تازه ترین مطالب

تاریخ : 13. تير 1396 - 9:03   |   کد مطلب: 25349
او وقتی فقط ١١‌سال داشت مجبور شد با مردی ٣٠ساله ازدواج کند. داستان او تنها نمونه‌ای از داستان‌های بسیاری از دختران و زنان جوان عرب است اما چگونه می‌توان نسل آینده را از این سرنوشت مصون نگه داشت؟

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی کورنگ ،گاردین نوشت: اگر از نورا الشامی درباره روز عروسی‌اش بپرسید، از شوق کودکانه دختر ١١ساله‌ای می‌گوید که ادای آدم بزرگ‌ها را درمی‌آورده است. از جمع‌شدن خانواده و دوستانش دور هم برای جشن سه روزه‌ای در حدیده هیجان زیادی داشته است. حدیده، شهری بندری است که در ٢٠٠ کیلومتری غرب صنعا، پایتخت یمن قرار دارد.

خواننده‌های سنتی همراه با نوازنده عود –ساز زهی سنتی گلابی‌شکل- آهنگ‌های عاشقانه‌ای می‌نواختند. غذا شامل گوشت بره با ادویه و برنج فراوان بود. دختر کوچولو برای هرکدام از روزهای جشن «سه لباس بسیار زیبا» به تن کرده بود؛ دو لباس سبز و یک لباس سفید. نورا که حالا ٣٥‌سال دارد، می‌گوید: «اجازه داشتم مثل بزرگترها لباس بپوشم، جواهرات بیندازم و هدیه قبول کنم. چیزی که نمی‌دانستم این بود که یک جنایتکار خشن آزار و اذیتم خواهد کرد.»

محمود الاحدام، فامیل دوری که در ‌سال ۱۹۸۹ تازه ٣٠سالش شده بود دقیقا بعد از تولد ١١ سالگی نورا با او ازدواج کرد.
نورا می‌گوید: «سن او سه برابر سن من بود و ازدواج را راهی می‌دید که مانند حیوان با خباثت رفتار کند.»

او قبول کرد درباره تجربیاتش صحبت کند تا مشکلات ازدواج کودکان پررنگ‌تر و درنهایت جلوی آن گرفته شود. اوایل ماه اکتبر، به مجلس نمایندگان صنعا رفت و از تمام مردم کشور در مقابل نمایندگان منتخب خواستار راه انداختن «کمپین‌های اطلاع‌رسانی» شد.

ازدواج کودکان به طرز شرم‌آوری در یمن متداول است. براساس آمار دیده‌بان حقوق بشر از ‌سال ٢٠٠٦، ١٤‌درصد دختران زمانی که ١٥سال‌شان می‌شود، ازدواج می‌کنند، بیش از ۵۰‌درصد قبل از ۱۸سالگی. انگیزه میان خانواده‌های فقیر این است که یک نان‌خور در سن پایین کم و با یک جهیزیه سخاوتمندانه جایگزین شود. به هرحال مشکلات فیزیکی و روحی تا آخر عمر باقی می‌ماند.

اخیرا گزارش‌های تاییدنشده‌ای از عروس ۸ساله‌ای که از جراحت‌هایش در شب عروسی‌اش از دنیا رفته، منتشر شده است. این موضوع باعث شده درخواست‌هایی برای افزایش سن قانونی ازدواج از ۱۵ به ۱۸‌سال انجام شود. اما حتی اگر قانون Law هم تغییر کند، در شرع برای ازدواج محدودیت سنی وجود ندارد و روحانیون یمنی مرتب با محدودیت‌های قانونی مجادله می‌کنند.

نورا می‌گوید: «این‌ چیزی‌ نیست که قانون بتواند آن را کنترل کند مخصوصا در جوامع قبیله‌ای. سن قانونی ازدواج برای مدتی ۱۵‌سال بود، اما مادرم بار نخست ۹ساله بود که ازدواج کرد و در ۱۰سالگی طلاق گرفت. او دو بار دیگر هم ازدواج کرده است و مرا در اوایل نوجوانی‌اش به دنیا آورد.»

