به گزارش پایگاه خبری تحلیلی کورنگ ، آن روز که از دلش گذشت کاش لحظات عمرش صرف خدمت به همنوعانش شود، انگار مرغ آمین همان حوالی بود و مهر اجابت زد بر دعای بیصدایش. اینطور بود که برای جوان پرشوری که بیش از هر چیز دغدغه کمک به مردم را داشت، پایگاه 224 اورژانس شیراز، سکوی پرواز شد به آشیانه آرزوها. حالا 11 سال از ورودش به اورژانس میگذرد؛ سالهایی که ماهها و روزها و ساعاتش را با همنوعانش تقسیم کرده تا در خط اول پزشکی، پیک سلامتی و آرامش باشد برایشان.
برای تکنیسین 32 ساله ایلامی داستان ما و همه سفیدپوشان اورژانس، پوشیدن این لباس، یعنی شریک شدن در غم و اضطراب و استیصال مردم در سختترین لحظات زندگیشان در دل خطر و حادثه و بیماری. و چه چیزی جز عشق میتواند اهالی دریادل اورژانس را در این هماوردی همیشگی با غم و حادثه، استوار نگه دارد؟ 26 شهریور، روز اورژانس و فوریتهای پزشکی، بهانه خوبی بود برای آشنایی با فراز و نشیبهای این حرفه حساس و پرزحمت. با گفتوگوی ما با «مهدی طهماسبی»، تکنیسین اورژانس 115 شیراز همراه باشید تا از حرفهای که سختی و حساسیت و مخاطراتش در دوران کرونا مضاعف شده، تصویر روشنتری در ذهنتان ترسیم شود.
وقتی خانواده بیمار از او فرار میکردند...
*شیوع کرونا چنان برخی مشاغل را تحتتاثیر قرار داده که فعالان آن مشاغل میتوانند دوران فعالیت خود را به دو بخش «قبل از کرونا» و بعد از آن تقسیم کنند. به نظر میرسد این حساسیت و اثرگذاری در مسئولیتها و مشاغل مرتبط با جامعه پزشکی ازجمله اورژانس، شدیدتر بودهاست. خوب است گفتوگو را از همینجا شروع کنیم؛ شیوع کرونا، چه تغییراتی در فعالیتهای شما در اورژانس ایجاد کرد؟
- ما در اورژانس، همیشه با موقعیتهای سخت و پرمخاطره مواجه هستیم و علاوهبر شرایط حساس و اورژانسی بیماران، با انواع حوادث ازجمله تصادف و آتش سوزی هم سر و کار داریم و بهعنوان خط اول پزشکی، در کنار نیروهای امدادی به کمک هموطنان میرویم. اما با تمام این اوصاف باید بگویم شیوع کرونا، شرایط کاری ما را هم بهشدت تحتتاثیر قرار داد. ویروس ناشناختهای که در کوتاهترین زمان، تمام دنیا را گرفتار کرد، ما را در شرایطی قرار داد که تا قبل از آن تجربه نکرده بودیم؛ چه به لحاظ افزایش حجم کار و چه به لحاظ مخاطراتی که ایجاد کرد. آن اوایل که شناخت عمومی نسبت به این ویروس بسیار محدود بود، به صورت تجربی کار را پیش میبردیم؛ با پوشیدن گان سرتاسری و استفاده از 2، 3 ماسک به ماموریتها اعزام میشدیم و در کمکرسانی به بیمارانی که مشکوک به کرونا بودند، سعی میکردیم تا حد امکان از لمس وسایل و محیط خودداری کنیم.
بهمرور شناخت ما هم نسبت به ویروس کرونا و پروتکلهای مقابله با آن بیشتر شد. اما این اشراف، از حساسیت و خطرات کارمان کم نکرد. ما به دنبال تماس شهروندان با 115، به مأموریت اعزام میشدیم و در محل، با شرایط عجیبی مواجه میشدیم؛ اعضای خانواده بیمار مبتلا به کرونا دم در خانه میایستادند و حاضر نبودند وارد خانه شوند! حتی وقتی بیمار را در آمبولانس قرار میدادیم تا به بیمارستان منتقل کنیم، حاضر نمیشدند در آمبولانس در کنار او قرار بگیرند. میگفتند: «ما با خودروی خودمان پشت سر آمبولانس میآییم.» در هر صورت، ما در شرایطی که عزیزانِ بیمار مبتلا به کرونا از او فرار میکردند، بر بالین او حاضر میشدیم...
