تازه ترین مطالب

تاریخ : 11. شهريور 1391 - 18:05   |   کد مطلب: 747
همه‌ ما علاقه‌مندیم بعد از حیات ماندگار باشیم، راهش این است که علم نافع تهیه کنیم، یعنی علمی که با عمل آمیخته است. خدای سبحان از علمای دین تعهد گرفته که در برابر ظلم و فقر آرام نباشند و این یک تعهد ویژه است.

سایت خبری تحلیلی کورنگ:  همه ما هم به اصل حیات علاقه‌مندیم هم به بقای بعد از حیات یعنی همه ما علاقه‌مندیم که زنده باشیم و همه ما علاقه‌مندیم که عمر طولانی داشته باشیم این علاقه‌ها هم ممدوح و محمود است چیز بدی نیست لکن از طرف دیگر روشن است که ﴿مَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِن قَبْلِکَ الْخُلْدَ﴾[1] و از طرفی هم ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾[2] این‌چنین نیست که کسی بتواند درازمدت در این عالم بماند پس آن علاقه درونی ما که خدای سبحان به ما عطا کرده است، چگونه باید ارضا بشود؟ هیچ کس نیست که بقا را نخواهد و این هم معلوم می‌شود در نهاد او نهادینه شد به او دادند راهی هست که انسان نمیرد و باقی باشد مگر راه علم نافع اگر کسی علم نافع تحصیل کرد نمی‌میرد ممکن است بدن بمیرد و در قبر برود ولی نام زنده است، اثر زنده است. از طرفی هم هیچ کس نابود نمی‌شود هم تبهکاران در برزخ در گرفتاری و عذاب‌اند هم پرهیزکاران در برزخ متنعّم‌اند این‌چنین نیست که انسان نابود بشود ولی عمده آن حیات طیّبه است که انسان به دنبال آن حیات طیّبه می‌کوشد راه اساسی که ذات اقدس الهی به وسیله اهل بیت(علیهم السلام) به ما آموخت این است که اگر کسی علم نافع فراهم کرد عالِمی شد که هم به حال خودش نافع بود هم به حال جامعه اسلامی نافع بود، این عالم زنده است حیات با برکتی دارد «ما بَقِی الدّهر» بیان نورانی امیر مؤمنان(سلام الله علیه) که فرمود: «العلماءُ باقونَ ما بَقی الدّهر»[3] ناظر به همین است یعنی تا روزگار هست عالمان دین اثرشان هست الآن شما می‌بینید کتاب‌هایی که علمای قبل از هزار سال نوشتند مورد استفاده علمای فعلی است و برای آنها روح و ریحان است طلب مغفرت است اینها زنده‌اند خب اگر وجود مبارک حضرت امیر فرمود: «العلماءُ باقون ما بَقی الدّهر» نشان آن است که انسان می‌تواند بقا فراهم بکند مظهر «هو الباقی»[4] باشد یعنی نمیرد و آثار پربرکت داشته باشد.

خداوند از علما تعهد گرفته است...

