تاریخ : 5. آذر 1403 - 8:32   |   کد مطلب: 37873

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی کورنگ،قرن چهاردهم هجری شمسی را در حالی پشت سر گذاردیم که دستاوردهای درخشان و ‌چشمگيري مانند کشف پنی سیلین، اولین نیروگاه هسته ای ، ورود انسان به فضا ، تولد اولین پستاندار به روش کشت سلولهای بنیادی ،خروج اولین فضاپیما از منظومه شمسی و مشاهده امواج گرانشی در سراسر تاریخ حیات انسان به ویژه انسان تاریخی بی مانند و اعجاب انگیز بود.

ظهور جهان جدید یا همان دهکده جهانی که خود از درهم آمیزی تمدن ها و فرهنگ ها صورت پذیرفته است نگرش انسان به دنیای پیرامون را تغییر داد.

اگر تا قرن پیش اهالی «گورگیر»و «تِمبی» در سرزمین جانکی گرمسیر ( در جنوب غرب ایران ) از ساکنان «میچ قاوان» و «چیگو» در سردسیر جانکی بی اطلاع بودند اینک به پشتوانه وجود ارتباطات گسترده و قدرت رسانه نه تنها هر فرد ساکن این منطقه از رخدادهای جهان در لحظه آگاه می شود بلکه رقیب ، مخاطب و همنشین او دیگر فقط اهالی «جانکی» نیست ,‌که سراسر «جهان» «یکی» است. زیستمند جانکی با سراسر مردمان این " جهان یکی " تجارت می کند ، مسابقه می دهد ، به کشورهای آنان مسافرت می کند و از اندوخته های پزشکی و درمانی آنان برای سلامتی خود بهره می جوید ، از موسیقی زیبا ، فیلم های احساسی و رمان های پر تیراژ این بازیگردان های جهان کنونی شوقمندانه لذت می برد. و به همین نسبت در برابر آلودگی‌های زیست محیطی، بیماری های واگیردار و نوسانات بازار اقتصاد جهانی آسیب پذیر است.

هر حرکت در گوشه ای از اين دنيا بقیه جهان را هم تحت تاثیر قرار می دهد و در آینده نه چندان دور هیچ کس بیگانه نخواهد بود همه در این جهان «یکی» شاید و بلکه می توان گفت باید ، بتوانیم آن چه خود داشته ایم را از امکانی که بیگانه در اختیارمان نهاده تمنّا کنیم و هویت های منفرد و متمایزمان را نه تنها از طریق سنت شفاهی و انتقال سینه به سینه لالایی ها و تصنیف ها و مَتَل ها و حکایات منتقل کنیم ، بلکه اینک بزنگاهی ست مغتنم که داشته های مان را با قلم مو و رنگ خودی اما بر بوم نقاشی جهانی بکشیم و عرضه کنیم و ترانه های نیاکان مان را در آوازی چندصدایی و هم پیوند با جهانی یکی شده که پیام « انسان» را در دل خود دارند به گوش برسانیم .

گرچه سرمایه سالاران وابرقدرتمندان فرهنگ را به مثابه کالای مصرفی پنداشته و با افراط در میل به « تک باشندگی» عرصه را بر فرهنگ های خاص و ناب و متمایز تنگ و بحران آفرینی می کنند. «لیبرالیسم »و «سوسیالیسم» و دیگر تزریقات فکری ترقی نیز نتوانسته اند به نحو شایسته در رفع بحران ها کارآمد باشند زیرا که لیبرالیسم در پی ادغام و انطباق تمام فرهنگ ها در زیر لوای «تک فرهنگی» ایدئولوژی ترقی خواه لیبرال بود. سوسیالیسم نیزمتکی بر سیاست های بالا به پایین و دخالت فزاینده دولت در جامعه بود. طنین سوژه «نئولیبرالیسم» را نیز در گزاره مارگارت تاچر می توان شنید که می گفت: « هیچ چیز جز فرد وجود ندارد ،حتی خانواده ؛ فردی اتمیزه و منزوی که باید به تنهایی از پس خود و زندگی اش بربیاید و کل جامعه را در هیئت خطری احتمالی و بیرونی درک می کند که در نهایت با اتکا به ترس متقابل افراد از یکدیگر قرار است به تعادل برسند».!