فرصت خدمت به مردم را پس نمیزنیم
*در این شرایط چه حسی به شما دست میداد؟ این کنارهگیری اعضای خانواده بیمار مبتلا به کرونا، برایتان سخت و غیرقابلقبول نبود؟
- شرایط ناراحتکنندهای بود. بیمارِ بهتزده، میدید خانوادهاش از او دوری میکنند و نمیدانست چه اتفاقی دارد میافتد. اما هرطور که بود، ما تلاش میکردیم به بیمار آرامش بدهیم و روحیه او را برای مقابله با کرونا تقویت کنیم. ببینید، دو مسئله وجود دارد؛ یکی وظیفه شغلی ماست. ما بهعنوان تکنیسین اورژانس، وظایفی در قبال بیمار داریم که باید انجام دهیم. اما وجه دیگر ماجرا، مسائل انسانی و عاطفی است. فعالیت در اورژانس، فرصت خدمت به مردم است که خداوند در اختیار ما قرار داده و ما بابت آن شاکریم. بنابراین کمک به مردم همیشه برای ما، اصل است و از این کار در هر شرایطی استقبال میکنیم. از آن طرف هم، سعی میکنیم شرایط خانواده بیمار را درک کنیم. شاید آنها با خودشان فکر میکنند نیروهای اورژانس با تجهیزات و دانشی که برای مقابله با ویروس کرونا در اختیار دارند، با ایمنی و مصونیت بیشتری میتوانند با بیمار مواجه شوند. و به همین دلیل این کار را به ما واگذار میکنند.
اما واقعاً هنوز هم در این زمینه نیاز به آموزش و فرهنگسازی داریم. مردم باید بدانند بیمار مبتلا به کرونا بیش از هر چیز به قوت قلب نیاز دارد. نباید به او استرس وارد شود چون استرس بیش از حد باعث کاهش کارایی سیستم ایمنی بدن او میشود و روند درمانش را مختل میکند. بنابراین، خانواده بیمار مبتلا به کرونا باید با رعایت پروتکلهای بهداشتی در کنارش باشند و به او آرامش بدهند. در همین ماموریتها، ما در موقعیت مناسب با اطرافیان بیمار صحبت میکردیم و با تشریح شرایط، نکات لازم را به آنها منتقل میکردیم. اغلب اوقات هم، آنها اشتباه خود را میپذیرفتند و بابت رفتارشان عذرخواهی میکردند.
«مهدی طهماسبی»، تکنیسین اورژانس شیراز
فشار کاری مضاعف تحمل میکنیم تا بار بیمارستانها سبک شود
*در ابتدای صحبتهایتان به افزایش حجم کار اورژانس در دوران کرونا اشاره کردید. این اتفاق فقط به دلیل تعداد زیاد بیماران مبتلا به کرونا رقم خورد یا نگرانیهای مردم درخصوص این ویروس ناشناخته هم در این زمینه مؤثر بود؟
- به نکته خوبی اشاره کردید. شیوع کرونا به شدت باعث افزایش تماسهای مردم با اورژانس و افزایش حجم ماموریتهای ما شد. اتفاقی که افتاد، این بود که بسیاری از شهروندان علائم کرونا را کم و بیش در خودشان میدیدند اما تمایل نداشتند به بیمارستان مراجعه کنند. اصل ماجرا، برمیگشت به نگرانی عمیق مردم نسبت به این ویروس و بستری شدن در بخش کرونا. اینطور استدلال میکردند که بیماری آنها شاید یک آنفولاآنزای ساده باشد. چرا باید با ورود به محیط آلوده بیمارستان در این روزها، خودشان را در معرض خطر ابتلا به کرونا قرار دهند؟ به همین دلیل با اورژانس تماس میگرفتند و درخواست میکردند ما به منزل آنها برویم و وضعیت آنها را بررسی کنیم. به همین دلیل در دوران کرونا تعداد ماموریتهای ما چند برابر و حجم کارمان به شدت زیاد شد.