اینکه وجود مبارک حضرت امیر فرمودند: «العلماءُ باقون ما بَقی الدّهر» منظور از این علما چه گروه‌اند؟ علم را معنا کردند، عالم را تفسیر کردند و علما را مشخص کردند در همان خطبه شقشقیه علمای دین را معرفی کردند فرمود خدای سبحان از علمای دین تعهّد گرفته است که اینها در برابر ظلم ساکت نباشند در برابر فقر فقرا و تهیدستان آرام نباشند این یک تعهّد ویژه‌ است که خدای سبحان از عالمان دین گرفته غیر از آن تعهّد عمومی که در ﴿أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَی﴾[5] همه تعهّد سپرده‌اند. این یک تعهّد ویژه است که از علمای دین گرفته «وَ ما أخذ الله علی العلماء أن لا یُقارّوا علی کِظَّة ظالم و لا سَغَب مظلوم»[6] این تعهّد خاصی است که ذات اقدس الهی از علما گرفته که اینها در برابر ظلم ساکت نباشند، در برابر فقر جامعه هم آرام نباشند هم در برابر ظلم به عنوان عدل‌خواهی قیام کنند، هم در برابر رنج فقرا به عنوان اقتصاد سالم قیام کنند. الآن آنچه شما در خاورمیانه در بحرین در عربستان و مانند اینها ملاحظه می‌کنید پیشاپیش اینها عالمان دین‌اند اینها دارند طبق دستور وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) به وظیفه الهی‌شان عمل می‌کنند نه در برابر کظّه ظالم آرام می‌نشینند نه در برابر سغب مظلوم این تعهّدی است که خداوند گرفته به برکت نظام جمهوری اسلامی ایران که امام و مراجع و علما و روحانیت قیام کردند خاورمیانه به لطف الهی به بیداری خودش رسیده و دارد میوه‌اش را می‌چیند اما آنچه مربوط به فرد فرد ماست آن تعهّدی را که ذات اقدس الهی به وسیله اهل بیت (ع) به ما آموخت این است که ما علم نافع تهیه کنیم.

 

به خدا پناه ببریم از علم غیرنافع

ما در تعقیبات نماز از خدای سبحان علم نافع می‌خواهیم[7] (یک) به خدا پناه می‌بریم از آن علمی که به حال ما نافع نباشد (دو) «أعوذ بک مِن علمٍ لا یَنفع»[8] علمی که نافع نیست دو قسم است بعضی از علوم‌اند که اصلاً در جوهره آنها نفعی نیست که محلّ ابتلای ماها هم نیست مثل سِحر و شعبده و جادو اینها علم‌اند جزء علوم غریبه‌اند، یعنی موضوع دارند، محمول دارند، مبادی دارند راه فکری دارند استاد دارند شاگرد دارند منتها راه حرامی است این می‌شود علم غیر نافع عمده آن علمی است که نافع باشد علم نافع آن است که به عمل بنشیند اگر کسی چیزی را خواند و عالِم شد و آن معلوم به عین نرسید علم به عمل نرسید این علم دیگر نافع نیست اینکه حضرت امیر(سلام الله علیه) فرمود: «العلماء باقون» همان حضرت فرمود: «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لاَ یَنْفَعُهُ»[9] خیلی‌ها هستند که در حوزه یا دانشگاه درس خواندند علم اینها به حال آنها نافع نیست اینها کشته جهل‌اند یعنی در عین حال که عالم‌اند جاهل‌اند این علمی که نافع نیست آن است که فقط حوزه اندیشه را تأمین می‌کند انسان موضوع و محمول و تصوّر و تصدیق و مبادی و اینها را خوب بلد است بخش‌های جزمی او به نصاب رسیده است، یعنی کارهای واهمه و خیال و تصوّر و تصدیق و قضیه و این بخش‌های اندیشه او تأمین است اما زندگی را اندیشه به تنهایی اداره نمی‌کند قسمت مهمّ زندگی به دست انگیزه است انگیزه همان است که از آن به عنوان عقل عملی یاد می‌شود که در روایات نورانی اهل بیت(علیهم السلام) از آن به این عبارت معروف یاد شده است که عقل «ما عُبِدَ به الرّحمن و اکْتُسِبَ به الجِنان»[10] عقل عملی کاری به مسئله عزم و اراده و نیّت و اینها ندارد عزم یعنی عزم, جزم یعنی جزم اینها از هم کاملاً بیگانه‌اند ما همان طوری که موظّفیم درس بخوانیم و امتحان بدهیم جزممان را به نصاب برسانیم، عزم و اراده و باور را هم باید به نصاب برسانیم اگر کسی اهل جزمِ بدون عزم بود همین است که «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ» چون مشکل ما را آن عزم حل می‌کند نه جزم, اراده حل می‌کند هیچ کسی بهتر از خود معتادان از ضرر اعتیاد باخبر نیستند برای اینکه دیگران از دور می‌شنوند که کارتن‌خوابی هست و مانند آن اما این بیچاره هر شب می‌بیند از یک معتاد آگاه‌تر به خطر اعتیاد و ضرر اعتیاد چه کسی است؟ هیچ کس! برای اینکه او هر روز و هر شب دارد این خطر را احساس می‌کند علمی که او به ضرر اعتیاد دارد هیچ کس ندارد اما چرا دست برنمی‌دارد برای اینکه علم, مشکل را حل نمی‌کند.

