اما در نهایت با سوال از تعدادی از کارکنان بیمارستان، بنده را برای نماز مغرب و عشاء به نماز خانه ای که در محل اورژانس در نظر گرفته بودند ارجاع دادند که متاسفانه باید گفت، برای پیدا کردن همین نماز خانه نیز مجبور به پرسیدن محل آن از چند نفر شدم.زمانی که موفق به پیدا کردن نماز خانه شدم احسا س شرمندگی کردم، که بیمارستانی به این بزرگی با سر دربی که از آن به عنوان بیمارستان تخصصی و فوق تخصصی استان همدان یاد می شود، باید با نماز خانه ای برای اقامه نماز به متراژ 2*3 آن هم با سجاده ها و مهرهای کثیفی که شاید ماه ها کسی برای تعویض آن مراجعه نکرده باشد برخورد نمایم، و وقتی3 نفر در آنجا نماز خواندیم خانمی که نماز مغرب خود را خوانده بود بعلت کمبود جا نماز عشاء را رها و رفت.
اما فردای آن روز وقتی برای نماز ظهر و عصر به نماز خانه بیمارستان که به عنوان نمازخانه رسمی آنجا یاد می شد مراجعه کردم شرمندگیم دو چندان شد! وقتی که نمازخانه را در زیر زمین بیمارستان و در بد ترین مکان، در کنار رخت شور خانه و سالن غذا خوری و بایگانی مشاهده کردم!!!
بعد از پایان نماز یکی از نماز گزاران که برادرش قطع نخاع شده بود و مدت 7 ماه در آنجا بستری بود با امام جماعت در این خصوص صحبت کرد؛ او در جواب گفت: ریاست بیمارستان در نمازخانه حضور دارد و با ایشان صحبت کنید. بعد از پایان نماز، هنگامی که ریاست بیمارستان اعتراض آن جوان را شنید، به او گفت : اعتراض شما چیست؟ آن جوان ملایری در جواب گفت: وقتی برای نماز مغرب و عشاء و نماز صبح مراجعه می کنم مسجد تعطیل است، رئیس بیمارستان در جوابش گفت: متاسفانه بعلت بیتوته کردن معتادان و ولگردها، نگهبانی را برای باز کردن نماز خانه در وقت نماز ظهر و عصر درنظر گرفته ایم، جز این هم کاری ازما ساخته نیست. آن جوان در جوابش گفت : شما این همه نیرو در اختیارتان است چگونه نمی توانید برای این مشکل تدبیری بیندیشید، او ناراحت شد و گفت: تدبیر مدیریت نیروها در حیطه اختیار بنده است و لازم نیست شما این مطلب را به ما گوشزد کنید و اگر شما این مسئولیت را می پذیرید ما کلید نماز خانه را به شما بدهیم. در این لحظه من هم اعتراض کردم و در جوابش گفتم : این توجیه منطقی و استدلال پذیرفتی نیست که شما نتوانید یک نماز خانه را مدیریت کنید.او گفت توان من در این حد است و لاغیر. من هم گفتم: شما با این همه امکانات اگر نمی توانید یک نماز خانه را که در شان مردم و کارکنان بیمارستان، آن هم در معرض دید همگی باشد، اداره کنید، مسئولیت خود را رها کنید. این جمله باعث اعتراضش شد و وقتی گفتم این موضوع را به مسئولین مربوطه اطلاع خواهم داد گفت: هر کاری که دلتان می خواهد انجام دهید.
رئیس بیمارستان ما را برای اقامه نماز به کریدورهایی که در بخش ها معطل مانده بود ارجاع داد، اما وقتی یکی از اقوام برای نماز به آن مکانها رفت، پرستار بخش با دعوا گفت: این جا جای نماز خواندن نیست، بروید نماز خانه! متاسفانه در آن مکانها نیز مردم با انداختن تعدادی کیسه زباله نماز می خواندند.
در آخرین روزی که برای تسویه حساب رفته بودم، همان جوان ملایری را دیدم که به من گفت: بعد از اعتراضات آن روز، رئیس بیمارستان مرا تهدید کرده که تمام هزینه های برادرتان را تا ریال آخر از شما خواهم گرفت، در حالی که او کروکی تصادف را در دست داشت.
جای بسی تعجب است، در همان نماز خانه ای که ریاست بیمارستان می گفت که فقط برای نماز ظهر مسئولی را برای این کار در نظر گرفته ایم، وقتی یکی از نزدیکانم بعد از نماز ظهر کیف پول خود را در نماز خانه جا گذاشته بود، از هر کسی برای پیداکردن مسئول نماز خانه سوال کردم گفتند اینجا مسئو ل ندارد، و کیف پول نیز در همان نماز خانه ناپدید شد.
در پایان سوالم این است، چرا مسئولین جامعه اسلامی که باید تمام دغدغه و نگرانیشان، نوکری و خدمت به مردم باشد، برای یک اعتراض معنوی این گونه پریشان شوند و با نماز گزاران با زبان تهدید صحبت کنند؟!
امید که، مسئولین استان و متولیان امر احیاء نماز در این خصوص تدبیری اندیشیده تا در جایی مثل بیمارستان که همه مردم، دل نگرا ن و مضطرب هستند و تنها ملجا و پناهگاه خود را در مساجد می بینند با مشکلات این چنینی مواجه شوند.
علی اکبر کریمپور
منبع: بهارانه
دیدگاه شما