به گزارش کورنگ به نقل از نافع، شرکتهای ارائه دهندهی سرویسهای اینترنتی که بقایشان در گرو فروش ترافیک مصرفی به کاربران است، از زندگی آنلاین کاربران استقبال میکنند.
شرکتهایی که بستر موبایل را در اختیار دارند، خوشحال میشوند که گوشی تلفن ما، حتی در رختخواب هم از ما جدا نشود. خصوصاً این روزها که هر شکلی از فعالیت آنلاین، میتواند برای آنها درآمدزا باشد. بنابراین هیچکس وقت و علاقه ندارد که برای ما، از خطرهای احتمالی در شبکههای اجتماعی بگوید.
اخیراً نشریات مطرح دنیا به صورت جدی نگران هزینههای ناپیدای حضور ناپخته کاربران در شبکههای اجتماعی هستند. Business Insider فهرست خطاهای احتمالی در شبکههای اجتماعی را منتشر میکند. Time از خطاهایی میگوید که میتوانند شغل ما یا چیزهای مهمتر از شغل را از ما بگیرند.
سایت Entrepreneur (کارآفرین) فهرست جداگانهای از خطاهای کاربران در شبکههای اجتماعی را منتشر کرده است. دشوار است نشریه معتبری در فضای آنلاین و مرتبط با محیط کسب و کار یا سبک زندگی را بیابید که تا کنون به این مقوله نپرداخته باشد.
آنچه در ادامه میخوانید، جمعبندی مختصری از منابع فوق و سایر منابع معتبر مشابهی است که به این موضوع پرداختهاند. این موارد به ترتیب اهمیت فهرست نشدهاند. چون معلوم نیست کدامیک از آنها قرار است بزرگترین هزینه را به شما تحمیل کند!
اینجا فضای خودم است. دوست دارم هر جور که میخواهم باشم! هر کسی نمیخواهد به صفحهی من سر نزند!
شاید اگر همین یک نگرش، مورد بازنگری قرار گیرد، لازم نباشد که تمام موارد بعدی در این فهرست را مرور کنیم. نسل سنتی قبل، با هر وقت سر و صدای بحثها و دعواها و عزا و عروسیاش، مغز همسایگان را مستهلک میکرد، در پاسخ به اعتراض دیگران، با چهرهای حق به جانب فریاد میزد: «چاردیواری! اختیاری!». نسل امروز، واژههای جدیدتری را برای فریاد کردن همان حق قدیمی آموخته است: «اینجا حریم شخصی من است». «در مورد من قضاوت نکنید» و «اینجا آنطور هستم که هستم.
تو هم در خانهات هر طور که میخواهی باش!» و دهها جملهی شبیه اینها. شاید بتوان برای آن مثال قدیمی «چاردیواری اختیاری» به نوعی دفاعیهای جور کرد، اما این شعار قطعاً در دنیای مجازی و شبکههای اجتماعی مصداقی ندارد. چرا که «دیوار»ی وجود ندارد. آنها که میگویند «زندگی آنلاین، زندگی در خانهای با دیوارهای شیشهای است» درست میگویند اما تمام واقعیت را نمیگویند.
زندگی آنلاین، مانند زندگی در خانهای با دیوارهای شیشهای است که جدای از اینکه فیس بوک و توییتر و دیگران، هر روز همسایگان شما را به سرک کشیدن به خانهتان دعوت میکنند، به همه نیز، سنگهایی داده شده (مثل کامنت و لایک و بلاک و …) که برای پر کردن اوقات فراغت، به سمت خانهی شیشهای دیگران پرتاب کنند!
بدیهی است که هر کس بخواهد میتواند هر شکلی که انتخاب میکند – به شرط آسیب نرساندن به دیگران – زندگی کند. اما به خاطر داشته باشیم که هر انتخابی، هزینهای هم دارد و به خاطر داریم که حضور در شبکههای اجتماعی مانند هنوز در هر بخش دیگری از جامعه، هزینههای متعددی را برای انتخابهای ما ایجاد میکند.
