نمد فروشی هر روز صبح که بر سر کار حاضر می شد، اولین کاری که می کرد، زدن یک دست کتک مفصل به شاگرد مغازه بود. شاگرد بی نوا و غافل از همه جا، بعد از آن که کتک را می خورد با گریه و زاری می گفت: چرا مرا می زنی ارباب؟ و ارباب می گفت: می زنم تا حواست باشد تا مبادا این نمدها را دزد ببرد 05/16/1393 - 02:15 |