به گزارش کورنگ؛ دوران هشت ساله احمدی نژاد کم کم روبه تاریخی ترین دورانی قدم بر میداشت که شاید تاریخ انقلاب کمتر به خود دیده بود.
الگوی تمام عیار دولتمردی، نصیب مردی میشد که پیش به سوی فتح قلههای اهداف بلندمرتبه انقلاب برداشته بود ولی این بار همه چیز به قهقرای لجنزار سیاستزدگی کشیده شد و بلای آسمانی به یکباره در سالهای پایانی دولت بر سر دولتمردش فرو ریخت و آن جایگاه والا و شایسته را از خود دور کرد.
شاید خیلی ها به این اذعان داشتند که احمدی نژاد یگانه است و باید شاخصههای رفتاری وی را ملاک عمل انتخاب برای آینده داشته باشیم.اما در سراشیبی غرور و تهی شدن از محیط عاری از دغل، راه را به کج راهه ختم کرد و چونان آّب ریخته بر زمین شد که جمع آن محال ممکن می آید.
دوره دوم حضور احمدی نژاد بر اریکه قدرت، دورهای بود که انتقادهای فراوانی را از همه جناحها به خود دید. طیف ارزشی و انقلابی و ولایتمدار نظام نیز دیگر منتقد او شده بودند و نقد جدی آنها این بود که چرا دایره این افراد در دولت دهم که خاستگاه اصلیش از این طیف می باشد به بوته فراموشی و گاهاً تخریب شدید سپرده شده است.
احمدی نژاد یارانی داشت که به مذاق بسیاری خوش نیامد و زمین خوردنها و انحطاط های وی برگرفته از یاران غار او بود.
اسفندیار رحیم مشایی نام آشنایی است که شاید ظاهراً امروز دیگر محلی از اعراب در میان سخنان احمدی نژاد ندارد و امروز به طور عجیب مشایی به کنار میرود و گویی که اصلاً از اول هم نبوده است. ولی فراموش نباید کرد دورانی که مشایی نقطه افتراق و جدایی احمدی نژاد از خاستگاه خود بود.
دورانی که حتی برای ابقای این فرد، احمدی نژاد حاضر شد چند روز حکم رهبری را زمین گذارد و بدان عمل نکند. حاضر شد همه انتقادهای وارده به مشایی را با زبان تخریب جواب دهد. حاضر شد از مردمی نژادی خود رخت بر بندد و مشایی نژاد شود. افکار و اندیشه هایی که مشایی داشت در هیچ کجای منظومه فکری انقلاب جایی به خود اختصاص نداده بود ولی کماکان این احمدی نژاد بود که یکه تاز میدان حمایت از مشایی بود. در گیر و دار انتخابات نیز چنان دست او را بالا برد که ...
مع الاصف احمدی نژاد را چه شده است که چنین از یار غار خود دل کنده است و دوباره خود را متعلق به خاستگاهش می داند و دم زدن از ولایت مشی امروزش شده است و باز خود را در میان مردم برده و بوسه بر دستان این و آن میزند. ملت نباید فراموش کنند که حرکت در مسیر غلط، فراموش شدنی نیست.
لج ولج بازیهایی که احمدی نژاد سالهای آخر عمر دولت خود را تنها صرف آن کرد و با آغاز بازیهای بچه گانه، کشور را از رسیدن به اهداف خود کند کرد را نباید فراموش کرد.
مگر یادمان رفته است که غرور در احمدی نژاد از سر رای کثیر مردم به او سر به فلک گذارده بود و چیزی جزء خود را مالک این نظام نمی دانست.
احمدی نژاد باید جواب گوی تمام اعمال خود باشد و باید با صراحت از مشایی بگوید و با بانگ بلند اعلام کند که چرا الان یار غار خود را ترک گفته و به جمع ارزشی ها پیوسته است. نکند که جمع آوری رای او را چنین مست و از خود بی خود کرده است که حتی یار خود را نیز از یاد برده است. یادمان باشد ملت بیدار است و هوشیار../ راه دانا
دیدگاه شما