تازه ترین مطالب

تاریخ : 22. ارديبهشت 1393 - 5:52   |   کد مطلب: 13187
نوشته دکتر حسن رحیمی روشن استاد دانشگاه بوعلی سینا همدان

مبحث نقد و مقوله تخریب از جمله مباحث مهمی هستند که این روزها بیشتر در رسانه ها دیده می شوند و مورد توجه قرار دارند ودر این مسیر گاهی دانسته یا ندانسته، جای نقد و تخریب عوض می شود. نقد همان طور که از اسمش پیداست نقاط قوت و ضعف ها را بررسی می کند و هدف آن هم نقد عملکرد فرد یا سازمان است و نه نقد شخصیت و زندگی خصوصی فرد.

هدف از نقد اصلاح امور است و این کار را با مشخص کردن ضعف ها و قوت ها عملی می کند. تخریب، نقطه مقابل نقد است تخریب، درست برعکس نقد، جایگاه حقیقی و حقوقی فرد نقد شونده را باهم در هم می آمیزد. زندگی خصوصی فرد را زیر ذره بین می برد و به جای اینکه عملکرد کاری و سازمانی شخص را زیر نظر بگیرد، شخصیت حقیقی و زندگی خصوصی وی را در نظر می گیرد و کنکاش می کند. شرع مقدس اسلام هم قطعا تخریب شخصیت افراد را نمی پذیرد و آن را چه از نظر اخلاقی و چه از نظر دینی رد می کند.

در رابطه با اینکه چرا ما به جای نقد، دست به تخریب می زنیم چند مساله مهم مطرح استاولین مساله، دخیل بودن فرهنگ سیاسی در این موضوع است. یعنی اینکه ما متاسفانه گاهی مواقع مواضع و منافع شخصی خود را بر مواضع و منافع ملی ترجیح می دهیم. در این صورت انتقادهایی که وارد می کنیم، رویکرد مغرضانه پیدا کرده و بیشتر جنبه شخصی پیدا می کند. در واقع نقادی منصفانه را با تخریب غیرمنصفانه اشتباه می گیریم و فکر می کنیم که در نقش یک منتقد، حتما باید ساز مخالف بزنیم. نکته دیگر هم اینکه گاهی ممکن است منتقد نیت و هدف خیر و درستی از نقد داشته باشد اما، راه و روش صحیح نقد کردن را بلد نباشد.

مساله بعدی به سابقه تاریخی کشور و ملت ما برمی گردد ما در دوران قبل از انقلاب کشور استبداد زده ای بودیم. مردم ما حق انتخاب و انتقاد نداشتند و اصولا راه انتقاد و حرف زدن را یاد نگرفتند. به دلیل همین ضعف، گاهی هم که فرصتی برای نقد پیش می آمد روش نقد تخریبی را در پیش می گرفتند. به عبارت دیگر می توان گفت متاسفانه ما راه درست استفاده از آزادی را بلد نیستیم. یعنی فرهنگ استفاده از آزادی را نداریم.

به همین دلیل که نمی توانیم از آزادی درست و اصولی بهره ببریم، در نتیجه این رویه اشتباه ما منجر به سوء استفاده از آن می شود که نهایتا منجر به تخریب افراد می شود که نتیجه آن هم رواج هرج و مرج در جامعه است. بنا بر این به طور کلی سه دلیل شخصی، فرهنگی و تاریخی باعث وقوع یک چنین رویکردی می شود.و ممکن است در همه گروه های شناخته شده کشور مصداق این سه گروه راداشته باشیم.

نکته دیگر اینکه به بهانه جلو گیری از تخریب نباید راه نقد بسته شود.وقتی ما در یک نظام مردم سالاری و دینی زندگی می کنیم، نمی شود توقع داشت که کسی نقد نکند و ما نباید هر انتقادی را با انگ تخریب خفه کنیم. این رویه هم قطعا اشتباه است. از اصول مردم سالاری دینی این است که اکثریت حکومت می کنند و اقلیت حق نقد و انتقاد دارند.

در پاسخ به این پرسش که چرا همیشه امضای یک گروه شناسنامه دار در پای نقد ها خالی است باید گفت، اصولا شناسنامه یعنی معرف؛ یعنی نام و نشان از خود بر جای گذاشتن؛ دلیل عمده این مساله این می تواند باشد که فرد منتقد، به حرفی که می زند از لحاظ منطقی باور نداشته باشد. چون اگر باور داشته باشد که دیگر نام و نشان خود را پای مطلب پنهان نمی کند البته برخی نقدها هم شناسنامه دارند و از مناظره با افراد نقد شونده هم باکی ندارند. و اصلا از اینکه مورد پرسش و بازخواست قرار بگیرند ترسی ندارند چون نقد واقعی مطرح میکنند.