از همین رو دیگر ؛ همسان سازی و عبور از نظم کهن از نشانه های ترقی تلقی نمی گردد و تأمل در سنت و میراث کهن با تاکید بر کارکردهای اجتماعی آئین ها می تواند موجب وفاق ، همدلی و آگاهی جمعی گردد.

«اسکروتن » فیلسوف فقید معاصر انگلیسی در هزاره سوم از اصطلاحی به نام « اویکو فیلیا» استفاده می کند و عشق به خانه ، سرزمین و ملت را مورد توجه قرار می دهد . او بیش از هر چیزی برای «سنت قانون عرفی» ارزش قائل شد که از طریق آن «حقوق» و آداب و رسوم خاص بدون استفاده از اصول انتزاعی و رسمی به تدریج و با رویکرد صلح به وجود آمدند.

اگر از مجرای تاریخ به فرهنگ بپردازیم و درکنار فهم علمی جهان بر اساس مقوله کمیّت و اندازه گیری ،از «فهم تاریخی »، «تجربه» و «فلسفه» هم یاری گیریم به کمک تجربه تاریخی و تجربه عملی بهتر می توان بر مشکلات فائق شد.

با این توضیح روشن است که برای گسستن از سنت خود باید درنگ کنیم همچنان که پدیدارشناسان نگاه متدیک مدرن(فرمول شده) را با جنبشی اعتراضی به چالش کشیدند چون مدرنیته آمده تا ما را به سوی نظم محاسباتی سوق دهد .

نباید از نظر دور داشت که اهمیت ارزش ارتباطات و اطلاعات نزد ما نباید کاهش پیدا کند چرا که از به پشتوانه همین تکنولوژی، «شناخت نادقیق» متحول شد و به کمک آن درک بهتری از گذشته و تاریخ پدید آمد.

اگر بر این باوریم که انسان مدرن آگاه تر، هوشمندتر، بهره مند تر ،سودمند تر و متکامل تر از انسان گذشته است برای آرامش انسان مدرن هم باید چاره ای اندیشید و بهره جستن از دارایی های گفتمانی یا «ثروت های مفهومی » را در کنار ثروت های مادی مورد ملاحظه قرار داد.

نکته حائز اهمیت در راستای هم سویی و هم راستایی با جهان« یکی» شده این است که حکومت ها و جوامع چنانچه تنها نگاه به درون داشته باشند و طرز فکر تدافعی اتخاذ کنند قادر نخواهند بود رقابت پذیری اقتصادی و فن آورانه را در بلند مدت حفظ کنند .
در بعد محلی و ملی ما نمی توانیم و نه می شود که در برابر «جهان» « یکی شدن» مقاومت کنیم و از فن آوری های پیشرفته و اقتصاد نوین کناره گیریم .

بر خلاف باور مرسومی که وجود دارد و فرهنگ های خاص و متفاوت که همچنان ناب مانده و بلعیده نشده را (sub Culture) یا(خرده فرهنگ) می نامند و ملاک و معیار ارزش گذاری «هیولا شدگی » یا «کالاشدگی» و پیوستن به « قطار مصرف گرایی» در همه شئون ، و تبدیل هر چیز به داشتن تاریخ مصرفی کوتاه ؛ که اساساً با ذات مانایی سرمایه های ملموس و غیر ملموس به جا مانده از نیاکان ما منافات دارد؛ است ، در صورتی که در واقع پاس گاه و حافظان واقعی سنت به ویژه در دوران معاصر نه شهروندان کلانشهرهای لوکس تر و دائما نابرابرتر و پیشرفته و صنعتی ( با ایجاد اَبَرپروژه ها ، از بین بردن اکوسیستمهای حیاتی و آلوده تر کردن هوا و...) بلکه مناطق دور از مرکز و خاص هستند که بیشترین سهم را در حفظ عناصر قوام یافته و هویت های فرهنگی داشته اند . همچنین دیگر در ایران ما طبقه نسبتا مرفه یا متوسط مرکز نشین الگوساز برای مصرف ، گفتار و کردار نیستند و همگان می توانند از طریق جهان مجازی(جهان یکی شده ) به پشتوانه علم و هنر در همه شاخه های آن با اصل سوژه گلوبال در ارتباط باشند.

"اگر جهانی شدن را فشردن جهان و تشدید آگاهی نسبت به جهان به عنوان یک کل بدانیم"اکنون با ارج گزاری نسبت به همه فرهنگ ها خود را مرکز جهان و «کانون توجه عالم » نپنداریم و بیاموزیم و تمرین کنیم تا از «خودمرکزپنداری» و «شیفتگی کاذب» ، بیش از پیش در خود فرو نرویم،که همه نقاط جهان به شکلی برابر «مرکز» اند و مرکز حقیقی بیرون جهان است .

