از مطالبی که در قسمت اول این بحث تقدیم شد نتیجه می گیریم که:
اولاً: باید به این نکته توجه داشت که قلم و کار قلمی و نگارش یک اصل و ضرورت است و در این موضوع هیچ شکی نیست و ما باید روی این مسئله همچنان کار کنیم و هیچ وقت به عنوان یک کار از مد افتاده به آن نگاه نکنیم.
ثانیاً: اینکه حضور مؤثر در این میدان مورد توجه ما باشد. اکنون که بستر فراهم است و فضا برای فعالیت آثار قلمی مهیّاست، خوب است که ما هم حضور داشته باشیم؛ آن هم حضوری مؤثر؛ یعنی توجه داشته باشیم که خیلی ها می نویسند، خیلی ها در عرصه ی مطبوعات و رسانه های این چنینی دارای اثراتی هستند، مطلب می نویسند، مقاله می نویسند و ... امّا چه درصدی از این نویسندگان موثرند؟ یعنی حضورشان در این صحنه بر روی افکار عمومی تأثیرگذار است و با مخاطبان زیادی ارتباط برقرار می کنند؟
بنابراین به افراد متحد، ارزشی، باایمان و صاحب فکر و اندیشه سفارش می-شود که در این عرصه حضور مؤثر داشته باشند.
ثالثاً: ضرورت ارتقاء بخشیدن به کار قلمی است؛ ارتقاء بخشیدن به سطح کار، به کیفیت قلم زدن و ... که خوب است که ما به آن توجه داشته باشیم.
ما اگر بخواهیم در این عرصه رقابت کنیم، در رقابت جایی داشته باشیم، مخاطبینی را به خود جلب کنیم و افکار عمومی و خوانندگان آثار مکتوب اثرگذار باشیم، باید به کیفیت کار هم توجه داشته باشیم؛ برای اینکه در عرصه رقابت، مردم سراغ کالایی می روند که برای آن ها جذاب تر باشد و احساس کنند که از نظر کیفیت مرغوب تر و اصیل تر از کالاهای مشابه است.
در عرصه فرهنگ، علم، دانش و ارزش هم مسئله به همین صورت است؛ یعنی مردم انتخاب می کنند که کدام اثر یا نوشته از نظر محتوا غنی تر و از نظر قلم شیواتر است؛ بنابراین به سراغش می روند و انتخابش می کنند. به طور خلاصه می خواهم به این نکته تأکید کنم که ضرورت دارد که ما، هم از نظر غنای محتوایی و هم از نظر قوت قلمی روی آثار خود دقت داشته باشیم. در آغاز این گفتار می خواهم روی سه محور و سه قوت تأکید کنم:
1) محور اول در بعد شکل و ساختاری است؛ یعنی کسب مهارت های قلمی، جاذبه های قلمی و پختگی های قلمی؛ این بحثی است که ما در آینده انشاءا... به آن خواهیم رسید و اشاره خواهیم کرد که اصلاً عوامل و اسباب جاذبه ی قلم چیست؟
چرا برخی قلم ها شیوا هستند و مخاطبین را جذب می کنند اما برخی قلم ها چندان تأثیرگذار نیستند و مورد توجه قرار نمی گیرند؟ باید این عوامل را بشناسیم و سعی کنیم نوشته ی خود را به جذابیت ها و نقاط قوت زینت داده و از موارد نقص و ضعف دور سازیم. پس کار روی قوت شکلی ساختار قلمی، یکی از مراحلی است که ضرورت دارد به آن توجه کنیم.
2) محور دوّم در بُعد محتوایی و درون مایه است؛ یعنی اینکه ما در قالب نوشته، مقاله، کتاب، جزوه و داستان می خواهیم چه فکر و ایده ای را به مخاطب خود ارائه دهیم در حقیقت می خواهیم چه پیامی به مخاطبین بدهیم؟ هر چه این ایده و فکر غنی تر باشد، هر چه این پیام پخته تر باشد، هر چه این فکر نوتر و برای مردم ملموس تر باشد به طوری که احساس کنند نیاز فکری و درونی آن ها بهتر تأمین می شود، طبیعی است که به چنین قلمی بیشتر جذب می شوند و هر چه که به مخاطبین شناخت بیشتری بدهد و آن ها را در تحلیل بهتر تقویت كند، به همان نسبت می تواند اثرگذارتر باشد.