همانطور که عرض کردم، اورژانس بهعنوان خط اول پزشکی به هموطنان خدمت میکند. با شیوع کرونا هم که جامعه پزشکی در خط مقدم مبارزه با این ویروس وارد عمل شد، نیروهای اورژانس در نوک پیکان این خط مقدم، اولین سطح از جامعه پزشکی بودند که به کمک مردم رفتند. با همین نگاه، یکی از کارکردهای اورژانس، کاهش بار مراجعات به بیمارستانها در دوران حساس کرونایی بودهاست. ببینید، ما در ماموریتها چنانچه با مورد اورژانسی و حاد ابتلا به کرونا مواجه شویم، بهسرعت بیمار را به بیمارستان منتقل میکنیم اما اگر بیمار علائم خفیفی داشته باشد، با انجام اقدامات درمانی اولیه، او را مجاب میکنیم که درمانش را در منزل یا درمانگاه نزدیک خانهاش ادامه دهد و از مراجعه به بیمارستان خودداری کند. بهاینترتیب، هم حجم مراجعات به بیمارستانها کاهش پیدا میکند و هم بیمار میتواند در منزل خود و با آرامش بیشتر دوره درمانیاش را طی کند.
انجام عملیات لوله گذاری(اینتوبیشن) توسط نیروهای اورژانس- (عکس، تزیینی است)
از نزدیکترین حالت به بیمار کرونایی چه میدانی؟
*بهاینترتیب بسیاری از بیماران مبتلا به کرونا، از میان کادر درمان فقط با تکنیسینهای اورژانس سر و کار پیدا میکنند. و این حجم از تماس با بیماران کرونایی، قطعاً نیروهای اورژانس را هر لحظه در معرض ابتلا به این ویروس قرار میدهد...
- دقیقاً همینطور است. ببینید، اقدامات ما برای بیماران، فقط در حد درمان اولیه و انتقال به بیمارستان باقی نمیماند. اقدانات تخصصی و حیاتی مثل عملیات احیای قلبی ریوی و لولهگذاری هم جزو اصلیترین مسئولیتهای نیروهای اورژانس است. برای بیماران مبتلا به کرونا هم، در موارد خاص که ریههای بیمار درگیر شده و حالش وخیم است، ممکن است لازم شود لولهگذاری (اینتوبیشن) برایش انجام دهیم. و این، مخاطرهآمیزترین حالت مواجهه با بیمار کرونایی است. اصلیترین راه انتقال ویروس کرونا، تنفس است. وقتی شما میخواهید اقدام به لولهگذاری کنید، باید در نزدیکترین حالت به دهان بیمار قرار گرفته و ابتدای نای او را ببینید. و این یعنی تماس مستقیم با تنفس بیمار مبتلا به کرونای حاد.
درست است که ما با رعایت کامل پروتکلها اقدام به لولهگذاری و سایر اقدامات درمانی میکنیم اما با این حال، بسیاری از همکاران ما به کرونا مبتلا شدهاند و حتی 2، 3 مرتبه این تجربه سخت را داشتهاند و بدتر از همه، ناخواسته ویروس را به اعضای خانواده خود هم انتقال دادهاند. در این شرایط حساس، همکاری مردم عزیز میتواند از افزایش غیرضروری حجم کار اورژانس کم کند و علاوهبراینکه فرصت تجدید قوا برای تکنیسینهای اورژانس را فراهم میکند، کمک کند ظرفیتهای محدود اورژانس برای موارد حاد و حیاتی به کار گرفته شود.