پیام ما «آگاهی جمعی»، «صلح جمعی» ، «شادی جمعی» نه فقط برای «جانکی» بلکه برای همه ایرانیان و "جهان یکی " ست و تنها راه بهره مند شدن این است که با هم بهره مند شویم، برای همگان حق قائل شویم (حق زیستن، حق شنیدن، حق برگزیدن ،حق اشتباه کردن ) و از پافشاری اخلاقی بر تعصبی نادرست بپرهیزیم و برای بشریت و آیندگان با خوش بینی و نیرو بخشی و نیک خواهی امیدآفرین باشیم و در جهت هم راستایی جان ها و دل ها و خلق "جهان یکی " بی تفاوت نباشیم.

برای این همدلی و هم راستایی جهانی به نظر می رسد توجه به موارد زیرضروری است .

۱_« احیای روابط کهن» و خوانشی نو در ظرف زمان و مکان ِ امروز جهان و بازنمایی میراث مشترک و « خویش یابی » ضروری ترین ظرفیتی است که به گمان می رسد تا کنون مغفول مانده است، زیرا عقل خود بنیاد و سودجو و لذت طلب ؛ انسان ها را نه تنها به هم نزدیک نمی کند بلکه در مقابل هم و به ستیزه وا می دارد . نیرومندترین ظرفیتی که می تواند ما را در یک راستا قرار دهد و همدردی و همدلی را تقویت بخشد «خویش یابی » و شناخت پیوندهای کهن و حلقه های اتصالی با دیگر جوامع جهت احساس همبستگی بیشتر است این روابط کهن گاهی فرهنگی ؛ دینی؛ زبانی ؛ تاریخی و گاهی تباری و هم نیایی است که نادیده گرفته شده یا ناشناخته مانده است. دغدغه مندان فرهنگی با بازنمایی و بازنشانی «کهنه پوسیده ها» _که به تعبیر شاعر شهیر زنده یاد اخوان ثالث همچون پوستینی کهنه از ژرفای تاریخ به ما به ارث رسیده است _ از چین و ماچین گرفته تا مصر و آفریقا یا آمریکای دور افتاده در کارکرد عاطفی ، روانی و معنوی داده های تاریخی به عنوان مکانیزم وحدت بخش ملی و «جهان یکی» کنکاش و تامل نمایند.

۲_«شناسایی دغدغه های مشترک » : بی تردید حلقه ها و عُلقه های انسانی فارغ از هر نژاد و مسلک و مرام در هم پیوندی جهان یکی شدن جانکی نقش موثری خواهند داشت. بحران هایی مانند هویت ، محیط زیست، آلودگی هوا، حیات وحش ،فقر و سوءتغذیه (در کشورهای مانند تانزانیا ، مادگاسکار ، چاد ، موزامبیک، سیرالئون ، کنیا، اتیوپی ،کودکان یمنی و ....، بیماری های واگیردار، جرایم، ناهنجاری ها ، بلایای طبیعی.

برای شناسایی ،پیشگیری و ریشه کنی آنها تصمیم سازان و کارگروه‌های تخصصی در مقیاس جهانی ایجاد گردد.

۳_آمایش ظرفیت های محلی و نسبت سنجی با پتانسیل های ملی - منطقه ای و جهانی.
اگر در قرن های گذشته «برنج» و در قرن اخیر «نفت» دو عنصر تاثیر گذار اقتصاد جانکی بودند اینک با جهانی شدن اقتصاد و فناوری دانش بنیان از کارکردهای پیشین آن عناصر کاسته شد و لزوم آمایش داشته ها و کاستی ها بسیار مهم است. توجه به پتانسیل های گردشگری و جذب توریسم را نیز باید در اولویت ها قرار داد.

۴_ تفکر و اندیشه کردن و نقد و گفت و گو: بسیاری از ناهنجاری ها از نااندیشگی حاصل می شود. از طریق آگاهی بخشی عمومی، افزایش سرانه مطالعه، پیوند با نخبگان محلی ، ملی و جهانی و ایجاد گفتمان های مشترک و خروج از مونولوگ و حرکت به سمت دیالوگ در پالایش داشته های ذهنی و تقویت یادگیری موثر بکوشیم و از نقد و انتقاد و ارائه پیشنهادات نهراسیم.

