هر ساله با نزدیک شدن روز خبرنگار، خبرنگاران یاد وعده‌هایی می‌افتند که سال قبل و سال‌های قبل‌تر از آن داده شده سپس طبق روال عادی و روتین به فراموشی سپرده شده است.

نمد فروشی هر روز صبح که بر سر کار حاضر می شد، اولین کاری که می کرد، زدن یک دست کتک مفصل به شاگرد مغازه بود. شاگرد بی نوا و غافل از همه جا، بعد از آن که کتک را می خورد با گریه و زاری می گفت: چرا مرا می زنی ارباب؟ و ارباب می گفت: می زنم تا حواست باشد تا مبادا این نمدها را دزد ببرد

آیا تا به حال به این فکر کرده‌اید که اگر یک روز خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها کار نکنند؛ چه می‌شود؟ آیا در دنیای پرتلاطم و پرهیاهوی امروز می‌‌توان بدون رسانه زندگی کرد؟