کمک کنید «زمان طلایی» برای نجات بیماران را از دست ندهیم
*مردم دقیقاً چطور میتوانند در این زمینه همکاری کنند و باعث کاهش حجم کار اورژانس شوند؟
- مهمترین مسئله این است که مردم عزیز توجه داشته باشند اورژانس در شرایط فعلی، علاوهبراینکه موظف است به بیماران مشکوک یا مبتلا به کرونا کمک کند، باید خدمترسانی به جامعه هدف همیشگی خود را هم داشته باشد. ببینید، این روزها تماسها با اورژانس فقط برای گزارش موارد کرونایی نیست. ما مثل همیشه، حوادث مثل تصادفها را داریم. موارد حملات تنفسی، دردهای قفسه سینه، تشنج، سکته مغزی و... هم در تماسهای مردمی فراوان است. در اغلب این موارد، رسیدگی به بیمار اصلاحاً «گُلدن تایم»(زمان طلایی) دارد و ما باید در سریعترین زمان ممکن بر بالین بیمار حاضر شویم. خب، آیا مراجعه به منزل بیماری که دچار سکته مغزی شده یا اعزام به محل تصادف، ضروریتر است یا مراجعه به منزل بیماری که علائم خفیف کرونا دارد؟
اجازه بدهید با یک مثال، بیشتر توضیح دهم. ما در شهر شیراز با جمعیت 2، 3 میلیونی، 30 دستگاه آمبولانس داریم. این آمبولانسها در شرایط عادی باید به ماموریتهایی برای رسیدگی به مجروحان تصادفات و دیگر حوادث و همچنین رسیدگی به بیمارانی که دچار سکته قلبی و مغزی و تشنج و... شده بودند، در چهار گوشه شهر اعزام میشدند. حالا تصور کنید یک حجم سنگین از بیماران مشکوک و مبتلا به کرونا هم به فهرست مخاطبان همیشگی اورژانس اضافه شده درحالیکه تعداد آمبولانسها و نیروی انسانی فعال در اورژانس تغییری نکرده. به همین دلیل است که هر گروه 2 نفری ما در یک شیفت، ناچار است 12 تا 18 مأموریت انجام دهد و فرصت کوچکترین استراحت و تجدید قوا نداشته باشد.
بنابراین از هموطنان عزیز تقاضا میکنیم شرایط اورژانس و محدودیتهایش را درک کنند. اگر با 115 تماس میگیرند و همکار ما بعد از گرفتن شرح حال تشخیص میدهد وضعیت آنها اورژانسی نیست و نیاز به اعزام آمبولانس نیست، تشخیص کارشناسانه او را بپذیرند و اجازه دهند این آمبولانسهای محدود برای موارد حیاتی و واقعاً اورژانسی اعزام شوند.
«مهدی طهماسبی»، تکنیسین اورژانس شیراز
اورژانس مرا به آرزویم رساند
*خب، بعد از این مقدمه مفصل کرونایی! کمی هم از خودتان برای مخاطبان ما بگویید. زندگی شما کی و چطور به اورژانس گره خورد؟ پای علاقه در میان بود یا اتفاقی تکنیسین اورژانس شدید؟
- من از کودکی به رشتههای علوم پزشکی علاقه داشتم و بالاتر از آن، شیفته کمک کردن به مردم بودم. لذت و رضایتی که از کمک کردن به همنوعانم حس میکنم را با هیچ عبارتی نمیتوانم توصیف کنم. اینطور بود که قبولی در رشته فوریتهای پزشکی و ورود به اورژانس، فرصتی که همیشه دنبالش بودم را در اختیارم قرار داد. برای تحصیل در این رشته از شهر و دیارم، «آبدانان»، دل کندم و به شیراز آمدم. بعد از فارغالتحصیلی در دانشگاه علوم پزشکی شیراز، در سال 89 در پایگاه 224 که مرکز آموزش اورژانس محسوب میشود، کارم را شروع کردم و در ادامه در مقطع کارشناسی ارشد رشته مدیریت بحران ادامه تحصیل دادم.