«می‌خواستم مدرسه‌ام را تمام و شغل خوبی پیدا کنم، اما خانواده‌ام توان مالی آن را نداشتند. آنها نمی‌خواستند من تا آخر عمر در فقر زندگی کنم. من تصمیم آنها برای شوهر دادنم را نمی‌فهمم؛ فقط این‌که برای اکثر دخترهای هم‌سنم همین اتفاق افتاده بود. شوهرم جهیزیه‌ای به ارزش حدود ۱۵۰دلار تهیه کرد که قیمت بالایی است. اما در پایان جشن عروسی بود که ترس و وحشت بر من غلبه کرد. مرا از پدر و مادرم جدا کردند و با مردی تنها ماندم که هیج معنایی برای من نداشت. او مرا به خانه‌ای در حدیده برد که با پدرش تنها زندگی می‌کرد. خانه قشنگی بود اما همان موقع لرزه‌ای بر تنم افتاد و زدم زیر گریه.»

وقتی الاحدام، کارمند بندر دریای سرخ برای نخستین‌بار لباس‌هایش را جلوی نورا درآورد، او جیغ کشید و فرار Escape کرد. او به مدت ۱۰روز از هرگونه ارتباطی جلوگیری کرد تا این‌که خواهران الاحدام به او گفتند «امتناع او برای برادرشان مایه شرمساری است».

بعد از آن‌که برای بار نخست تسلیم الاحدام شد به بدن نورا شوک وارد شد. «مرا فورا به بیمارستان بردند. کودکی بودم که مانند شیء با من برخورد می‌شد، ولی آزار و اذیت تمام نمی‌شد. شکایت‌های من برای هیچ‌کس کنجکاوی ایجاد نمی‌کرد، چون قانونا من زن او بودم.»

نورا قبل از این‌که پسرش ایحاب را در ۱۳سالگی به دنیا بیاورد، در طی یک‌سال دو سقط جنین ناخواسته داشته است. دخترش احلام وقتی ۱۴ساله بود و شهاب پسر دیگرش وقتی ۱۵ساله بود به دنیا آمدند. همه حاملگی‌هایش پرخطر بودند. رفتار الاحدام بسیار تند شده بود.

نورا می‌گوید: «وقتی مرا می‌زد به هیچی فکر نمی‌کرد، حتی وقتی که حامله بودم. اگر پدرش در خانه نبود حتی بدتر هم می‌زد. حضور پدرش محدودیت بود، اما باز هم بدجور زخمی می‌شدم.»

بچه‌ها هم مورد آزار قرار می‌گرفتند. وقتی احلام دو ساله بود، الاحدام از پا بلندش می‌کند و به زمین می‌کوبد. بچه را درحال خونریزی به بیمارستان می‌برند. بعد از ۱۰‌سال حمله‌های مداوم، نورا عضو پروژه‌ای در آکسفام و اتحادیه زنان یمنی شد که به قربانیان خشونت خانگی کمک می‌کنند. او با کمک آنها موفق شد برای طلاق اقدام کند. بعد از آن به مبارزات حقوقی بیشتری برای گرفتن پول ادامه داد تا بتواند فرزندانش را بزرگ کند. مبارزات ادامه دارد و او حداقل توانست به مدرسه برگردد و آموزش معلمی ببیند. حالا سرسختانه برای اجباری کردن قانون پایان دادن به ازدواج کودکان می‌جنگد. نورا نمی‌خواهد «خرابی‌های گذشته» آینده او را تعیین کنند. او امیدوار است که نسل جدید تجربیات او را نداشته باشند.

او می‌گوید: «ما باید آینده بچه‌های‌مان را تغییر دهیم و نه فقط روی کاغذ. ما به تغییری کلی نیاز داریم.»

رکنا

دیدگاه شما

سایت رهبر معظم انقلاب
مرکزآموزش علمی کاربردی الوان ثابت