پس از پيروزي انقلاب اسلامي در کميته انقلاب اسلامي رزن به پاسداري از دستاوردهاي انقلاب پرداخت؛ وقتي امام خميني(ره) دستور تشکيل سپاه پاسداران را صادر کردند، عضو سپاه شد و از طرف سپاه مأموريت يافت و در دادگاه انقلاب همدان مشغول خدمت شد و با گروهکهاي منافق مبارزه کرد.
او در سال 1360 هنگامي که دختر منافقي را دستگير و به دادگاه منتقل ميکرد، در ميان راه آن دختر، نارنجک را به پهلوي او زد و بر اثر انفجار نارنجک کليهاش را از دست داد و يکي از برادران سپاهي نيز به نام احمد مسگريان به شهادت رسيد؛ ستار در بيمارستان اکباتان همدان براي مداوا بستري شد که پس از بهبودي نسبي به محل کارش باز گشت.
هنگامي که در دادگاه انقلاب مشغول خدمت بود، جنگ تحميلي آغاز شد؛ با وجود نياز به نيرو و با توجه به اين که دادگاه خيلي تلاش کرد که مانع رفتن او شود، اما او براي دفاع از اسلام عازم منطقه جنگي سر پل ذهاب شد، بعد از مدتي به کرمانشاه رفت.
او در جبهه با شهيدان علي چيتسازيان، ناصر قاسمي، عباس فرخي، شهبازي و گنجي همرزم بود.
ستار ابراهيمي در مدت حضور پرثمرش در جبهه در اکثر عملياتها شجاعانه شرکت داشت که عملياتهاي ثارالله، فتح مبين، الي بيتالمقدس، والفجر مقدماتي، رمضان، والفجر 5 و2، ميمک، جزيره مجنون، خيبر، والفجر 8، کربلاي 5 و 4 را ميتوان نام برد.
اين شهيد در سال 1361 به عضويت تيپ فاتح انصارالحسين(ع) در آمد و در واحدهاي مختلف از جمله آمار تيپ، اعزام نيرو، دفتر ستاد طرح عمليات و معاون گردان مشغول خدمت شد.
به گزارش فارس در عمليات «کربلاي 5» برادر ستار، به نام «صمد ابراهيمي» به شهادت رسيد، با وجودي که توان انتقال جنازه برادرش را به پشت جبهه داشت، اما اين کار را نکرد و در جواب برادراني که علت را از او جويا شدند پاسخ داد: «چگونه ميتوانستم، چنين کاري کنم! در صورتي که جنازه همرزمان شهيدم در زير آفتاب سوزان جنوب ماندهاند، برايم فرقي نميکند که اين پيکر برادرم باشد يا همرزمم، براي من همه رزمندهها برادرند».
تيمور ابراهيمي، برادر و همرزمش ميگويد: «در يکي از عمليات وقتي به محاصره افتادند و نميتوانستند، تيراندازي کنند، بعثيها حاج ستار را با اسم صدا کردند و گفتند، اگر تسليم شوي با تو کاري نداريم، آنها به مدت 72 ساعت در باتلاقهاي منطقه در محاصره بودند در حالي که از هر طرف نارنجک به طرفشان پرت ميشد، در آنجا ستار زخمي شد».
فرمانده گردان 155 حضرت علي اصغر(ع) در عمليات «کربلاي 5» زماني که مأموريتش در عمليات تمام شده بود، در حال برگشت به عقب بودند که فرمانده گردان بعدي به علت پاتک دشمن به شهادت رسيد و حاج ستار به عنوان جايگزين فرمانده گردان براي ادامه عمليات رفت و از کانالي که در حال تيراندازي بود، ترکش به سرش اصابت کرد و 12 اسفند 1365 به شهادت رسيد.
او حدود 6 سال در جبهه خدمت کرد؛ پدر ستار در جبهه در چادر نشسته بود که بچهها با سر و صداي زياد به يکديگر ميگفتند: «فرمانده گردان شهيد شده است». در حالي که متوجه حضور پدر حاج ستار نشده بودند و پدر حاجي متوجه شهادت پسرش شد.
بچهها پيکر مطهر شهيد ابراهيمي را به عقب بردند تا به دست دشمن نيفتد، چون حاج ستار پيش دشمن خيلي عظمت و ارزش يافته بود، بعد از شهادت حاج ستار از راديوي عراق اعلام شد که ستار ابراهيمي کشته شده است.
منبع:روزنامه اطلاعات
دیدگاه شما