پیغام خطا

  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).

تازه ترین مطالب

تاریخ : 25. دى 1391 - 11:31   |   کد مطلب: 3315
این روزها در حالی که در کشور و شهرستانمان جریانهای سیاسی و بگومگوهای از سر قدرت جان دوباره گرفته و گروههای سیاسی در حال شرط و شروط گذاشتن برای نظام و انقلابند در بیمارستان رزن مردی خوابیده که زمانی تا 70 کیلومتری خاک عراق هم برای دفاع از میهن و ولی زمانش پیش رفته، صدای خس خس و سرفه هایش آزار دهنده است اما شاید جوابی باشد به همه ی این حرفها.

به گزارش کورنگ به نقل از نافع ،در بیمارستان رزن مردی خوابیده که زمانی تا 70 کیلومتری خاک عراق هم برای دفاع از میهن و ولی زمانش پیش رفته صدای خس خس و سرفه هایش آزار دهنده است.مصطفی کورشی ادب. بخدا قسم یک سرفه اش به اندازه ی همه ی دنیا ارزش دارد. با او به صحبت نشستم در دلم می گفتم چطور باید با او حرف زد، چه باید گفت ،از مشکلاتش پرسیدم خیلی سریع قبل از اینکه جواب کامل گرفته باشم سراغ منطقه و نحوه ی مجروحیتش را گرفتم. در عملیات 4 و 5 سلیمانیه شیمیایی شده و مجروحیتش را از آنجا یادگار دارد. آخرین مجروحیتش را از 70 کیلومتری درون خاک عراق و خط گولان، موقعیت شهید شکری با خود به همراه آورده. 27 سال است که زندگی برایش معنی دیگری پیدا کرده با مجروحیت و سرفه همدمی دیرینه دارد. از آنهاست که هنوز چشم بر دهان ولی خود دارد با وجود همه ی ناراحتی ها و سختی ها. در ذهنم سوالاتم را مرور می کنم و به یک سوالِ شاید تکراری اما مهم و حیاتی می رسم. از آقا مصطفی پرسیدم اگر برگردید به آن دوران یا دوباره جنگ شود با همه بی مهری های دوران و مشکلاتی که در این 27 سال برایتان بوده، همچنان رزمنده خواهی بود و می جنگی؟

بدون کمترین تردید و شک یا مکثی و حتی بدون یک لحظه تامل جواب می دهد، بله حتما. مادرش که شیرزنی است همزمان با بله ی شیر پسر خود، بدون اینکه از او سوالی کرده باشم و با حالت که معلوم است از سوالم ناراحت شده است می گوید: بله که باید برود؛ برای دفاع از وطنش ...

آقا مصطفی بلافاصله در حالی که به سختی حرف می زند و من برای شنیدن صدایش دهانم را نزدیک گلویش می برم می گوید ما به حرف ولی فقیه رفته ایم و الان هم اگر لازم باشد و ولی بخواهد خواهیم رفت. باز آن جمله امام خمینی(ره) را برایم تکرار می کند و به حالت توصیه ی گوشزد، می گوید: (پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به مملکت نرسد). یکی از همراهان و اعضای خانواده اش گلایه هایی دارد که حق است. از آقا مصطفی می پرسم از مسئولین کسی برای عیادت آمده است در جوابم گفت از سپاه آمدند و فرماندار آقای اصفهانی و نقویان بخشدار رزن چند شب پیش اینجا بودند. از آنها سپاسگذاری می کند. از او پرسیدم گلایه ای از کسی نداری؟ گفت نه از هیچ کس. از نیازهایش پرسیدم غیر از هزینه های درمانش که بسیار سنگین است، می گوید اگر یک دستگاه اکسیژن ساز در خانه داشته باشد کمی از سختی هایش کم میشود. 5 میلیون هزینه ی این دستگاه است. این غیر از هزینه های درمانی است که این روزها کمرشکن است. زیر نظر بنیاد نیست از علتش پرسیدم می گوید: بنیاد مشکلات قانونی را علت عنوان کرده است. از او پرسیدم همسر و فرزندانت گلایه و شکوه ای از این وضعیت ندارند؟ گفت:خانواده نه اما زخم زبان زیاد شنیده ام، از بعضی ها که می گویند این هم جواب جهاد و جنگیدنت. اما من تردیدی در راهم پیدا نکرده ام.

در حالی که از صبر و استواری او شگفت زده و متعجبم از او ،مادرش و برادرش خداحافظی میکنم و در حالی که هنوز به یاد جمله ی او که گفت: من شیعه علی(ع) هستم و تسلیم برایم معنا ندارد هستم از بیمارستان بیرون می آیم. با رئیس بنیاد شهید شهرستان تماس گرفتم ماجرا را باز گو کردم. نامدار در جواب گفت: طبق مصوبه مجلس شورای اسلامی ایشان عضو بیمه نیروهای مسلح و یگان و ارگانی است که در آن مجروح شده اند و هزینه یا خدمات باید از طریق آنها پرداخت شود و در این بین بنیاد به لحاظ قانونی توان انجام کاری برای ایشان و موارد مشابه را ندارد. حتی از اعضای خانواده ی خود بنده هم، چنین وضعیتی را شامل می شوند که در وضعیت جانبازی کمکی از سوی بنیاد شامل او نشده است و کاری از ما برایش ساخته نیست.

 

دیدگاه شما

سایت رهبر معظم انقلاب
مرکزآموزش علمی کاربردی الوان ثابت