را براي جهانيان نشان داد ،جمهوري اسلامي ايران بود،علاوه براین جمهوری اسلامی ایران سالیان سال میزبان رهبران کرد وصدها هزار نفر از مردم کرد عراق بوده واین خود گواه زنده ای است بر دیدگاه جمهوری اسلامی ایران نسبت به اقلیتها و از جمله اکراد.

در دوم اگوست سال 1990، نيروهاي نظامي عراق حمله به كويت را آغاز كردند و در ظرف مدت كوتاهي اين كشور را به اشغال خود درآوردند. بعد از اين حمله ،خاندان سلطنتي حاكم بر كويت به عربستان سعودي گريختند و بغداد اعلام كرد كويت جزئي از خاك عراق است . قطعنامه‌هايي كه عليه عراق صادر شد، از شدت لحن زيادي برخوردار بود اما موجب نشد كه عراق به‌صورت ارادي خاك كويت را ترك كند. از اين جهت شوراي امنيت سازمان ملل در بيست‌وششم نوامبر 1990 قطعنامه 678 را تصويب كرد و به موجب آن به اعضاي سازمان ملل اختيار داد تا با استفاده از هر ابزاري كه لازم مي‌دانند براي اجراي قطعنامه‌هاي شوراي امنيت و واداشتن عراق به خروج از كويت اقدام نمايند. بعد از اخراج عراق از کويت، در سال 1991 وزير خارجه وقت انگلستان طرحي را ارائه داد که به تصویب قطعنامه 688 انجامید و براي پرواز هواپيماهاي عراقي شرايط ويژه‌اي تعريف ‌شد. يک منطقه پرواز ممنوع براي هواپيماهاي عراقي بر فراز آسمان اين کشور در شمال و جنوب ايجاد شد.

طرح منطقه پرواز ممنوع که ابتدا به دليل ايجاد يک منطقه امن براي اکراد در شوراي امنيت مطرح شد پس از تصويب در اين نهاد، شرايط عيني را براي تشکيل يک حکومت خودمختار کردي فراهم کرد. علاوه بر اين، براي آن که اين منطقه بتواند خودش را اداره کند، مقرر شد که عوايد فروش 17 درصد نفت عراق به کردها تعلق گيرد وسازمان ملل از محل درآمدهاي حاصل از فروش نفت عراق آن را تامين کند.

قطع ارتباط با دولت مرکزي از سال 1991 (که الان حدود بيست سال از آن زمان مي گذرد) موجب شد که در داخل کردستان عراق نهادسازي بشود. با اين وجود گروه هاي کردي در جنگ قدرت بودند، در سليمانيه و اربيل، همين گروه ها زير نظر جلال طالباني و مسعود بارزاني با هم در گير يهاي خونيني داشتند ، ولي نهايتاً به توافقي براي طرح هدف استراتژيک «حکومت کردي» رسيدند.

زمينه بين المللي  اين کار هم فراهم شده بود، صدام در جايگاهي قرار داشت که در عرصه بين المللي ومنطقه ای منفور بود، کردها هم از اين فرصت استفاده کردند. مخصوصاً کردهای «پارتی» که آرزوها وامیال کردي اشان بالاست و دنبال مطامع کلان کردي هستند، اين موضوع را مطرح کردند و به تأمين منابع مالي براي پياده سازي سياست کلان کردي از طريق قاچاق نفت از ترکيه و پولي که از دولت مرکزي به آنها داده مي شد، پرداختند. اين وضعيت به آنها امکان برقراري ارتباط با کشورهاي اروپايي داد و شرکت هاي اروپايي در منطقه کردستان عراق جايشان را باز کردند.

در حالي که دولت محلي کردي زير ساخت ها را آماده مي کرد، دولت مرکزي عراق از سويي با غربي ها به خاطر تحريم هاي شديدي که برايش ايجاد شده بود مشکل داشت و از سويي با همسايه ها و کشورهاي منطقه دچار مشکل بود و لذا نمي توانست با اکراد مقابله بکند، و اينها مجال يافتند که اهداف خاص خودشان را دنبال کنند.