3) محور سوّم در مرحله ارائه و عرضه است. ما اگر بهترین قلم را داشته باشیم و متقن ترین مطالب را هم بنویسیم امّا برای حضور و اطلاع رسانی با مشکل مواجه باشیم، حضور فعال قلمی، نشریاتی یا مطبوعاتی نداشته باشیم، بهترین قلم ما و عالی ترین محتوا و مفاهیم و درون مایه قلمی ما همچنان در انبار و بایگانی شخصی ما می ماند که این، هدف ما نبوده، هدف ما این است که با مخاطبین خود ارتباط برقرار کنیم و لازمه رسیدن به این ارتباط، ارائه اثر قوی است و عرضه آثار قلمی قدرتمند و به روز می باشد.
نکته: برای کمک به این بحث، ذکر یک نکته لازم است. می گویند که دو نفر حکیم فرزانه و خردمند بودند که هر یک در شهری زندگی می کردند و سالی یک بار به ملاقات هم می رفتند، یک بار که یکی از این حکیمان به ملاقات دوستش رفته بود به وی گفت: چون فرصت کم است می خواهم پندی کوتاه از تو بشنوم و برگردم. دوستش گفت: "سعی کن آنجا که خدا خواسته حاضر باشی، غایب نباش و آنجا که خدا خواسته نباشی حضور نداشته باش". البته آن حکیم پندی اخلاقی داد و من می خواهم از این پند اخلاقی یک پند اجتماعی و فرهنگی بگیرم. معنای پند حکیم این بود که ما در عرصه ی ادای تکلیف و طاعت غایب نباشیم و در عرصه ی معصیت و نافرمانی خداوند هم حضور نداشته باشیم.
اکنون اگر بخواهیم از این پند حکیم یک نکته استفاده کنیم این است که با توجه به شرایط کنونی و ویژگی هایی که حضور اثر گذار می طلبد، در زمینه ی قوت در ارائه و عرضه، آیا ما آثار و قلم خود را در جاهایی که باید مطرح شود مطرح می کنیم؟ آیا در جاهای مناسب حضور قلمی و مطبوعاتی داریم یا در بسیاری از جاها که باید باشیم غایبیم؟ آیا آثار قلمی و نوشته های ما، کتاب های ما و انتشارات ما به دست مخاطب می رسد؟ آیا توزیع خوبی داریم؟ آیا می توانیم مخاطبین خود را تغذیه و ارضاء کنیم یا اینکه مخاطبین تشنه و گرسنه هستند و ما هم آب و غذا داریم ولی نمی توانیم این آب و غذا را به آن ها برسانیم؟ پس حضور یعنی ارائه و عرضه قوی یک اثر قلمی که باید به طور جدی به آن توجه داشته باشیم.
در جلد دوم بحارالانوار حدیثی از امام رضا (ع) نقل شده که آن حضرت فرمود: "إنّ النّاس لَو عَلِمَ مَحاسِنّ کَلا مَنا لَتّبعُونا"، مردم اگر خوبی های حرف های ما را بدانند از ما پیروی می کنند.
از کلام امام (ع) استفاده می کنیم که فرهنگ اهل بیت علیهم السلام پربار و متکی به علم الهی است، پس چرا مردم به سراغ مکاتب، ایدئولوژی ها و دایه داران دیگر می روند؟ یکی از دلائلش این است که واقعاً نمی شناسند که در فرهنگ اهل بیت علیهم السلام و معارف دینی چه نــکات و مباحثـی نهفـته است. اگر مردم بدانند و درک کنند که ما چه می گویــیم از ما تبعـیت می کنند ولی این موضوع را چگونه بدانند؟
آیا فقط چاپ کردن کتاب های حدیث در تیراژ زیاد به این معناست که ما کاری کردیم که مردم با فرهنگ اهل بیت علیهم السلام آشنا شوند؟ البته این اقدام سهم اندکی از این قضیه را بر دوش دارد؛ یعنی چاپ، نشر و عرضه آثار و معارف اهل بیت علیهم السلام یک گام است ولی چه باید کرد که توده های میلیونی مردم در عصر حاضر با این فرهنگ آشنا شوند؟ یعنی بدانند که پیامبر خدا (ص) چه فرموده، حضرت امیر (ع) در نهج البلاغه چه معارفی دارند، کلام و پیام ائمه معصومین (ع) چیست؛ این موضوع فقط با نوشتن و چاپ متن کتاب ها و احادیث آن بزرگواران انجام نمی شود بلکه باید روی قالب ها، شیوه ها، نوع قلم، نوع ترجمه و به کار بردن هنر در عرصه ارائه آثار و مفاهیم اهل بیت علیهم السلام هم دقت داشته باشیم؛ پس درمی یابیم که ما هنگامی می توانیم به حدیث امام رضا (ع) عمل کنیم و کاری کنیم که مردم خوبی های کلام اهل بیت علیهم السلام را بدانند که، هم غنای محتوایی مکتب و تعالیم آن بزرگواران را به مخاطبین برسانیم و هم روی قالب و کیفیت اطلاع رسانی نیز برنامه داشته باشیم.