به اشتراک گذاشتن مطالبی که محتوای آزاردهنده دارند
گاهی باید به خودمان یادآوری کنیم که بسیاری از ما، خبرگزاری نیستیم. آنهایی هم که دوستی ما را در شبکههای اجتماعی پذیرفتهاند یا ما را تعقیب میکنند – اگر حرفه یا علاقه یا تخصص ما خبرنگاری نباشد – احتمالاً فرض کردهاند که با یک «دوست» رابطه برقرار کردهاند و نه یک «خبرنگار». اطلاع یافتن از خبرها و اطلاع دادن خبرها هم، آداب و دانش و تخصص خاص خود را میخواهد.
بنابراین پیامهایی که درعکسهای فجیع و سرهای بریده و تنهای سوخته و پیکرهای تکه تکه شده، تحلیلهایی سطحی و عمدتاً خاکستری (ترکیبی از واقعیت و دروغ) را بازنشر میکنند و زیر آن هم ملتمسانه مینویسند که: «اگر مملکت خود را دوست دارید، اطلاعرسانی کنید!» عملاً نه منجر به حرکت خاصی میشوند و نه ارزشی ایجاد میکنند.
شبکه اجتماعی میشود یک گروه چند هزار نفره که هر کسی وظیفهی خود میداند که حالا که نمیتواند کار دیگری انجام دهد، لااقل اطلاع رسانی کند. غافل از اینکه نفر بعدی هم همین فکر را میکند و در نهایت گروهی شکل می گیرند که هر اتفاقی در دنیای اطرافشان میافتد، مشغول اطلاع رسانی به هم میشوند تا به تدریج هر خبر، در هیاهوی خبرهای بعدی گم شود. اما قسمت مهم ماجرا اینجا نیست.
قسمت مهم اینجاست که صفحهی شخصی شما، انبوهی از عکس و پوستر و جمله و شعار و … خواهد بود که هم برای مخاطب آزاردهنده است و هم استحکام هویت شما را مخدوش میکند. شما را به عنوان یک بازنشرکنندهی تصاویر غمانگیز با صفحهای خاک خورده که تاریخ مصرف بسیاری از عکسها و حرفهایش گذشته است، خواهند شناخت.
حرف زدن تهاجمی
فضاهای آنلاین و شبکههای اجتماعی، شرایطی را برای برخوردهای تهاجمی و خشونت آمیز ایجاد کردهاند که گاه باعث میشود رفتارهایی خشونتآمیزتر از فضای فیزیکی، در آنها مشاهده شود. شما سریعا و قبل از فرو نشاندن خشم خود، فرصت دارید که نظری را دربارهی هر یک از محتواهای موجود در شبکههای اجتماعی منتشر کنید. کافی است گلدانی را هم به عنوان عکس پروفایل گذاشته باشید و هر کسی را هم به خانه مجازی خود راه ندهید، تا احساس کنید یک «گلدان مجازی» در هر جایی از شبکههای اجتماعی میتواند هر حرفی را بزند! مخالفت نوعی اعلام حضور هم هست که لذت آن انکارناپذیر است. ما فراموش میکنیم که دیگران – که در همسایگی خانهی شیشهای ما زندگی میکنند – گاه بر اساس یک جمله یا یک نظر یا حتی یک مورد لایک کردن یا لایک نکردن، به سادگی قضاوت میشوند و سرنوشت آنها تغییر میکند.
فعالیت در شبکههای اجتماعی در ساعات کار
یکی از کارهای خطرناک دیگری است که بسیاری از ما گرفتار آن هستیم. وقتی مدیر شما داخل اتاق نشسته و با چهرهی جدی به مانیتور نگاه میکند یا با موبایل خود کار میکند، به معنای این نیست که درگیر یک بحث مهم است و ذهنش روی آن متمرکز مانده. ممکن است برای فرار از یک جلسه یا لحظهای استراحت یا اساساً برای کنجکاوی، همزمان با شما در یکی از شبکههای اجتماعی حضور داشته باشد و از هر مدیری بپرسید به شما توضیح خواهد داد که دیدن لایک کردن یک مطلب توسط همکاران در شبکههای اجتماعی، چقدر میتواند دردآور بوده و تصویر فرد را در پیش مدیرانش خدشه دار کند.