به تدريج بحث نهادسازي شان ادامه پيدا کرد و چون قدرت، ثروت و حمايت غربي ها را داشتند،بار ديگر مسئله کردستان بزرگ را مطرح کردند، اکنون قدرت داشتند و خودشان را اداره مي کردند، ثروتي هم از طريق فروش نفت و قاچاق به هم زده بودند، آمريکائي ها و اروپايي ها هم از آنها حمايت مي کردند و آهسته از حوزه خودشان فراتر رفته، و فقط استقلال کردستان عراق را مطرح نمي کردند و در واقع هدف اين بود که بگويند قبله گاه همه کردها اينجا يعني منطقه کردستان عراق است.

تا آنجا که مي توانستند در حاشيه و پيرامون کردستان عراق به توسعه و ترويج تفکرات کردي پرداختند، در داخل جمهوري اسلامي ايران، افرادي را اجير کردند در محيط هاي دانشجويي، در محيط هاي فرهنگي و سياسي به وسيله اين افراد به تبليغ درباره حکومت کردي و کردستان بزرگ پرداختند.در داخل جمهوري اسلامي ايران در زمان دولت اصلاحات اينها پايگاه مهمي را پيدا کردند، درون پارلمان جمهوري اسلامي ايران، نمايندگان کرد و همين طور در داخل دولت، افرادي آمدند که از اين ايده حمايت کردند، برخي از نمايندگان مناطق کردنشين ما شدند بلندگوي مطامع کردها در داخل کشور و حتي در عرصه بين المللي.

وقتي يک نماينده کرد در داخل پارلمان که صحبت هايش رسماً از راديو به صورت زنده پخش مي شود و همه دارند مي شنوند و اين مسائل را مطرح مي کرد، هم به گوش جهانيان مي رسيد و هم مطالبات توده کرد در داخل کشور را بالا مي برد واين درحالي بود که جمهوري اسلامي ايران براي اکراد خود همه شرايط را فراهم نموده و آنها نيز مانند ساير مردم از همه حقوق خود در چارچوب جمهوري اسلامي ايران بهره مند بوده وهستند. اما وقتي اين افراد در داخل حاکميت، مطالبات توده کرد را بالا بردند ، شروع کردند دوباره از آن ثروت تزريق کردن به برخي از سياسيون، کار به جايي رسيد که مثلاً در انتخابات سال 88 آقاي کروبي عکسش را با مسعود بارزاني در مناطق کردي منتشر کرد.

در واقع اينها نفوذ پيدا کردند در داخل کشور و مشغول نيرو سازي در بخش هاي مختلف، ارتباط گرفتن با گروه هاي متعدد در شهرستان ها و جاهاي مختلف و حتي پرداخت هزينه هاي مالي آنان و دعوت به سفر به آن منطقه نمودند . اين کارها براي کشور هزينه هايي را ايجاد کرد و معتقدم که اگر ما هوشيار نباشيم باز هم هزينه و حتي هزينه هاي کلان در بر خواهد داشت.

با مهيا بودن فضا و داشتن پول و امکانات، تلاشي را براي بين المللي کردن موضوع «کشور کردي» از طريق نمايندگان مناطق کردي در پارلمان هاي جهان به راه انداختند. «قباد طالباني» پسر جلال پس از آن که نماينده منطقه کردستان در آمريکا با لابي کنگره مي شود، با لابي وزارت خارجه و لابي پنتاگون قرارداد مي بندد و مي خواهد که موضوع کرد را در آمريکا مطرح کنند، اين قراردادها موجود است و مبالغ آن فاش شده است.

پس از سقوط صدام اوضاع برای کردها ایده آل بود و ديگر همه چيز برايشان فراهم شد. براي اولين بار در طول تاريخ، يک کرد رئيس جمهور عراق شد، جالب اين است کسي که بايد در واقع در عرصه سياست خارجي عراق کار بکند يک کرد شد، خوب اين يعني چه؟ يعني طرح موضوع کردي در همه عرصه هاي بين المللي، ملاقات ها و ... . و اينجا آن کسي که دارد مذاکره مي کند يک کرد است، آقاي زيباري!