در حال حاضر، تکنیسین اورژانس 115 شیراز در بخش عملیات هستم و بهعنوان تکنیسین آمبولانس فعالیت میکنم اما در این 11 سال، در مسئولیتهای مختلف توفیق خدمت به مردم را داشتهام ازجمله سوپروایزر عملیات استان فارس، سوپروایزر دیسپچ شهر شیراز و مسئول ناحیه اورژانس شیراز.
*بنابراین ورود شما به اورژانس، کاملاً آگاهانه و از روی علاقه بود. در ادامه هیچوقت از این انتخاب پشیمان نشدید؟
- نه، هیچوقت. ببینید، واقعیت این است که کار اورژانس بسیار پراسترس است. فشار و استرس این شغل آنقدر زیاد است که برخی دوستان بعد از مدتی فعالیت، به این نتیجه میرسند که مرد این میدان نیستند و به ناچار انصراف میدهند. تنها عاملی که میتواند یک نفر را در اورژانس نگه دارد، عشق است؛ عشق کمک کردن به مردم. وگرنه هرچقدر هم که صبور و پرطاقت باشی، استرس فوقالعاده این حرفه و فشارهای روحی ناشی از ماموریتهای سنگین و گاه تلخ، تو را از پا درمیآورد.
اجرای عملیات احیای قلبی ریوی توسط نیروهای اورژانس- (عکس، تزیینی است)
این لحظات را با هیچ چیز عوض نمیکنم
*مشتاقیم از خاطرات تلخ و شیرینتان در این 11 سال فعالیت در اورژانس بشنویم...
- بسیاری از ماموریتهای ما مربوط به کیسهای CPR (احیای قلبی ریوی) است. اغلب پدر یا مادر خانواده که در سنین بالا هستند، دچار ایست قلبی شده و بعد از تماس خانواده، ما در شرایطی بر بالین بیمار میرسیم که فقط با عملیات احیا میتوان کمی به نجات او امیدوار بود. خب، در برخی موارد با لطف خدا و تلاش فراوان همکاران ما، عملیات CPR با موفقیت همراه میشود و بیمار برمیگردد. در این شرایط، حال و هوای خانواده بیمار واقعاً دیدنی است. با خوشحالی و اشک شوق ما را در آغوش میگیرند و تشکر میکنند. من بهشخصه این لحظات را با هیچ چیز عوض نمیکنم. تجربه نجات جان یک انسان، واقعاً تجربه شیرینی است و در یک لحظه، تمام خستگیها را از تن بچههای اورژانس و تلخی بیمهریها را از ذهنشان پاک میکند. این اتفاقهای قشنگ و شیرین باعث میشود تمام تنشهای احتمالی میان خانواده بیمار و نیروهای اورژانس هم فراموش شود و جایش را به محبت و دوستی بدهد.
مهدی طهماسبی(نفر اول از سمت راست) در کنار همکاران اورژانس شیراز
وقتی قدر ثانیهها را میدانیم...
*بیشتر توضیح میدهید؟ چه تنشی ممکن است میان خانواده بیمار و نیروهای اورژانس ایجاد شود؟
- خب بهطور طبیعی، خانوادهای که در مواجهه با شرایط حاد جسمی عزیزش با اضطراب با اورژانس تماس گرفته، زمان برایش خیلی تند میگذرد. به همین دلیل در اغلب موارد با اینکه ما در اولین فرصت خودمان را به آنها میرسانیم، با ناراحتی اعتراض میکنند که چرا دیر آمدید و... واکنش ما فقط این است که میگوییم: اول بیمار را به ما نشان بدهید، بعد با هم صحبت میکنیم. همین که ما کارمان را شروع میکنیم، گارد خانواده بیمار با دیدن دغدغه و تقلای ما برای نجات جان عزیزشان، باز میشود و در پایان کار، با بزرگواری پیش ما میآیند و عذرخواهی و تشکر میکنند. در این لحظات، ما واقعاً خدا را شکر میکنیم؛ هم برای اینکه از زمان حداکثر استفاده را بردهایم و هم به خاطر تغییر نگاه خانواده بیمار.
