پیغام خطا

  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).

تازه ترین مطالب

تاریخ : 14. مرداد 1394 - 9:08   |   کد مطلب: 19418
شهید کلمه ای است از جنس نور، از جنس ملکوت و از جنس خدا؛ شهدا همچون ستارگانی تابناک در آسمان این مرز و بوم می‌درخشند و پرتو افشانی می‌کنند تا مبادا در کوره راه‌های زندگی گم شویم.
خواب دیده بودیم امیر مسعود برمی‌گردد/ مادرم هر شب قصه بازگشتش را می‌گفت/ روایت تلخ مادران شهدای مفقودالجسد

به گزارش کورنگ به نقل از نافع، شهدا کشتی نجاتند همچون مولا و مقتدایشان اباعبدا...(ع) و پلی که ما را از جهان کوچک درونمان به ملکوتی وصف‌ناپذیر متصل می‌سازند.

حکایت بازگشت 275 پرستوی مهاجر به وطن، قصه عجیبی است؛ بازگشتی از جنس تلنگر، تذکر و نجات؛ آمدند و دستمان را گرفتند تا غرق نشویم  و از راه باز نمانیم.
امیرمسعود محمدزاده یکی از شمار 275 کبوتر خونین بالی است که چندی پیش به وطن بازگشت؛ تا دیروز گمنام بود و حالا نقاب از رخسار برداشته تا به چشم انتظاری 29 ساله خانواده پایان دهد؛ گرچه حالا دیگر مادر نیست و پدری که 11 ماه بعد به امیر مسعود پیوست.
شهید امیر مسعود محمدزاده از شهدای مفقودالجسد لشکر انصارالحسین(ع) همدان است که با انجام از آزمایش "دی.ان.ای"، پیکر مطهر وی، شناسایی شده و فردا به زادگاهش باز می‌گردد.
حالا قرار است امیر مسعود پس از 20 سال در زادگاهش و در مزاری که خیلی وقت است؛ خالی مانده آرام گیرد و به بی‌قراری‌های خانواده پایان دهد.
به همین بهانه با خانواده این شهید بزرگوار دیداری اختصاصی داشته و پای درد دل هایش نشستیم.

خواب دیده بودیم امیر مسعود برمی‌گردد/ مادرم هر شب قصه بازگشتش را می‌گفت/ روایت تلخ مادران شهدای مفقودالجسد

قصه پرغصه چشم‌انتظاری مادران شهدای مفقودالجسد
صدیقه محمدزاده، خواهر شهید به خبرنگار ما گفت: 8 سال از امیر مسعود بزرگتر بودم؛ برادرم شوخ طبع و خوش اخلاق بود و شور و نشاطی به جمع خانواده و دوستان می‌بخشید.
وی با بغضی در گلو و در حالیکه با گوشه چادر، اشکش را پاک می‌کند، افزود: دو سه روز پیش بود که خبر آوردند؛ پیکر امیر مسعود شناسایی شده  و درست در نخستین لحظه، جای خالی مادر را حس کردم؛ کاش مادرم بود تا چشم انتظاریش پایان می‌یافت.
محمدزاده ادامه داد: مادرم هرگز شهادت پسرش را باور نکرد؛ شب‌ها برایمان قصه بازگشت امیر مسعود را می‌گفت و این قصه پرغصه همه مادران شهدای مفقود الجسد است که همیشه چشم انتظار بازگشت فرزندانشانند.
وی بیان کرد: پدرم 11 ماه پس از امیر مسعود در مراسم برائت از مشرکان و عرفه سال 66 به دست مزدوران سعودی به شهادت رسید و مادر، اما تا سال 73 چشم انتظار بود تا اینکه مرغ جانش پرواز کرد.

خواب دیده بودیم امیر مسعود برمی‌گردد/ مادرم هر شب قصه بازگشتش را می‌گفت/ روایت تلخ مادران شهدای مفقودالجسد

امیر اسوه احترام به پدر و مادر بود
محمدزاده گفت: همیشه تصور می‌کردیم شاید برادرم جزء شهدایی باشد که پیش از این به وطن بازگشته و گمنام دفن شده است، اما خواب عجیب یکی از بستگان، حقیقت را برایمان روشن ساخت.
وی با بیان اینکه سال گذشته از خانواده آزمایش "دی.ان.ای" گرفتند، تصریح کرد: همسرم "حاج علی‌اکبر صفادوست"، سال‌ها خادم‌الحسین(ع) بود و سال گذشته از دنیا رفت؛ چند ماه پیش با لباس سفید و شالی سبز به خواب یکی از بستگان آمده بود.
این خواهر شهید اعلام کرد: از او پرسیده بودند: "حاج آقا چرا اینطور لباس پوشیده‌‌ای" و او جواب داده بود: " دارم می‌روم کربلا امیر مسعود را بیاورم" و آن وقت بود که مطمئن شدیم؛ پیکر امیر مسعود هنوز بازنگشته است.
محمدزاده بیان کرد: برادرم پیش از انقلاب نیز سابقه مبارزه با رژیم طاغوت را داشت و وقتی جنگ شروع شد؛ داوطلبانه به جبهه رفت.
وی درباره وصایای شهید نیز گفت: همیشه به رعایت حجاب، اخلاق نیکو و احترام به پدر و مادر توصیه می‌کرد و در احترام به پدر و مادر، خود نمونه و اسوه حسنه‌ای بود.
محمدزاده خاطرنشان کرد: خاطره و نام امیر مسعود برای همیشه زنده است و امیدوارم همه ما بتوانیم راه او را ادامه داده و شرمنده امام(ره) و شهدا نباشیم.

گزارش از سمیه مظاهری

انتهای پیام/ب

دیدگاه شما

سایت رهبر معظم انقلاب
مرکزآموزش علمی کاربردی الوان ثابت