پیغام خطا

  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).

تازه ترین مطالب

تاریخ : 30. آذر 1396 - 8:51   |   کد مطلب: 26446
یادداشتی از نویسنده کتاب «وقتی مهتاب گم شد»؛
سلام صبورِ بی‌ادعا،‌ سلام ای کتیبه زخم!
علی جان! آن روزها که به بهانه نوشتن خاطراتت، شناسنامه رزم تو را می‌کاویدم، می‌دانستم که «درد» نام دیگر شناسنامه توست.

به گزارش کورنگ ،به نقل از تسنیم، حمید حسام نویسنده کتاب «وقتی مهتاب گم شد» به مناسبت شهادت علی خوش لفظ راوی این کتاب و رزمنده دفاع مقدس که در عملیات رمضان، مسلم بن عقیل، والفجر 5، کربلای 4 و کربلای 5 حضور داشت. یادداشتی را برای این شهید بزرگوار منتشر کرد.

 

 برای مهتابِ به مقصد رسیده‌ام: شهید  علی خوش‌ لفظ

 

یقولون انّ الموت صعبٌ
والله مُفارقةُ الاحبّاء أَصعَب

سلام صبورِ بی‌ادعا،‌ سلام ای کتیبۀ زخم!
همه‌جا پُر شده که تو پر کشیدی و پریدی و رسیدی به قرارگاه محضر حق، کنارِ رفقا و سر روی زانوی سیدالشهدا(علیه‌السلام) و چشم در چشم 90 شهیدی که با هم عهدنامۀ شفاعت نوشتید.

 

 دو هفته پیش که روی تخت دیدمت، برای اولین بار پس از سی سال رفاقت، خوش‌لفظ نبودی! حرف نمی‌زدی؛ فقط نگاهم می‌کردی با آن دو چشمی که آینۀ حماسه‌ها بود و من اشک می‌ریختم و لال شده بودم. می‌خواستم بگویم علی جان! سال گذشته در همین روزها به دیدار #آقا رسیدیم. آن دیدار که تو در آغوش آقا آرام گرفتی و گفتی آقاجان! من خیلی درد دارم اما شما را که دیدم، همۀ دردهایم را فراموش کردم.

 

تو، سی سال رفیقِ درد بودی و جاماندۀ قافله‌ی مردانِ مرد.
جسمت میان ما بود و جانت در ملکوتِ مهتاب‌ها و حتماً مانده بودی که هر کس دلش برای  متوسلیان،  همت، شهبازی و چیت‌سازیان و 800 هم‌رزم شهیدت تنگ شد، تو را ببیند؛ تو را که آینۀ شکسته اما بی‌غبار حماسه‌ها بودی.

 

علی جان! آن روزها که به بهانه نوشتن خاطراتت، شناسنامۀ رزمِ تو را می‌کاویدم، می‌دانستم که «درد» نامِ دیگر شناسنامۀ توست. نه درد ده‌ها زخمِ تیر و ترکش و موج انفجار و گازهای شیمیایی که دردِ هجرانِ نیمه‌های گمشدۀ تو؛ درد دوری از  علی چیت‌ سازیان، علی محمدی، نادر فتحی، بهرام عطائیان و همۀ آن‌ها که در شب‌های مهتابی جنگ، گمشان می‌کردی.

 

علیِ خوش‌معنا! تو با خدایت در این سال‌های قحطی رفاقت، چه میثاقی گذاشتی که قافله‌سالار شهدای حرم -سرلشکر شهید حاج  حسین همدانی- دو ماه پیش از شهادتش در مراسم  رونمایی کتاب خاطرات به حال تو غبطه خورد و گفت: «مهتاب که گم نمی‌شود، علی خوش‌لفظ تازه پیدا شده و دارد نورافشانی می‌کند.» و حاج  قاسم سلیمانی هم برایت نوشت: «علیِ عزیز، تمام گذشته‌‌هایم را به رخم کشیدی».

 

 علیِ خوش‌مرام! که برای هیچ رفیقی، رفیق نیمه‌راه نبودی، قول و قرارها که یادت نرفته؛ به ما هم مزۀ «سلوک گمنامی» را بچشان و از «معبر تعلقات» عبورمان ده و به «راهکار اشک» ما را برسان.
لبخند شفاعتی به ما -قبرستان‌نشینان عادات سخیف- بزن؛ ای خوش‌رفیقِ رسیده به رفیقِ اعلی!

 

 حمید حسام

دیدگاه شما

سایت رهبر معظم انقلاب
مرکزآموزش علمی کاربردی الوان ثابت