كرد ها كه در زمان صدام در ساختار سياسي مشاركت چنداني نداشتند ، اكنون در غالب دو حزب اصلي كردي يعني اتحاديه ميهني به رهبري جلال طالباني و حزب دموكرات به رهبري مسعود بارزاني واتحاد اسلامي وبرخي احزاب کوچکتر ، دومين فراكسيون بزرگ عراق در پارلمان اول عراق ، بعد از ائتلاف بزرگ شيعيان بودند . كرد ها پست رياست جمهوري ، يكي از معاونت هاي نخست وزيري و وزارت خانه هايي چون امور خارجه را در دست دارند . بر اين اساس ، گروه هاي كرد در دولت مركزي عراق ، نقش عمده اي را ايفا مي كنند و اكنون در سياست عراق به نيرويي عمده تبديل شده اند ؛ به گونه اي كه بدون ملاحظات و منافع آنها پيشبرد روند سياسي عراق بسيار دشوار و حتي غير ممكن به نظر مي رسد .كرد ها در دوره پس از صدام با انسجام و هماهنگي در عرصه سياست عراق عمل كرده اند و شايد بتوان گفت ، بيشترين منفعت از روند سياسي عراق را نصيب خود كرده اند.

تقسيم کاري بين گروه هاي کردي پديد آمد، قرار شد جلال طالباني موضوع کل کشور را دنبال بکند و مسعود بارزراني موضوع منطقه و کردي را دنبال بکند و در حوزه بين المللي هم حزب دموکرات کردستان بنا شد اين موضوع را به عهده بگيرد و دنبال کند ، امتيازات خيلي خوبي هم از دولت مرکزي گرفتند، چون همه گروه هاي معارض در داخل عراق به اين نتيجه رسيدند که فدراليسم ايجاد بشود و همه گروه ها در آن نقش داشته باشند، طبيعي است که کردها در تشکيل دولت نقش مهمي داشتند.

کردها با شيعيان در تقسيم قدرت به توافق رسيدند، چرا که هنوز قدرت شيعي و يا آن قدرت مرکزي هنوز شکل نگرفته بود که در مناقشاتي مثل حوزه کرکوک دخالت کند و يا تشخيص بدهد که صلاح نيست وزارت خارجه به دولت کردي برسد و به اجبار با آن موافقت کردند و تقسيم کار صورت گرفت، وزارت خارجه به اين، وزارت دفاع به آن و ... و به همين ترتيب و در قانون اساسي هم مواردي آمد، مثلاً بحث ماده 140 قانون اساسي.

اما وقتي دولت شکل گرفت، معلوم شد هر کدام از اين مسائل يک موضوع بغرنج است، موضوع نفت در منطقه کرکوک و اين که چه کسي بايد آن را استخراج بکند، کردها يا دولت مرکزي ،یکی از معضلات بزرگ بود که تا الان لاینحل باقی مانده است. اين که آيا مي شود اربيل رأساً براي استخراج نفت با شرکتهاي خارجي قرارداد ببندد يا نمي تواند؟کردها گفتند ما مي توانيم قرارداد ببنديم، رفتند و قرارداد هم بستند با شرکت هاي کره اي و .... حتي ژنرال «جي گارنر» آمد آنجا و شروع کرد به فعاليت و همين الان جي گارنر در کردستان عراق فعاليت دارد.

الان وقتي وارد اربيل مي شويد با اربيل ده سال پيش اصلاً قابل مقايسه نيست، يعني با اين درآمد، آن ها به شدت به توسعه اين منطقه مشغول شدند، توسعه زير ساخت هاي مختلف فرهنگي، سياسي و کادر سازي؛ نيروهايشان را و کساني که در آينده مديريت موضوع کردي را به عهده خواهند گرفت، به دانشگاه هاي مختلف در رشته هاي علوم سياسي، مديريت ،حقوق و روابط بين الملل فرستادند و دانشگاه هاي آمريکائي - عراقي در سليمانيه ايجاد کردند.

با همه کردها در هر کجاي دنيا ارتباط برقرار کردند، از طريق ايميل، مکاتبه، تلفن و هر وسيله ديگر؛ اعتقاد اينها بر اين است که هر کردي در هر جاي دنيا نيروي ماست و بنابراين از آن خوب بهره برداري کردند.