درواقع این یک اصل است؛ سرعت عمل در رسیدگی به وضعیت بیمار اورژانسی آنقدر مهم است که ما اجازه جر و بحث با خانواده بیمار را به خودمان نمیدهیم. در ایست قلبی، فقط 10 دقیقه فرصت بازگشت وجود دارد. در سکته مغزی، از زمان بروز علائم، در کمتر از 3، 4 ساعت باید بیمار را به بیمارستان انتقال دهید. در چنین شرایطی که دقایق و ثانیهها حیاتی است، ما هرگز وارد مسائل حاشیهای نمیشویم چون خدای نکرده ممکن است نتایج جبرانناپذیری داشته باشد.
عکس، تزیینی است
آن روز در «رودخانه خشک»، معجزه شد!
*این سرعت عمل در رسیدگی به مصدومان حوادث هم اهمیت زیادی دارد. حتماً از این ماموریتها هم خاطرات جذابی دارید.
- بله. یکی از حساسترین ماموریتهای ما در اورژانس، به گزارشهایی مربوط میشود که حکایت از اقدام افراد به خودکشی دارد. یکبار خبر رسید یک خانم جوان قصد دارد خودش را از پل روی «رودخانه خشک» به پایین پرت کند. رودخانه خشک که در وسط شهر شیراز قرار دارد، در حالت عادی خشک است و در زمستانها اگر بارش شدید داشته باشیم، پر از آب میشود. پلی که سالها قبل روی این رودخانه نصب شده، 20 متر از سطح زمین ارتفاع دارد! خلاصه به محض دریافت گزارش خودکشی به محل اعزام شدیم. نیروهای پلیس، آتشنشانی و اورژانس اجتماعی هم باخبر شدهبودند و یکییکی به محل رسیدند. روال کار در این قبیل ماموریتها این است که با همراهی کارشناسان پلیس و اورژانس اجتماعی تلاش کنیم با گفتاردرمانی، فرد را از تصمیمش برای خودکشی منصرف کنیم. آن روز، این فرآیند حدود دو ساعت و نیم طول کشید اما در شرایطی که همچنان صحبتهای کارشناسان در فضایی آرام ادامه داشت، یکدفعه آن خانم جوان که دچار افسردگی بود، خودش را به پایین پرت کرد...
عکس، تزیینی است
شوکه شده بودیم. همه حاضران امیدوار بودند ماجرا ختم به خیر شود. از طرف دیگر، ما شرایط خاصی را تجربه میکردیم. همیشه اینطور است که اتفاقی رقم میخورد، بعد با ما تماس میگیرند. خیلی کم پیش میآید که خودمان شاهد اتفاقات باشیم. خلاصه سریع از آن حالت شوک خارج شدیم و با هر سختی که بود، خودمان را به آن منطقه درهمانند رساندیم. صدای ناله خانم جوان بلند بود و همین خیالمان را راحت میکرد که زنده است. برای جلوگیری از صدمات نخاعی، گردنش را روی تخته پشتی بلند فیکس کردیم، افت فشارش را با وصل کردن سرم کنترل کردیم و با نهایت احتیاط او را به بیمارستان منتقل کردیم. ما آن روز معجزه را دیدیم. خانم جوان 25 سالهای خودش را از ارتفاع 20 متری به پایین پرت کرد اما حتی یک قطره خون هم از بینیاش نیامد. تصور ما این بود که حتی اگر شکستگی هم نداشته باشد، حتماً خونریزی داخلی کرده. اما به لطف خدا هیچ آسیبی ندیده بود. برای ما هم جای خوشحالی بود که با اقدامات اصولی و سریعی که انجام دادیم، در حفظ سلامتی آن خانم سهیم بودیم.
به دنیا آمدن نوزادان عجول در آمبولانس- (عکس ها، تزیینی است)
پدر و مادر نوزاد گفتند شما باید اسمش را انتخاب کنید...
