تازه ترین مطالب

تاریخ : 21. بهمن 1392 - 11:14   |   کد مطلب: 10968
رضا معصومی تنها خبرنگار اواخر دهه 50 در کبودراهنگ است که پس از مخابره خبر کشتار مردم این شهرستان در پنجم آبان 57، امام خمینی(ره) با اشاره به این واقعه به مردم ایران نوید پیروزی داد.

به گزارش کورنگ به نقل از خبرگزاری فارس از همدان، دهه پنجاه اوج مبارزات مردم ایران در اعتراض به رژیم شاهنشاهی بود.

مردم سراسر ایران اسلامی طنین مرگ بر شاه سر می‌دادند و از جان و دل برای اجرای فرامین امام خمینی مایه می‌گذاشتند.

مردم دارالمؤمنین استان همدان نیز از این غائله مستثنی نبوده و هر یک به فراخور توانایی خود دستی بر آتش شکوفایی انقلاب اسلامی داشتند.

اصناف، بازاریان، دانشگاهیان، فرهنگیان و... همه و همه می‌کوشیدند تا بهار پیروزی را هرچه زودتر نظاره‌گر باشند.

در این میان خبرنگاران رسانه‌های خبری نقش بزرگی برعهده داشتند زیرا مخابره تظاهرات خودجوش مردمی در روستاها و شهرهای دوردست، سبب خیزش قیام‌ها و افزایش دلگرمی غیور مردان ایران اسلامی می‌شد و علاوه بر آن، عدم رضایت ملت ایران از رژیم حاکم را نیز به گوش مردم سراسر جهان می‌رساند.

یکی از این خبرنگاران، رضا معصومی است. او که آن زمان کمتر از 18 سال داشت و در هیچ دوره خبرنویسی شرکت نکرده بود، توانست با مخابره بیش از 10 خبر حیاتی به صدا و سیما و روزنامه‌ها، نقش مؤثری در آگاه‌سازی مردم از کشتار مردم کبودراهنگ و سقوط پایگاه سوم شکاری شاهرخی (شهید نوژه) داشته باشد.2

معصومی در پنجم آبان 57، خبری را در رسانه‌های خبری منعکس کرد و سبب شد آیت‌الله خمینی که در فرانسه به سر می‌برد، پس از اطلاع از واقعه رخ داده در شهرستان کبودراهنگ، از شور انقلابی مردم این قصبه کوچک به وجد آمده و در سخنرانی خود در جمع ایرانیان مقیم نوفل لوشاتو، به مردم نوید پیروزی بدهد.

«الان که شما اینجا نشسته‌اید نمی‌دانید در ایران چه خبر است، امشب چند نفر را کشته‌اند، امروز چقدر کشتار شده، ما اطلاعی نداریم، اما هر روز نامه‌ای که از ایران می‌آید، با اینکه روزنامه‌ها معلوم نیست بتوانند تمامش را بنویسند، در کبودراهنگ که یک شهر کوچکی در همدان است، پنج نفر کشته شده‌اند. آتشی که الان روشن شده و شهرهای کوچک و بزرگ ایران را فرا گرفته، این مژده است برای همه، بی‌خود که نیست فریاد می‌زنند (ما نمی‌خواهیم)»3

این خبرنگار انقلابی که اکنون نمایندگی روزنامه اطلاعات را در شهرستان کبودراهنگ همچنان در اختیار دارد، ماجرای کشتار پنجم آبان 57 را این گونه تعریف کرد: یک روز قبل از آن، دانش‌آموزان با شرکت در جشن و سرور سالگرد تولد شاه در میدان اصلی کبودراهنگ برخلاف سنت هرساله، شعار «مرگ بر شاه» سر دادند و همین خشم فرمانده پاسگاه و نیروهای ژاندارمری را برانگیخت. پنجم آبان، مردم در راستای فرامین حضرت امام، بازهم در میدان اصلی این شهر جمع شدند و قصد خلع سلاح نیروهای نظامی را داشتند که با تیراندازی و شلیک از سوی نظامیان روبرو شدند.

در این تیراندازی پنج نفر از تظاهرات کنندگان شهید و حدود 15 تن زخمی شدند. مردم زخمی‌ها را به سرعت به درب ورودی پایگاه شاهرخی منتقل کردند تا در بیمارستان پایگاه مداوا شوند اما به دلیل مخالفت شدید فرمانده وقت پایگاه، این امر محقق نشد.