شکایت کردن در مورد شرایط کار
اشتباه دیگری است که بسیاری از ما انجام میدهیم. اگر مشکلی در محیط کار من وجود دارد، اگر مدیر من کارهای نادرست و غیرمنطقی انجام میدهد، اگر از او دلگیر هستم، به هر حال مطرح کردن در شبکههای اجتماعی نمیتواند موثر باشد. به خاطر داشته باشیم که مطلبی که در شبکههای اجتماعی منتشر میشود، صرفاً برای یک گروه محدود قابل دسترسی نیست.
باید فرض کنیم که تمام جهان آن را میبینند. اگر یک اکانت اینستاگرام دارید و فقط ده نفر را در آن تایید کردهاید، باز هم دلیل نمیشود که هر آنچه از خود دارید در آنجا مطرح کنید. شما هرگز نمیدانید در لحظهای که دوست شما در حال دیدن تصاویر صفحهی اینستاگرام شماست، چه کسی در کنار او نشسته و صفحه را نگاه میکند.
حتی اگر در شبکههای اجتماعی حرفی را میزنید به امید اینکه مدیریتان بخواند، به خاطر داشته باشید که مدیران، در برابر حرف و خواستهای که در جمع مطرح میشود مقامت بسیار بیشتری دارند تا حرف هایی که در یک گفتگوی دو نفره سادهی غیررسمی مورد بحث قرار میگیرند.
شکایت کردن در مورد رابطههای عاطفی
michaelاگر دوست یا شریک عاطفی شما، دیگر جوابتان را نمیدهد، اگر از رابطهی ج.ن.س.ی خود راضی نیستید. اگر کسی از زندگی شما خارج شده که به قول دوستتان، جا را برای انسانهای ارزشمندتر باز کند، اگر کسی با شما دوست شده و الان احساس میکنید که جملهی اگزوپری و تصویر مرحوم خسرو شکیبایی خیلی مصداق دارد که: «تو تا ابد در برابر کسی که او را به خودت علاقمند میکنی، مسئولی»، جای مناسب مطرح شدن این حرفها در شبکههای اجتماعی نیست.
زمانی، تصویری منتشر شده بود که زنی، بیلبوردی کرایه کرده بود و روی آن نوشته بود: «مایکل! دویست و پنجاه دلار GPS خریدم. هزار و ششصددلار هم دوربین نیکون با لنز خود خریدم، تا فهمیدم همسرم یک دروغگوی خیانتکار است. با تمام حساب پسانداز مشترکمان هم این بیلبورد را کرایه کردم تا تو هم بفهمی که من فهمیدهام! جنیفر همسر تو». ممکن است امروز به حماقت این زن بخندیم.
اما کم نیستند زنان و مردانی که هر روز، به لطف شبکههای اجتماعی که بیلبوردهایی رایگان را در اختیار قرار میدهد، چنین حرکت هایی را انجام میدهند.
واقعیت این است که شبکههای اجتماعی، فضای اطلاعرسانی رایگان نیستند. آنها این خطر را ایجاد میکنند که هزینهی حضور در آنها را از کیسهی اعتبار و آبروی خود پرداخت کنیم.
این روزها، شبکههای اجتماعی گویاترین و معتبرترین رزومه ما هستند. لااقل از رزومههای رسمی مکتوب که به سادگی قابل خریداری هستند بهترند. نشان دادن چهرهای مثبت، متعهد، دارای ثبات احساسی و نگرشی منطقی، میتواند فرصتهای بسیار بیشتری را برای ما ایجاد کند. گاهی یک عکس در اینستاگرام یا فیس بوک یا یک توییت در توییتر یا یک مطلب نامربوط در لینکدین، برای از دست دادن شغل آیندهی ما کافی است.
تبلیغات تهاجمی
تبلیغات تهاجمی مشکل جدی فضاهای شبکههای اجتماعی است. شاید اگر هزار نفر دوستان شما در فضای آنلاین، محصول شما را ببینند، پنجاه نفر تصمیم به خرید بگیرند. اما صد هزار نفر مشاهده کننده، پنج هزار مشتری نخواهد آورد. شاید پنجاه مشتری دیگر به مجموعه شما بیفزاید.
