پیغام خطا

  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).

تازه ترین مطالب

تاریخ : 20. آبان 1395 - 8:30   |   کد مطلب: 23531
دختر کوچولو که در اقدام وحشیانه شوهر عمه اش چشمانش را از دست داده است پس از اجرای حکم قصاص به گفتگو با رکنا نشست و از آرزوی دیدن خانواده اش حرف زد.

 به گزارش کورنگ به نقل از رکنا ، 17تیرماه سال 88 فاطمه 4 ساله همراه خانواده اش برای دیدن عمه اش از روستای اسدآباد همدان به روستایی در شهرستان قره سنندج رفتند و فردای آن روز وقتی پدر و مادرش به دنبال دخترشان گشتند با صحنه هولناکی روبرو شدند.

فاطمه کوچولو روی صورتش آهک ریخته شده بود و به سختی نفس می کشید که او را به بیمارستان منتقل کردند و شوهر عمه جوان ادعا کرد که دختر کوچولو از بلندی سقوط کرده و روی آهک افتاده است.

این ادعا در حالی بود فاطمه در این حادثه چشمانش را از دست داد و خیلی زود ماموران پلیس برای افشای راز این حادثه تلخ وارد عمل شدند و در همان ابتدا شوهر عمه فاطمه به عنوان مظنون اصلی پرونده دستگیر شد و وی که راهی جز اعتراف پیش روی خود نداشت لب به سخن باز کرد.

شب حادثه خانواده همسرم در خانه ما میهمان بودند و شب من و پدر فاطمه قرار شد تا راهرو بخوابیم که دختر کوچولو نیز اصرار داشت در کنار پدرش بخوابد اما چون می خواستم متریاک بکشم مانع کار او شدم تا اینکه صبح وقتی از خواب بیدار شدم دختربچه 4 ساله را دیدم که بیدار است و او با دیدن من شروع به فحاشی کرد که از شدت عصبانیت اقدام به پاشیدن آهک روی او کردم و فقط قصد تنیبه کردن او را داشتم که این حادثه رخ داد.

با اعترافات محمد، وی روانه زندان شد و پرونده برای صدور حکم به دادگاه کیفری کردستان ارسال شد و متهم در دادگاه ادعای عجیبی را پیش روی قضات دادگاه قرار داد و گفت: من روی فاطمه آهک نپاشیده ام.

این ادعا در حالی بود که همه مدارک و شواهد پلیسی نشان از اقدام هولناک شوهر عمه جوان داشت و بدین ترتیب قضاد دادگاه حکم بر قصاص هر دو چشم متهم را صادر کردند و چندی بعد قضات دیوانعالی مهر تایید بر این حکم زدندو پرونده به واحد اجرای احکام دادگستری ارسال شد.

با گذشت 7 سال از این ماجرا پرونده برای اجرای حکم کور کردن 2 چشم محمد با نیابت قضایی به واحد اجرای احکام دادسرای امور جنایی تهران ارسال شد.

در این مرحله پدر فاطمه کوچولو با پرداخت تفاضل دیه زن و مرد خواستار اجرای حکم شد و صبح دیروز- سه شنبه 18 آبانماه – دو چشم محمد رضا با ترکیبات شیمیایی(آهک) کور شد.

photo_2016-11-09_18-07-24

درددل دخترکوچولو با رکنا

فاطمه کوچولو در حالیکه پس از 7 سال پزشکان امیدی بر بینایی چشمان دخترک 11 ساله ندارند اما خودش هنوز امید به دیدن دارد و آرزو دارد پدر و مادر و خواهر بزرگترش را یکبار دیگر ببیند.

فاطمه کوچولو با صدایی آرام و دخترانه از شب حادثه به رکنا گفت: همراه خانواده ام به خانه عمه ام رفتیم که شوهر عمه ام اصرار کرد که شب را در خانه شان میهمان باشیم، نیمه های شب بود که محمد به سراغم آمد و مرا به بهانه دستشویی با خودش به زیرزمین برد و ناگهان مرا به روی زمین خواباند و دستانم را گرفت و سپس با پاهایش، پاهایم را نگه داشت. نمی دانستم چه سرنوشتی پیش رویم قرار دارد که ناگهان شوهر عمه ام روی چشمانم آهک ریخت و سپس مرا مجبور کرد تا آب آهک را بخورم که پس از آن شروع به جیغ و فریاد کردم و از شدت سوزش بیهوش شدم.

وی افزود: از آن شب به بعد هر شب کابوس می بینم و یک شب خواب راحت نداشتم و تا چند سال پیش هر شب این کابوس ها را می دیدم اما مدتی است که کابوس ها کمتر به سراغم می آید و نیمه شب ها شوهر عمه ام را در حالی که بالای سرم ایستاده در خواب می بینم و از ترس بیدار می شوم.

دخترکوچولو ادامه داد: برای درمان 20 بار در ایران و 2 بار در امریکا زیر تیغ جراحی رفتم و پزشکان دیگر امیدی به درمان چشمانم ندارند اما من هیچ وقت ناامید نشدم.

در مدرسه نابیناها درس می خوانم و خط بریل را یاد گرفته ام و در درس هایم شاگرد اول هستم و تنها تفاوت من با همکلاسی هایم در این است که آنها مادرزادی نابینا هستند یا به خاطر بیماری چشمانشان را از دست داده اند و من تنها کسی هستم که چشمانم را فرد دیگری گرفته است.

فاطمه گفت: وقتی برای اجرای حکم به تهران آمدم نمی دانستم چه کاری باید انجام بدهم اما وقتی یاد لحظه آهک ریختن روی چشمانم افتادم تصمیم به اجرا گرفتم تا همه بدانند مجازات این اقدام تلخ قصاص است و هیچ کس نمی تواند با خراب کردن زندگی فرد دیگری قصر در برود.

دخترک ادامه داد: شوهر عمه ام باید مجازات می شد تا دیگر کسی جرات چنین کاری را نداشته باشد ومن به خاطر افراد دیگری که همچون من در حادثه های اسید پاشی چشمانشان را از دست داده اند این حکم را به اجرا رساندم تا دیگر کسی به فکر این اقدام غیرانسانی نیفتد و درس عبرتی برای دیگران باشد که دیگر به فکر گرفتن زندگی مردم نباشند و اصلا پشیمان نیستم.

فاطمه در پایان به رکنا گفت: آرزو دارم چشمانم باز شود و خانواده ام را ببینم و هیچ وقت ناامید نمی شوم.

انتهای پیام/

دیدگاه شما

سایت رهبر معظم انقلاب
مرکزآموزش علمی کاربردی الوان ثابت