به همین دلیل زخمی‌ها را سوار مینی بوس کرده و روانه بیمارستان آمریکایی‌های همدان (اکباتان فعلی) شدند. من هم مخفیانه در انتهای مینی بوس نشستم و به عکاسی از زخمی‌ها پرداختم.4

این خبرنگار نوجوان آن‌روزها که کشتار پنجم آبان 57 کبودراهنگ را کلید مبارزات خودجوش مردم این شهرستان می‌داند، گفت: خبر همین واقعه و بیانیه حضرت امام راجع به آن سبب شد تا نظامیان پایگاه شاهرخی که از اقدام فرمانده پایگاه در راندن زخمی‌ها به خشم آمده بودند، در تظاهرات خود مصمم‌تر شوند و دست آخر، سقوط پایگاه شاهرخی را به عنوان نخستین پایگاه در کشور رقم بزنند.

معصومی که هنوز هم کارت خبرنگاری (رادیو و تلویزیون ملی ایران/ مرکز همدان) قبل از انقلاب را با خود دارد در پاسخ به سؤال خبرنگار فارس مبنی بر این که اقدام و احساس شما به عنوان یک خبرنگار در جمع مجروحان مینی‌بوس چه بود؟ با بغض گفت: واقعیتش این است که هنوز هم تداعی صحنه‌های آن روز در ذهنم اشک مرا در می‌آورد.5

عموی این خبرنگار انقلابی یکی از همافران پایگاه سوم شکاری بود و به همین واسطه، او و پدرش توانسته بودند کیوسک مطبوعاتی پایگاه شاهرخی را در دست بگیرند. معصومی به یافتن رابط‌هایی خبری در میان نظامیان پایگاه اشاره کرد و افزود: آن روزها تدابیر امنیتی در پایگاه بسیار شدید بود و کسی اجازه نداشت حتی رخت‌آویز نصب کند چه رسد به ابراز مخالفت با نظام. اما در همین شرایط سخت هم کاری که باید توسط شور انقلابی مردم انجام می‌گرفت.

اعلامیه‌های حضرت امام را پدرم همیشه پس از چاپ، لوله می‌کرد و ته خورجین حمل روزنامه‌ها، می‌چید. یک روز ساواکی‌های پایگاه به ما مشکوک شدند، پدرم در حالی که اعلامیه‌ها را با دستش نگه داشته بود، روبروی آن‌ها خورجین را تکاند. خدا به ما رحم کرد و آن روز هم ساواکی‌ها نتوانستند از راز نحوه ورود اعلامیه‌ها به داخل پایگاه سر در بیاورند.

این عکاس و خبرنگار روزهای انقلاب، بیش از 40 عکس انتشار نیافته خود از مبارزات و تظاهرات مردم کبودرآهنگ را به مرکز اسناد و کتابخانه ملی همدان اهدا کرده است، اما یک غم بزرگی از آن روزها در دل دارد: «باغ امیرنظام قراگوزلو در کبودراهنگ»7

او گفت: این باغ دهه 50 محل تجمع دانشجویان انقلابی بود و توسط امیرنظام برای ساخت مرکز درمانی و بیمارستان وقف شده بود، اما حدود سال 60 توسط یک از خدا بی‌خبر مسئول، با هدف جستجوی گنج ویران شد!

تنها خبرنگار انقلاب کبودراهنگ با بیان اینکه خبرنگاران انقلاب به ظاهر بی‌طرف بودند اما غیرمستقیم، انقلابیون را هدایت می‌کردند، از مسئولینی که در رأس کار هستند یک گلایه داشت: کسانی که در روند پیروزی انقلاب قلم زدند و عکس گرفتند و برای انعکاس مبارزات خودجوش مردمی تلاش کردند، نباید حداقل سالی یکبار دیده شوند، ما وظیفه شرعی خود را انجام داده‌ایم اما یادمان نرود این عکس‌ها و اسناد و اطلاعات ما از این دوران است که انقلاب را در نگاه نسل جوان زنده می‌کند.

انتهای پیام

دیدگاه شما

سایت رهبر معظم انقلاب
مرکزآموزش علمی کاربردی الوان ثابت