*نیروهای اورژانس، شریک لحظات غم و شادی مردم هستند. فکر میکنم یکی از شیرینترین لحظاتی که با تدبیر شما در پراضطرابترین مراحل زندگی برخی هموطنان خلق میشود، به دنیا آمدن نوزادهای عجول در مسیر بیمارستان و در آمبولانس است. شما هم از این تجربههای شیرین داشتهاید؟
- بله. به دفعات این اتفاق سخت اما شیرین را تجربه کردهام. با اینکه برخی مادران تحت نظارت پزشک برای زایمان در موعد مشخصی برنامهریزی میکنند، اما به دلایل مختلف زودتر از موعد در این شرایط قرار میگیرند. و گاه نوزاد آنقدر عجله دارد که حتی اجازه نمیدهد مادرش به بیمارستان برسد. اینطور است که ما در آمبولانس با زایمان زودرس مادر مواجه میشویم و بچه را در همان شرایط به دنیا میآوریم.
در این شرایط سخت و پرالتهاب، لحظه تولد نوزاد واقعاً شیرین است. در یکی از این زایمانهای خاص در آمبولانس، پدر نوزاد آنقدر از سلامت فرزند و همسرش خوشحال بود که مرا بغل کرد و بوسید و حسابی تشکر کرد. ماجرا اما به اینجا ختم نشد. مادر و پدر آن نوزاد گفتند نتوانستهاند روی اسمی توافق کنند و به همین خاطر پسرشان هنوز اسم ندارد. و اصرار کردند من برایش اسم انتخاب کنم! قدرشناسی و لطف آنها برایم خیلی باارزش بود. با اصرارهای آنها قبول کردم و اسم «محمد» را برای فرزندشان انتخاب کردم.
اورژانس را در ردیف مشاغل سخت قرار دهید
*پایان این گفتوگو فرصت مناسبی است برای طرح مشکلات و خواستههای نیروهای زحمتکش اورژانس. در حال حاضر مهمترین خواسته اعضای خانواده اورژانس چیست؟
- توجه! مهمترین خواسته نیروهای اورژانس این است که مسئولان توجه بیشتری به آنها داشته باشند. نیروهای اورژانس، قشر مظلومی هستند. با اینکه بسیار زحمت میکشند و در شرایط کرونا هم فشار کاری مضاعفی را تحمل میکنند اما حقوق مناسبی دریافت نمیکنند. حقوق فعلی پرسنل اورژانس با مسئولیتهای سنگین و حساسی که دارند، تناسب ندارد. خواسته دیگر ما این است که اورژانس در ردیف مشاغل سخت قرار بگیرد...
مهدی طهماسبی(نفر اول آقایان از سمت راست) در کنار همکاران مرکز دیسپچ اورژانس شیراز
*یعنی اورژانس با این سطح از سختی و حساسیت، جزو مشاغل سخت نیست؟
- خیر. متاسفانه هنوز در ردیف مشاغل سخت قرار نگرفته. متاسفانه نیروهای اورژانس با وجود شرایط کاری سخت و طاقتفرسا، هنوز هم با 30 سال کار بازنشسته میشوند. کسانی که از نزدیک با شرایط کار اورژانس آشنا هستند، میدانند سختیِ شیفتهای سنگین و پراسترس خیلی زود باعث فرسودگی نیروها میشود. در چنین شرایطی، نیروهایی که پا به سن میگذارند، واقعاً به لحاظ جسمی و روحی نمیتوانند ماموریتهای اورژانس را با آن کیفیتی که در جوانی انجام میدادند، انجام دهند.
اگر اورژانس هم مثل آتش نشانی و پرستاری از بیماران اعصاب و روان و... جزو مشاغل سخت محسوب شود، یکی از مشکلات بزرگ ما حل میشود. درواقع آرزوی همه اورژانسیها این است که شغلشان در ردیف مشاغل سخت قرار بگیرد. امیدوارم مسئولان گوشه چشمی به این قشر زحمتکش که در دوران کرونا با تمام وجود به هموطنان خدمت کردهاند، داشته باشند.
انتهای پیام/ص
دیدگاه شما