 

آنچه به درد جامعه می خورد عزم است، عمل و اراده

علم به درد اندیشه می‌خورد به درد حوزه و دانشگاه می‌خورد به درد جامعه نمی‌خورد آنکه به درد جامعه می‌خورد عزم است و عمل است و اراده است. این دعاهایی که در نماز یا غیر نماز به خدا عرض می‌کنیم خدایا من به تو پناه می‌برم از علمی که نافع نیست «أعوذ بک مِن علم لا ینفع» یا در نیایش‌ها از ذات اقدس الهی علم نافع طلب می‌کنیم باید خودمان را بشناسیم شئونمان را بشناسیم متولّیان شئون را بشناسیم بخش اندیشه به دست چه کسی است بشناسیم بخش انگیزه به دست چه کسی است بشناسیم کارها را تقسیم کنیم.

ما در بخش بدن که یک امر حسّی است چهار قسم افراد داریم، در بخش جوارح یک سلسله کارهای ادراکی داریم یک سلسله کارهای تحریکی داریم متولّیان اینها معلوم است ما باید ببینیم و بشنویم که درک بکنیم, متولّی اینها چشم و گوش است باید حرکت کنیم، برخیزیم، بیاییم، برویم؛ متولّی اینها دست و پاست اینها مشخص است از نظر جوارح انسان‌ها چهار قسم هستند گاهی هم بخش ادراک او سالم است هم بخش تحریک او سالم این از نظر بدن در منطقه حس مصون است کسی که چشمش سالم است گوشش سالم است مار را می‌بیند عقرب را می‌بیند دست و پای او هم سالم است فرار می‌کند این دیگر مسموم نمی‌شود آنکه متولّی ادراک است سالم است آنکه متولّی حرکت است و فعّال است سالم است راحت است گاهی متولّی ادراک سالم است ولی متولّی تحریک بیمار است کسی که فلج است دست و پای او بسته است این مار و عقرب را می‌بیند اما قدرت فرار ندارد نمی‌شود به او اعتراض کرد مگر تو ندیدی خب بله دید ولی چشم که فرار نمی‌کند گوش که فرار نمی‌کند پا فرار می‌کند که بسته است.

قسم سوم کسانی‌اند که دست و پایشان سالم است اما چشم و گوششان کور و کر است به او هم نمی‌شود اعتراض کرد چرا ندویدی او می‌گوید من ندیدم. قسم چهارم کسانی‌اند که از هر دو جهت آسیب‌دیده‌اند نه چشم و گوش سالمی دارند نه دست و پای سالم این برای اعضا و جوارح بیرونی ما. درون ما هم این چنین است عالمانی که از حوزه و دانشگاه برمی‌خیزند اینها هم چهار قسم‌اند بعضی از تحصیل کرده‌های حوزه و دانشگاه خوب درک می‌کنند اهل تصوّرند اهل تحقیق‌اند اهل تصدیق‌اند اهل فتوایند اهل علم‌اند بخش جزمشان به نصاب رسیده است بخش عزمشان هم سالم است اینها می‌شوند عالم با عمل, عالم عادل خوب فهمیده خوب عمل کرده می‌شود اُسوه مردم. گروه دوم بخش علمی‌شان تام است خوب درس خوانده خوب سخنرانی می‌کند آیه حجاب را خوب می‌خواند ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ﴾[11] را خوب تفسیر می‌کند اما نامحرم را هم نگاه می‌کند این برای اینکه دست و پای عملیِ او فلج است خیلی‌ها هستند که ﴿أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ﴾[12] را که قرآن کریم رشوه را تحریم کرده می‌دانند اما گرفتار رشوه هم هستند! رشوه را که می‌گویند سُحت برای اینکه پوست زندگی آدم را می‌کَند اگر پوست این درخت را بکَنید این درخت دیگر هیزم است از چه راه نفس بکشد اینکه می‌گویند پوستش را می‌کَنم یعنی دیگر حیات را از او می‌گیرم خب درختی که پوستش کنده شد دیگر راه نفس ندارد بعد از مدّتی می‌شود هیزم. رشوه چه رومیزی چه زیرمیزی مُسحِت است پوست آدم را می‌کَند که دیگر آدم حیاتی ندارد بقایی ندارد همه می‌دانند رشوه حرام است قرآن گفته روایات گفته عقل گفته نقل گفته اما چرا می‌گیرد برای اینکه علم نیمی از راه است مگر علم تنها کار می‌کند جزم و تصوّر و تصدیق نیمی از راه است مثل اینکه چشم می‌بیند مار و عقرب دارد می‌آید اما چشم فرار نمی‌کند آن دست و پا فرار می‌کند عقل عملی یعنی آنکه متولّی اراده است او باید فرار کند ولی او بسته است یا فلج است.

بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) این است که «کَم مِن عقلٍ أسیر تحت هوی أمیر»[13] خیلی‌ها هستند که این عقل عملی‌شان که متولّی اراده و عزم است، به بند کشیده شده است شما هر چه به این معتاد نصیحت کنی خودت را خسته کردی برای اینکه او بهتر از شما می‌داند خطر اعتیاد چیست اما علم که مشکل را حل نمی‌کند آنکه باید تصمیم بگیرد اراده است آن فلج است این بهتر از شما می‌داند اما شما چه می‌خواهی به او بگویی مرتب سخنرانی می‌کنی آنکه باید تصمیم بگیرد اراده است آن متولّی‌اش فلج است او در جهاد درونی شکست‌خورده است و شیطان او را به بند کشیده همین! از طرفی هم برخی‌ها نیروی تصمیم و اراده آنها قوی است ولی بخش درکشان ضعیف است مثل مقدّس بی‌درک او اصلاً نمی‌داند چه دعایی بخواند چطور دعا بخواند چطور نماز بخواند ولی هر چه به او بگویی می‌گوید چشم این مثل کسی است که خوب می‌دود اما نابیناست بخش عملی او قوی است اما بخش اندیشه و درک او ضعیف است گروهی هم که از هر دو نعمت محروم‌اند هم از نظر اندیشه در ضعف‌اند هم از نظر انگیزه.

 

در موقع بحث و درس هیچ وقت بی طهارت نباشید!

شما عزیزان الآن موقع تصمیم‌گیریتان است مواظب باشید هیچ وقت بی‌طهارت نباشید و اگر در بحث دیدید حق با رفیق شماست در حجره‌ای که دو نفرید دارید بحث می‌کنید ذات اقدس الهی فقط مطّلع است کسی نیست وقتی فهمیدید حق با رفیق شماست همان‌جا تصدیق بکن وگرنه آفتی برای جامعه خواهید شد شما که دو نفرید وقتی در بحث علمی فهمیدید حق با رفیق شماست اگر تلاش و کوشش می‌کنید که خودتان را نشان بدهید و حق را نپذیرید بعد وقتی معمّم شدید می‌شوید آفت جامعه حواستان جمع باشد الآن خودتان را معالجه کنید الآن وقتی که برای شما روشن شد که حق با رفیق شماست بگویید حق با شماست بعد برای همیشه راحت هستید اگر کسی در پیشگاه حق زانو زد عزیز می‌شود این دعاهایی که می‌بینید بین دو نماز یا عندالزّوال خوانده می‌شود همین است انسان عزیز است بعضی‌ها حرمت دارند ولی عزّت ندارند می‌بینید شما در حوزه‌ها یا دانشگاه‌ها بعضی از اساتید دانشگاه گذشته از اینکه نزد دانشجویان عزیزند محترم‌اند یعنی دانشجو اصلاً به او دل می‌سپارد این بر اساس همان طهارت روحش است این راه هست حرف او را بهتر می‌پذیرند اگر ذات اقدس الهی این نعمت را به شما داد چه اینکه داد شبانه‌روز شاکر باشید که این نعمت را به شما داد دعای خیر پدران و مادران شما را مستجاب کرد مختصری که زحمت بکشید بعد دیگر راحت هستید بعد به جایی می‌رسید که همان طوری که از زباله فرار می‌کنید از خلاف هم فرار می‌کنید واقعاً کار خلاف بدبوست شامّه شما را می‌رنجاند کسی دارد غیبت می‌کند خلاف می‌گوید بیراهه می‌رود اعتراض بی‌جا می‌کند نقد بی‌جایی دارد عیب‌جویی دارد می‌خواهد خلاف کند می‌بینید شما مشمئز می‌شوید خب معلوم می‌شود شامّه‌تان سالم است دیگر این راه هست الآن فرصت خوبی است برای تحصیل این گونه از امور.