بعد از اين پيشروي، کشورهاي همسايه احساس نگراني کردند،البته سيگنالها و مستنداتي هم در اين زمينه وجود داشت : مثلاً فاش مي شود کساني که شهید عماد مغنيه را ترور کردند از کردستان عراق، از اربيل رد شدند و رفتند سوريه. اين موضوع مهمي است که يک شخصيتي مثل عماد مغنيه را بيايند ترور بکنند، اين وسط نقش کردها چيست؟! آيا در انتقال و ترانزيت تروريست ها نقش داشتند يا در حمايت اطلاعاتي از ايشان، در چه چيز نقش داشتند؟يا اينکه رژيم صهيونيستي در حال فعاليت در منطقه کردستان عراق است و…

در تحولات امروز سوريه هم کرد يک طرف قضيه هست، اخباري وجود دارد که معارضين بشار اسد، در اربيل آموزش مي بيننديا اخباري مبني بر اينکه «سمير جعجع» با بارزاني ارتباط برقرار کرده است، سمير جعجع تروريستي که دستش به خون بسياري از افراد در لبنان آلوده است و ارتباطش با اسرائيل فاش شده است. ايجاد لينک بين سمير جعجعي که با اسرائيل رابطه دارد و اکراد براي خاورميانه خيلي معنا دارد. با وجود لبناني با 60 هزار کرد، سوريه با يک توده عظيم کرد، ترکيه وايران با چند ميليون کرد.

کردستان عراق و گروههاي تروريستي

نکته ديگري که وجود دارد اين است که هر چقدر مسئولان کردستان عراق فرياد بزنند که ما هيچ نقشي در حمايت از گروه هاي تروريستي ضد ايران و ترکيه و سوريه نداشته و نداريم، باور پذير نيست.چرا که به هر ترتيب پژاک، حزب کوموله و حزب دموکرات در دامان آنهاست، گروه هايي که ثابت کرده اند هر وقت فضا را مناسب ببينند، عليه تماميت ارضي و ملي ما وارد ميدان مي شوند، اما مسئولين کردستان استدلال مضحکي مي آورند و مي گويند به ما تعهد دادند، یا آنها در کوهها هستند وما دسترسی به آنها نداریم ! اما گروهک تروريستي پژاک وارد خاک ج.ا.ا مي شود ومرزبانان عزيز ما را به شهادت مي رساند!وزمانی که نیروهای نظامی ما در دفاع از مردم وکشور وارد عمل می شوند جیغ بنفش از جاهای مختلف بلند می شود!

اين را هم نبايد از نظر دور داشت که در عين حالي که مي خواهند از اينها استفاده کنند، نمي خواهند اهداف کلان کردي لطمه ببيند. براي همين هست که شخصیت های بانفوذ کرد به پ.ک.ک گفته اند اسلحه ها را زمين بگذاريد. چرا؟ چون مي گويند: «ما داریم زير ساخت ايجاد مي کنیم، ما اينجا داریم مغناطيسم کردي براي منطقه و براي کردهاي منطقه به وجود مي آوریم، اما سران پ.ک.ک نمي فهمند که ما دنبال چه هستیم، همان چيزي که شما مي خواهيد، ما هم مي خواهیم. منتها شما کوته بينيد و فکر مي کنيد با سلاح و زدن چند نفر نيروي نظامي ايراني يا اسير گرفتن مي توانيد اهداف کردي را دنبال کنيد و به خواست کردي که بحث استقلال و مسائل ديگر هست برسيد، اما ما چنين توهمي نداریم، ما مي گويیم الان پول داریم، سرزمين داریم، حمايت غرب هم داریم، مي آيیم يک جايي ايجاد مي کنیم که همسايه کرد چشمش دنبال اين باشد و بگويد اي کاش من هم آنجا بودم. براي همين هست که پشت پرده با هم توافق می کنند!».

