نمایش 1 - 1 از 1
همسايه شهيد ساعدي :فهميد من با عبداله قهر هستم. گفت :« چرا؟»گفتم:« 8 ماهه پيش يک کاري کرد که .....»نذاشت بقيه حرفم را بزنم و رفت. وقتي رسيدم خانه، پدرم گفت:« لباست را درنيار ، شام خونه همسايمون آقاي ساعدي دعوتيم»
11/19/1391 - 11:08
اشتراک در محمد رنجبر