بنابراین همه ما علاقه‌مندیم زنده باشیم این را در سورهٴ انفال فرمود: ﴿اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ﴾[14] همه‌مان علاقه‌مندیم بعد از حیات ماندگار باشیم این را حضرت امیر فرمود: «العلماءُ باقون ما بَقی الدّهر» اما راهش هم این است که علم نافع تهیه کنیم یعنی علمی که با عمل آمیخته است می‌بینید این نماز وقتی نافع است که ﴿تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ باشد، لازم نیست قیامت شود تا حساب‌ها را بررسی کنند قیامت مربوط به حساب‌های دقیق و نهایی است اما نشانه‌هایی هم قرآن کریم برای ما مشخص کرده فرمود نماز آن است که جلوی زشتی را بگیرد ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾[15] ما اگر تا غروب خلافی نگفتیم حرف خلافی نزدیم، راه کسی را نبستیم، بیراهه نرفتیم خدا را شاکر باشیم که نمازمان قبول شد برای اینکه ﴿تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ اما اگر تا غروب ـ خدای ناکرده ـ معصیتی کردیم، مطمئن باشیم که این نماز گرچه صحیح باشد ولی مقبول نیست چون نماز آن است که جلوی بدی را بگیرد, زکاتی دادیم و این زکات ما را پاک نکرد معلوم می‌شود زکات ما مقبول نیست اصلاً زکات آن است که آدم را پاک بکند ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ﴾[16] این ﴿تُطَهِّرُهُمْ﴾ جمله در محلّ نصب است تا صفت باشد برای صدقه, پس صدقه آن است که آدم را پاک بکند خب اگر کسی صدقه داد زکات داد ولی مع ذلک همچنان آلوده است معلوم می‌شود صدقه ما قبول نیست اینها راه‌هایی است که به ما نشان دادند این می‌شود علم نافع.

پی نوشت ها:

[1] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 34.

[2] . سورهٴ آل‌عمران, آیهٴ 185; سورهٴ انبیاء, آیهٴ 35; سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 57.

[3] . نهج‌البلاغه, حکمت 147.

[4] . الامالی (شیخ طوسی), ص704.

[5] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 172.

[6] . نهج‌البلاغه, خطبه 3.

[7] . الکافی, ج2, ص584 و ج4, ص250.

[8] . کنزالفوائد, ج1, ص385.

[9] . نهج‌البلاغه, حکمت 107.

[10] . الکافی, ج1, ص11.

[11] . سورهٴ نور, آیهٴ 30.

[12] . سورهٴ مائده, آیهٴ 42.

[13] . نهج‌البلاغه, حکمت 211.

[14] . سورهٴ انفال, آیهٴ 24.

[15] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 45.

[16] . سورهٴ توبه, آیهٴ 103.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله جوادی آملی

پایان پیام/

دیدگاه شما

سایت رهبر معظم انقلاب
مرکزآموزش علمی کاربردی الوان ثابت