تازه ترین مطالب

تاریخ : 10. دى 1396 - 8:48   |   کد مطلب: 26562
یکی از آثار نقاشی در نمایشگاه چهارمین جشنواره هنر مقاومت، آخرین لحظات زندگی شهید «مهدی باکری» است.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی کورنگ ،یکی از آثار نقاشی در نمایشگاه چهارمین جشنواره هنر مقاومت، آخرین لحظات زندگی شهید «مهدی باکری» بوده که توسط «محمود آزادنیا» به تصویر کشیده شده است.

 

محمود آزادنیا برای نقاشی از این اسطوره جنگ به کتاب «آقای شهردار» مراجعه کرده و در این نقاشی جملاتی از شهید باکری دیده می‌شود که می‌گفت: «دوست دارم وقتی شهید می‌شوم، جسدم پیدا نشود تا یک وجب از خاک این دنیا را اشغال نکنم. خدایا، مرا پاکیزه بپذیر».

 

 

 

این اثر در ابعاد 150 در 200 سانتیمتر آماده شده است؛ آزادنیا از شروع خواندن کتاب تا مرحله اتود و نهایتا برای اجرای این تابلو 20 روز وقت گذاشته است.

 

محمود آزادنیا درباره این اثر می‌گوید: «زندگی شهید باکری آن قدر زیباست که تلاش نکردم خیلی نقاشی‌ام را به سمت سورئال سوق بدهم، حسی که این شهید در من القا می‌کرد آن قدر زیبا بود که تمام توانم را به کار بستم تا آخرین لحظات زندگی او را سوار بر قایق به تصویر بکشم. حس دریا، قایق، تنهایی شهید، نوری که از آسمان بر او تابیده است، همه و همه بر بلندای سرو قامت این شهید صحه می‌گذارد.»

 

خلاصه زندگینامه شهید مهدی باکری

مهدی باکری در سال 1333 شمسی در میاندوآب به دنیا آمد. با ورود به دانشگاه مرحله‌ی جدیدی از زندگی علمی و سیاسی او آغاز شد. در همان سال‌ها به طور جدی پا در عرصه‌ی مبارزات سیاسی و انقلابی گذاشت. مطالعه‌ی کتاب ولایت فقیه امام خمینی نقش مهدی در شکل‌گیری شخصیت او بر جا گذاشت.

 

او در دانشگاه درس خواندن و یاور دانشجویان و بیرون از دانشگاه یک دانشجوی پر شور و حال و واقف به اوضاع و احوال زمان بود. او و دوستانش نقش مهمی در بر پایی تظاهرات شهر تبریز در پانزدهم خرداد 1354 و 1355 داشتند. همان زمان وی توسط ساواک شناسایی شد و بارها برای بازجویی به اداره‌ی امنیت برده شد اما چون مدرکی علیه او نداشتند تحت نظر آزاد شد. بعد از گرفتن مدرک مهندسی برای ادامه مبارزه از محیط دانشگاه خارج شد. در سال 1356 به عنوان افسر وظیفه به خدمت سربازی رفت و به تهران مأمور شد. در بحبوحه‌ی انقلاب مهدی به فرمان امام خمینی از پادگان گریخت و به ارومیه بازگشت. در این دوران مخفیانه زندگی می‌کرد و نیروهای جوان را سازماندهی و تربیت کرد.

با پیروزی انقلاب مهدی نقشی فعال در سازماندهی سپاه پاسداران داشت. مدتی هم دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. او در سال 1359 ازدواج کرد و روز بعد از عقد به سوی جبهه شتافت. در منطقه ی غرب سمت فرماندهی سپاه را به عهده گرفت. همان روزها بود که علی صیاد شیرازی به کردستان آمد و با مهدی آشنا شد.

مهدی پس از شرکت در عملیات‌های مختلف و پاکسازی ضد انقلاب، به منطقه‌ی جنوب کشور رفت و معاونت تیپ نجف اشرف را به عهده گرفت. در عملیات فتح‌المبین، در منطقه‌ی رقابیه از ناحیه چشم مجروح شد. پس از بهبود به جبهه بازگشت و پس از آزاد سازی خرمشهر دوباره مجروح شد. با تشکیل تیپ عاشورا فرماندهی این تیپ را به عهده گرفت.

در عملیات حماسی خیبر که در جزیره ی مجنون بر پا شد برادرش به شهادت رسید. در روزهای آخر اسفندماه 1363 عملیات بدر آغاز شد. مهدی و نیروهایش ضربات مهلکی بر ارتش عراق می‌زنند. در روزهای 25 اسفند ماه مهدی و همرزمانش در مقابل عراقیها مقاومت کردند.

هر چند فرماندهان ارشد سپاه سعی کردند مهدی را به عقب بازگردانند توجهی نکرد و سرانجانم با اصابت گلوله‌ای به سرش به سختی مجروح می‌شود و هنگام بازگشت به عقب موشکی به قایق آنها اصابت می‌کند و پیکر آنها راهی دریاها می شود.

دیدگاه شما

سایت رهبر معظم انقلاب