البته آقای بارزانی وطالبانی به عنوان شخصیتهایی که در مبارزه با رژیم صدام خدمات زیادی انجام داده وزحمات بسیاری کشیده اند، مورد احترام مردم عراق ، ملت ورهبران جمهوری اسلامی ایران هستند و سفرهای آنها به جمهوری اسلامی ایران و سفر متقابل مسئولین کشورمان به عراق نشان دهنده رابطه خوب دو کشور ایران وعراق است که کرد ها بخشی از آن هستند، اما موضوع حملات تروریستی به مردم و نیروهای نظامی وامنیتی و تهدید امنیت ومنافع ملی ، موضوعی نیست که قابل اغماض باشد و انتظار مردم از آقای طالبانی وبارزانی این است که ضمن خلع سلاح گروههای تروریستی، اجازه این اقدامات علیه کشورمان را ندهند و افرادی که آمده در پاوه يا جاي ديگر عمليات تروريستي انجام داده و چند نفر را شهيد کرده، را تحویل دهند. اگرچه موضوع کردي يک مشکل منطقه اي است ، اما کشور ما آن ظرفيت را دارد که اين مسائل را در خودش هضم بکند. در موضوع کردي، جمهوري اسلامي ايران، عليرغم تلاشي که غربي ها وبرخی کشورهای عربی کردند که تفرقه قومي ايجاد کنند، اين ظرفيت را دارد که مانع از آن شود، هر چند که ممکن است هزينه هايي داشته باشد.

مسئله کردي بايد مديريت بشود، ما نياز داريم که کرد ايران احساس بکند که جمهوري اسلامي ايران همه توان و تلاشش اين است که کرد هم مثل بقيه افراد جامعه حقوق خودش را داشته باشد، هيچ فرقي، کرد سنندج یا پاوه و پیرانشهر با يک فارس تهراني ندارد. او هم يک نماينده در حاکميت دارد، يک فارس تهراني هم نماينده در حاکميت دارد، او همان حق را در مجلس دارد که اين در مجلس دارد. سفر مقام معظم رهبري (حفظه الله)در سال 1388 به استان کردستان وبيانات راهبردي معظم له در ديدار با مردم عزيز کرد بيانگر نگاه يکسان جمهوري اسلامي ايران به کرد و فارس و ساير اقوام است.مقام معظم رهبری در جمع مردم سنندج در سال 1388 کردستان را سرزمين ايمان، فرهنگ و هنر – صفا، وفاداري و «استان فداکاريهاي بزرگ» خواندند و افزودند:« مجاهدتهاي مردم رشيد اين خطه که با هوشياري، توطئه دشمن را در اولين و حساس ترين سالهاي عمر نظام تشخيص دادند و مردانه در مقابل آن ايستادند از ياد ملت ايران نخواهد رفت، مردم با عظمت اين استان، مردمي امتحان داده هستند چرا که وقتي دشمن با سياست خباثت آلود خود در پي ايجاد تفرقه قومي و مذهبي در پيکره عظيم ملت ايران بود، مردم کردستان با هوشياري و مجاهدت اين توطئه بزرگ را خنثي کردند ... مخالفين سرافرازي ايران، از اول انقلاب سعي کردند اين منطقه را استاني امنيتي کنند اما نظام مقتدر اسلامي با همراهي مردم، اين مشکل بزرگ را حل کرد…».

در طول سال هاي قبل از انقلاب، بي توجهي به منطقه کردنشين در کردستان يا سنندج يا آذريابجان غربي شده بود، اين مساله در زمان دولت کریمه جمهوری اسلامی ایران و در شرايط فعلي دارد ترميم مي شود و کشور توجه ويژه اي به مناطق محروم داشته و دارد و اينها را دارد جبران مي کند و راه حل هم همين هست.

