به گزارش پایگاه خبری تحلیلی کورنگ،به نقل از خبرنگار آوای سیدجمال؛ مسکن این مقولهی مهم امروزه که روزبهروز قیمت آن پلههای صعودی را طی میکند، فکر مردم شهر و روستا را درگیر خود کرده است.
عدهای آن بالادستها نشسته و بیخانمان بودن قشر ضعیف را نظاره میکنند و عدهای دیگر از پایین با حسرت نداشتهها، خود را سیر میکنند.
اگر بخواهیم بحث به حاشیه کشیده نشود، باید به این مهم پرداخت که موضوع قابل بحث و لمس این روزها خصوصاً در جوانان نداشتن مسکن است، خانه یا همان محل امن برای زندگی.
درگیرودار داشتنها و نداشتنها که برخی در عرش و مابقی در فرش امورات را میگذرانند، در روستایی در 4 کیلومتری اسدآباد خانوادهای زندگی میکنند که زندگی نیست چرا که نه سقفی بر سرشان است و نه چندان درامدی برای گذران زندگی؛
با شنیدن این وضعیت اسفباری این خانواده روستایی، بر آن شدیم تا سری به این روستای بزنیم.
بیاج؛ روستایی از توابع بخش مرکزی اسدآباد است که هنوز از سرسبزی خاصی برخوردار بوده اما در این سرسبزی و زیبایی زندگی کردن خانوادهای در زیر سقفی که سقف نیست، هر انسانی را آزرده خاطر کرده و آن سرسبزی به چشم نمیآید.
این خانواده بیاجی که زمستان پارسال با بارش شدید باران، سقف کاشانه خود را از دست داده بودند، مجبور شده که در کنار مغازه چادر برپا کنند، آن هم نه چادری از جنس مناسب، بلمه از نوع گونیهای پاره و پوره که شاید نگاه به آن هر دلی را بلرزاند.
مادر خانواده میگفت: سال گذشته به دلیل باران و برف زیاد خانه خود را از دست دادیم و حالا با پتو و گونی سقفی برای خود ساخته ایم که در آن اوایل سرما وجودمان را میگرفت و هم اکنون نیز که در فصل تابستان قرار داریم، آفتاب سوزان اذیتمان میکند.
او میگفت: به سراغ اداراتی مانند هلال احمر رفتیم که از آنها کمک بجوئیم و حداقل تا ساختن خانهای جدید برای خود چادری به ما بدهند که هیچکدام جوابی ندادند.
این مادر خانواده بیاجی تنها کمک مسئولان دادن وامی بود که خانه بسازیم، آن هم برای ضمانت و غیره با مشکلاتی همراه بود تا مقداری از آن را گرفته و ساخت خانه جدید را آغاز کردیم.
وی میگفت: این وام را که از طریق بنیاد مسکن گرفته ایم، متأسفانه روی غلتک نیست و هنوز تنها یک قسط از آن آزاد شده و با این مقدار پول ساختن خانه بسیار مشکل است و در این روزگار هم نسیه ممنوع شده؛
خانم عبادی میگفت: یک ماه بعد عید تابهحال با عروس و پسر و بچههایش که جمعاً 5 نفر میشویم، خانهمان در کوچه پهن است و وسایلمان همخانه همسایههاست.
او بسیار ناراحت از این موضوع میگفت: با بیحمایتی که از مسئولان دیدیم، خدا میداند تابه کی در این وضعیت خواهیم بود و با آمدن فصل پاییز دل نگرانیهایمان بیشتر است.
پای صحبتهای مادر نشستن دل میخواست که عدهای کثیر در شرایط مطلوب و با رفاه کامل زندگی میکنند و خانوادهای بیبضاعت و سیلزده چون خانواده عبادی در شرایط نامناسب امورات خود را بگذرانند.
مسئولان توجه داشته باشند که با رسیدن فصل پاییز و سردی هوا، اگر خانه این بندگان خدا آماده نشود، روزها و شبهای سختی در انتظارشان است و میطلبد که به یاری آن بشتابند.
انتهای پیام/ن
دیدگاه شما