۵_ دوری از خشونت و نفی و ملامت هرگونه دیگرآزاری از طرف هر گروه و نهاد در هر جای جهان: چه تنگناهای ایجاد شده برای اویغورهای مسلمان چین یا حوادث مکرر افغانستان، و چه در اروپا.
یا قربانیان سیستان و بلوچستان در اثر فقر و بیکاری یا بی توجهی و غفلت از حادثه‌ای در روستای پتک جلالی شهرستان باغملک استان خوزستان که از تابستان ۱۳۹۴ منجر به مرگ تلخ ۲۰ تن از عزیزان بهمئی گردید و موارد متعدد دیگر.

۶_ ایجاد کمیته صلح: همچنان که جانکی ها به گواه آثارباستانی و اسناد به جا مانده در بزنگاه های تاریخی نقش آفرینی کردند و در دوره قاجار نیز در کنار و دوشادوش «بختیاری بلندآوازه» در عرصه های گوناگون فعال بودند زین پس به جا و شایسته است که با ایفای نقش «میانجی» برای صلح جهانی و همگرایی و همزیستی توام با امنیت در هر سطح و میزانی که بتوانند عمل گرا باشند و برای صلح طلبی با شفافیت ضمن تعامل با جهانیان هزینه کنند.

۷_ پرهیز از تعصب : هیچ چیز به اندازه تعصب های انسان موجب رنج بشریت نشده است. هر تعصبی دیر یا زود فرو می ریزد و حقیقت سرانجام دروغ بودن آن را آشکار می کند پس چه بهتر که با تعصب وداع گفته و از رنج فردی و رنج اجتماعی بشریت بکاهیم .
سخت گیری و تعصب خامی است
تا جنینی، کار خون آشامی است (مولانا )

۸_ توجه به معنویت و ظرفیت های معناگرا و آرامش بخش با بهره گیری از اندوخته های محلی ؛ ملی و منطقه‌ای. در جامعه ای که اخلاق از بین برود همه هراسان هستند و ترس و اضطراب آسیب زاست. پس با تکیه بر اندوخته های معنوی در ایجاد امنیت روانی و پایداری امنیت محلی ، ملی ، منطقه ای و بین المللی سهیم باشیم .

۹_ شناخت کاستی ها و مقایسه با سرمایه های فرهنگی و تمدنی جهان و بررسی شرایط امتناع ایجاد آن وجوه و عناصر : برای نمونه بیش از دو هزار سال پیش تئاتر در کنار فلسفه از مولفه های فرهنگی یونانیان به شمار می رفت با طرح این پرسش که شرایط امتناع و عدم کاربست این قبیل موارد در جوامع ما چیست ؟ و چرا تا کنون حتی نزد دانش آموختگان ما با اقبال عمومی فراگیر مواجه نگردید؟ در بهره جستن از این ظرفیت های جهانی غفلت نکنیم .

۱۰_ عاملان و حاملان تغییر و تربیت به ویژه خانواده و آموزش و پرورش و دانشگاهها در اصلاح عادات و رفتارها و دیگر گونه «زیستن» و «دیدن» بیشتر بکوشند و به جای حجم عظیم معلومات (بیش از دوازده کتاب برای دانش آموزان دوره دبیرستان ) در زمینه رفتارشناسی ، تربیت شهروند خوب ، قانون پذیری ، آموزش نشاط و تندرستی، امنیت و تعامل با انسان ها و طبیعت را بیاموزند و از مولفه های اصلی پرورش و آموزش قلمداد کنند.

امید که این نوروز و آغاز قرن جدید فرصتی برای نوسازی فکر و ذهن و اندیشه و همراهی عمل و اراده جمعی مان باشد تا قطب نمای گفتار و کردار مان را با «جهان یکی» به دور از استثمار، اختناق، خشونت ، اهانت به انسان و انسانیت ،تبعیض ، تسلیم ، ظلم و نقض حقوق دیگران تنظیم کنیم و حَوّل حالَنای ما روشنی ذهن و گرمای دل ، صلح ، آزادی و برابری جهانیان باشد .

مهدی بیگدلی سندپژوه و مدرس تاریخ

دیدگاه شما

مرکزآموزش علمی کاربردی الوان ثابت
سایت رهبر معظم انقلاب