خوشبختانه ما در جمهوري اسلامي ايران مشکل کردي به آن شکل نداريم. آن چيزي که هست آن طرف مرزهاست و تلقيناتي که از آن طرف دارد مي شود و گروه هاي ضد انقلاب هم فرقي نمي کند کدامشان پژاک، کوموله يا حزب دموکرات به دليل رويکرد تروريستي شان، جايگاهي در بين مردم کرد ندارند. ملاحظه کنيد مثلا پژاک يک کرد را در سنندج، مي گيرند به جرم اين که با جمهوري اسلامي ايران با نيروهاي امنيتي يا سپاه همکاري کرده و او را می کشد؛ اما در مقابل با سئوال مردم مواجه مي شود، مي گويند براي چه اين کار را با يک کرد کرديد؟اگر براي مساله کردي است که تو يک کرد را کشتي، يعني حداقل هزينه اين است که شما يک کرد را حذف کردي، چطور شما دنبال اهداف کردي هستي ولي يک کردي که هم کيش تو هست، هم قوم تو هست را حذف مي کني؟!

آينده

در کل، به نظر می رسدکردهاي عراق موضوع استقلال کردي را دنبال خواهند کرد، موانعي وجود دارد، اما کردها بارها اعلام کرده اند که شرايط براي ما آماده نيست، هر وقت شرايط آماده باشد، اين موضوع را اعلام خواهيم کرد. حالا چه زماني اين شرايط فراهم مي شود، بايد ديد که تحولات منطقه خاورميانه چه مي شود و به کجا پيش مي رود.

نقش اسرائيل و آمريکا را هم نبايد از نظر دور داشت؛ اسرائيل مي گويد من بين اعراب محاصره شده ام، کردها هم مي گويند ما هم محاصره شده ايم. يعني يک نوع نگراني مشترک . اسرائيلي ها مي گويند ما مي توانيم با هم براي يک هدف همکاري بکنيم، چون تو هم مانند ما همين وضعيت را داري که محاصره شدي در ميان کشورهايي که اجازه نمي دهند حاکميت خود را داشته باشي، بنابراين مي توانيم براي اهداف خاص با هم همکاري کنيم. حالا اين اهداف خاص ممکن است سوريه، ايران و يا ترکيه باشد.

حمايت هاي آمريکا باعث شده تا کردها اين امکانات را به دست آورند. براي همين هم هست که در بين گروه هاي مختلف، فقط کردها هستند که مي گويند ما با خروج آمريکائيها مخالفيم. چون مي بينند اين آمريکائي ها بودند که اين امکانات واين ابزار را در اختيارشان گذاشتند. اين فضا را برايشان ايجاد کردند که الان در اربيل 16 يا 17 تا کنسولگري کار مي کند.

در آخر بايد اين نکته را گفت که گروه هاي مخالف جمهوري اسلامي ايران ظرفيت و توان مقابله با ايران را ندارند، يعني ايران قدرتمند که مي تواند هواپيماي جاسوسي رادار گريز آمريکا را سالم زمين بنشاند. ايراني که مي تواند سرکرده گروه تروريستي ريگي را در آسمان شکار کند و زمين بنشاند.اين ايران با اين تجربه عظيم چند سال جنگ ومبارزه در مقابل يک گروه پانصد نفره، هزار نفره، دو هزار نفره، مبارزه با گروه هاي تروريستي خم به ابرو هم نمی آورد.

جمهوري اسلامي ايران بارها به مقامات عراقي هشدار داده که ما اجازه نمي دهيم تماميت ارضي کشور و منافع ملي و امنيت ملي تهديد بشود. يا با آنها برخورد بکنيد و اجازه ندهيد وارد فضاي ما بشوند و يا اگر اين توان را نداريد، ما نمي توانيم تحمل بکنيم که فردي از آن طرف مرز بيايد اين طرف مرز و يک هم وطن ما را به قتل برساند، با اين حساب ،عقب راندن پژاک توسط سپاه پاسداران يک حرکت و پيام محکم بود براي همه.

در مورد تفکر ايجاد کشور کردي درداخل خاک عراق ،به نظرم شرایط فعلی منطقه­ای ووضعیت ژئوپلیتیک منطقه فعلا اجازه چنین اقدامی را نمی­دهد ،هم وطنان عزیز کرد هم مانند سایر قومیتها متحد و یکپارچه در جهت ایجاد ایرانی عزیز و قدرتمند همچون گذشته تلاش خواهند کرد و نقشه های دشمنان برای تفرقه را نقش بر آب خواهند نمود.

دیدگاه شما

سایت رهبر معظم انقلاب