اما دلیل دیگر پنهانکاری، این می تواند باشد که ممکن است برخی منتقدین، نقدی منطقی به موضوعات و افرادی هم داشته باشند و به حرف های که می زنند هم باور داشته باشند اما، از واکنش تند نقد شوندگان بترسند که برای مثال موقعیت اجتماعی یا شغلی شان به خطر بیفتد. به همین خاطر است که ترجیح می دهند نقدشان را بدون اسم و شناسنامه مطرح کنند. در کل ویژگی های سه گانه شخصی، فرهنگی و تاریخی مشترکا در بین مسئولین و نقد شوندگان هم وجود دارد واین مساله مهمترین دلیل پنهان کردن اسم و امضاء در پای نقدشان است. در واقع نقد کننده گان از واکنش نقد شوندگان می ترسند.

گاهی این سوال نیز مطرح میشود که تخربگران چه کسانی هستند؟پاسخ این است که اصولا در یک جامعه متکثر ودارای لایه های مختلف و متفاوت؛گروه های ناشناخته و شناخته شده بسیاری وجود دارد که نمی توانیم خیلی صریح و روشن بگوییم که یک مرکز مشخص و معلوم وجود دارد که این پروژه ها را دنبال و مدیریت می کند. برخی افراد به خاطر منافع و خواسته هایی که دارند دست به دنبال کردن این پروژه های تخریبی می زنند اما تحلیلگر این مسائل، باید مواظب باشد که در همان دامی که گاهی این منتقدین که دچار می شوند گرفتار نشود.یعنی بنام تحلیل خود، تخریب نکند.

راه چاره مبارزه با تخریب چیست؟ در اینجا هم قوه قضاییه و هم نهاد های امنیتی کشور مسئولیت دارنداما گاهی مساله اصلی پیچیدگی های خاص خودش را دارد . گاهی حالت حقوقی دارد.که آنجا بحث تناسب جرم و مجازات مطرح می شود. یعنی یک فرد مشخص باید جرم مشخصی را مرتکب بشود که بر اساس قانون بتوان او را مورد پیگرد قرار داده و مجازات کرد. بنابراین راه مبارزه با این انحرافات، بیشتر فرهنگی است که در بلند مدت جواب می دهد. تا اینکه قضایی یا امنیتی باشد. بنا بر این راه مبارزه با تخریب قطعا مقابله به مثل نیست.

تخریب را با تخریب نمی توان پاسخ داداما در مقابل سکوت مطلق را هم در رابطه با این رفتار ها نمیتوان پسندید.بلکه باید سعی کنیم که با روشنگری هایی که انجام می دهیم، افراد و گروه هایی که دست به تخریب افراد و گروه های دیگر می زنند وادار به پاسخگویی شوند. باید آنها را در معرض افکار عمومی قرار داده تا این افراد در مواجه افکار عمومی جامعه با حرف ها و انتقادهایشان قرار بگیرند. در این صورت است که تفکرات و نقد های این افراد از طرف افکار عمومی پس زده می شود و شخص منتقد یا تخریبگر، رفته رفته منزوی شده و در نتیجه از این اقدامات تخریبی و مغرضانه خود دست بر می دارد.البته رسانه ها در این زمینه نقش بسیار مهم و سازنده ای دارند.

مخصوصا رسانه ملی می تواند در قالب مناظره و جلسات تحلیلی، این مسائل را برای افکار عمومی روشن کند و با گفتن برخی حقایق موجود، به پیشبرد این امر یعنی اطلاع رسانی صحیح کمک کند. یعنی اگر رسانه منصفانه و به عنوان یک اطلاع رسان و آگاهی دهنده عمل کند و اجازه پاسخگویی به نقد شوندگان را بدهد تا از خود دفاع کنند، اینجاست که می توان گفت رسانه مسیر درست خود را در آگاهی بخشی به جامعه پیدا کرده است. در نهایت باید گفت، تخریب آسیب جامعه است. تخریب بلای جان امنیت جامعه است. امنیت هم فقط امنیت فیزیکی نیست. امنیت روانی هم در جامعه ای که افرادش دست به تخریب همدیگر می زنند مخدوش می شود. فراموش نکنیم که تخریب دیگران بدون دلیل مستند، خلاف اصول اساسی دین مبین اسلام بوده و در تعارض با اخلاق ملت ایران است.

منبع: همدان پرس

دیدگاه شما

سایت رهبر معظم انقلاب
مرکزآموزش علمی کاربردی الوان ثابت