حتی اگر برای همان هزار نفر دوست هم، هر روز تبلیغ پخش کنید، آنها حساسیت خود را به تبلیغ از دست میدهند و بعید نیست که حتی، تصمیم بگیرند رابطهی آنلاین خود را با شما در شبکههای اجتماعی قطع کنند. تبلیغات با کم بودن و هوشمندانه بودن، منجر به خرید میشود نه با بمباران.
غلط های دیکتهای
غلط های دیکتهای، در فضای مجازی کم نیستند. به دلیل شتابزدگی ما در تایپ. به دلیل بیحوصله بودن ما در جستجوی املای درست و به هزار دلیل دیگر. اما به خاطر داشته باشیم که مدیر یا همکار من، یا کسی که تصمیم دارد من را استخدام کند،یا حتی با من دوست شود – به فرض اینکه دیکتهاش از من بهتر باشد! – به هیچ وجه قضاوت خوبی نسبت به من نخواهد داشت.
انسانها به سرعت تعمیم میدهند. در یکی از سایتهای خبری، کسی کامنت گذاشته بود: من اعتراز دارم… واقعیت این است که بسیاری از ما، بقیهی این متن را جدی نخواهیم گرفت و حتی نخواهیم خواند!
آشکار کردن اطلاعات خصوصی افراد و شرکتها
اگر گفتگویی در شرکت صورت میگیرد، اگر عکسی در یک مهمانی انداخته میشود، اگر جملهای در یک رابطهی دوستانه گفته میشود، اگر با دوستی دیداری داریم، مطرح کردن آن در شبکههای اجتماعی، باید قبل از هر چیز با اطلاع ایشان باشد. خصوصاً اگر میدانیم که مجموعه تمایلی به انتشار آن مطالب ندارد، حتی مطرح کردن و اجازه گرفتن هم صحیح نیست. باید وسوسهی به اشتراکگذاری را فراموش کنیم.
سفارشی کردن محتوا برای هر شبکه: شبکههای اجتماعی فقط در اسم با یکدیگر مشابه هستند. اما کاربری متفاوت دارند. وصل کردن همهی آنها به هم کاری چندان حرفهای نیست. مطلبی در سایت خود مینویسید و همان به صورت اتوماتیک (حتی بدون تغییر یا تعدیل عنوان) در فیس بوک منتشر میشود و لینکش هم در توییتر منتشر میشود.
نهایتاً میبینید که اکانت توییتر یک نفر، فقط لینکهای کوتاه شده است که هر کدام به ناکجاآبادی منتهی میشود و حتی یک جمله صد و چهل کاراکتری هم در لابهلای این آدرسها دیده نمیشود. انتشار مطالب در شبکههای اجتماعی را نمیتوان به صورت اتوماتیک انجام داد. باید به فرم مناسب مطلب در هر شبکه فکر کنیم و سپس وارد این بازی شویم.
به خطر داشته باشیم که شبکه های اجتماعی دو ماراتون هستند و نه دو سرعت. قرار نیست در چند ماه اول فعالیتهای خود، تعداد زیادی دوست، لایک، به اشتراک گذاری، کامنت و … داشته باشید. قرار نیست در چند ماه اول، برند شما، با حضور در شبکههای اجتماعی به ضرب و زور و هزار کلک و فریب، یک بار از جلوی چشم همهی فعالان شبکههای اجتماعی بگذرد.
روشهای میانبر برای جمع کردن مخاطب در فضاهای مجازی کم نیست. اما دیر یا زود، میبینید که در فضای مجازی، «جامعهی بزرگتری از مخاطبان و دوستان» چندان ارزشی ندارد. «جامعهی کوچکتری از مخاطبان و دوستان وفادار» میتواند از لحاظ انسانی، احساسی، اجتماعی و اقتصادی، مفیدتر و اثربخشتر باشد. حضور در جامعه مجازی، زمان و حوصله میخواهد. شاید سریعتر از دنیای واقعی. اما نه خیلی سریعتر.
دیدگاه شما