عکس ها همیشه عمق محرومیت را نشان نمیدهند. همیشه باب شده است که عده ای چند عکس از یک روستا بگیرند و بدون اینکه بگویند علت فقر چیست و چرا چنین است حس ترحم همگان را برانگیزند.
اما واقعیت این است که همیشه مقوله فقر و محرومیت نسبی است و از دید همگان متفاوت است. آن هنگام معنای واقعی فقر حتی از نوع مادی آن معلوم میشود که درک مخاطب برای لمس آن سنجیده شود. اگر در عکسی خانمی که با لباس روستایی بز میدوشد یا پیرمردی که سوار بر چهار پایی در کوچه-باغی است این نشان از محرومیت نیست.
به واقع عکس ها همیشه عمق محرومیت را نشان نمیدهند و بسته به نوع مخاطبان نظر دهی میشوند. اصل کلامم این است که محرومیت را باید دید باید لمس کرد و درک کرد. به یاد می آورم در اردوی جهادی شرکت کرده بودم و شاید در مرفه ترین قشر آن دیار محرومیت موج میزد. سه ماه زندگی بین عزیزانی از جنس محروم باعث شد فقر مطلق را انکار کنم. فقر مطلقی که در بین تمام عناوین خبری نمود دارد که شاید حس ترحمی را برانگیزد که شاید مسئولی مواخذه شود که شاید….
ولی فقر آنانی که من در بینشان زندگی کرده ام نه از جنس کپر بود و نه از جنس آب آشامیدنی و نه….فقر آنهایی نبود که چراغی روشن نداشتند بلکه فقر آنهایی بود که به اجبار دختری را از کلاس بیرون میکشیدند تا به عقد مردی درآورند. فقر در اشکهای دختری بود که حاضر بود هر آنچه داشت بدهد تا لحظه ای بیشتر در کلاس بنشیند. فقر در احساس تر ک خورده او بود. فقر در نگاه خشمگین پدری است که سیلی به صورت دخترش میزند که مثلا تحکم کند. فقر در تعصب مردمی است که هنوز در روبنای شیعه و سنی ماندهاند که وقتی شیعه ببینند باید نابودش کنند وگرنه زن به خانهشان حرام است. فقر در لفاظی دختری است که اصلاح صورت را حرام میداند که مثلا پیغمبر(ص) آنرا حرام کرده است. هنوز نمیداند پاکیزگی جزء فرهنگ دینی ماست. فقر در ذلالت مردمی است که دخترکان ۱۰ سالشان را باردار میکنند تا ننویسد و نشنود. فقر در سخنرانی خطیبی است که تا شنید یک شیعه معلم دختران شده است فتوا داد بکشید این کافران از خدا بیخبر را!
فقر در نگاه مردمانی است که وقتی به آنان لبخند میزنی محو میشوند و به دنبالت میآیند و حس میکنند از بهشت آمدهای. فقر را اینگونه هم به تصویر بکشیم بد نیست. فقر فقط در خطوط چهره پیرمردان روستانی و خانه کاه گلی و نبود برق و گاز و… نیست. بدانیم و باور کنیم شاید آنها از ما بهتر و خوشبخت تر زندگی میکنند یادمان باشد که در اوج محرومیت هم عدهای شاد زندگی میکنند.
وقتی در میانشان زندگی کردیم انوقت میفهمیم. انوقت است که فقط فرصت میدهیم محرومیت آنها جزیی ازگذشته آنها شود و باز هم به خود میگوییم خطوط را نبین، میان خطوط را لمس کن. فقر فقط در نگاه پاییتخت نشینان کمبود برق و گاز و آب و رفاه نیست. گاهی تصاویر را با ادراک تطبیق دهیم و گاهی فقط دولت را متهم نکنیم. آن چیز که برای جامعه ما اینک و در آینده خطر ناک است فقر فرهنگی است که همیشه گوشزد شده است ولی راه درمان آن صعب است و شاید صعب شده است.
تریبون مستضعفین- صفیه رضایی
دیدگاه شما