نکته ای که در بحث امروز مطرح می کنیم و شاید سئوال شما هم باشد این است، که ما چه بنویسیم و چگونه بنویسیم؟ این سئوال در ذهن خیلی از شماهاست. فرض می کنیم که شما این مهارت قلمی را دارید، سابقه ی کار نویسندگی دارید و می خواهید هم که بنویسید ولی نمی دانید چه بنویسید؛ ما از کجا به جواب این سئوال برسیم که واقعاً چه باید نوشت؟
این مسئله مثل این می ماند که بپرسیم چه بخوانیم؟ چه بیاموزیم؟ این همه کتاب است؛ با این همه کتاب چه بخوانیم؟ این همه علوم و حرفه های مختلف وجود دارد، ما چی یاد بگیریم؟ همان طور که در آن بحث، ما اولویت بندی و محاسبه می کنیم که چه موضوعی بیشتر اولویت دارد، چه موضوعی و چه کتاب و بحثی بیشتر مورد نیاز ماست و فایده اش برای ما یا جامعه بیشتر است، به سراغ انتخاب اصلح می رویم؛ انتخاب بهتر، انتخاب مفیدتر؛ انتخابی که ضروری تر و مهم تر است.
در مسئله ی چه بنویسیم هم، عیناً همین مسئله وجود دارد. در مورد سؤال «ما چه بنویسیم؟» ابتدا باید نیازها را بشناسیم، می¬توان موضوعات بسیاری را نوشت، مطالب نوشتنی و ارائه کردنی زیاد است امّا مهم این است که واقعاً چه چیزی نیاز جامعه است؟ شناخت این نیاز، در اینکه چه بنویسیم اثر دارد.
مخاطب را باید شناسایی کنیم و بدانیم علاقمندان به نوشته های ما چه کسانی هستند، چه گروه هایی بیشتر اهل مطالعه اند و از چه قالب هایی خوششان می آید، نیاز، روحیات، مسائل مورد پسند و سلیقه-هایشان چیست؟ اگر ما مخاطب شناس نباشیم، شاید در ارائه آنچه که می خواهیم به مخاطب عرضه کنیم به بیراهه برویم؛ یعنی چیزی را مطرح کنیم که یا نیازشان نیست و یا با نیازشان تناسب لازم را ندارد.
موضوع دیگر، سازنده بودن این مفاهیمی است که می خواهیم مطرح کنیم و سپس اینکه ما از چه راهی می خواهیم این مسائل را به دست بیاوریم؛ مسائلی از قبیل: اولویت ها، ویژگی های مخاطب، نیاز مخاطب و ...
باید توجه داشت که یک مقدار شناخت ما از راه حضور در جامعه تأمین می شود؛ یعنی اگر در جامعه حضور عینی و ملموس داشته باشیم، با مردم در ارتباط باشیم و حرف های آن ها را بشنویم، چیزهایی را که می خوانند، چیزهایی را که تماشا می کنند، حرف هایی را که در مجالس می زنند، سؤال ها و شبهه هایی را که مطرح می کنند، در این صورت چالش ها و دغدغه های فکری که وجود دارد را بیشتر درک می کنیم و بهتر می فهمیم که نیاز جامعه و مخاطب به چه چیزی است، به شرطی که در متن جامعه باشیم.
دانستن مشکلات، شبهات و نیازها در گروی این است که با مخاطبان خود و افراد جامعه ارتباط ملموس و عینی داشته باشیم. مطمئناً اگر ما در خانه بنشینیم و برای افراد جامعه ای که با آن ها ارتباطی نداریم و نیازها و سلیقه ها، افکار، اندیشه ها، گرایش ها و خواسته هایشان را نمی دانیم، کتاب، جزوه و مقاله بنویسیم، طبیعی است که چنین مشکلی پیش بیاید که ما چیزی بنویسیم، در حالی که نیاز مخاطب چیز دیگری بوده باشد.
در واقع ما اگر قصد داشته باشیم که از معارف دینی و منابع اسلامی هم مطالبی برای مخاطبان عرضه کنیم، باز پاسخ این است که چه بنویسیم و لازمه¬اش این است که ما با این منابع و ذخائر هم آشنایی داشته باشیم؛ اصلاً بدانیم که چه داریم، در قرآن، روایات، تاریخ و سیره ی پیامبر (ص) و معصومین علیهم السلام چه نکاتی وجود دارد گاهی دنبال این هستیم که مثلاً برای قشر جوان حرف بزنیم، مطلب بنویسیم یا با استفاده از تکنیک و قالب داستانی، نکاتی را برای کودکان و نوجوانان به صورت قصه و داستان مطرح کنیم. حالا این سؤال مطرح می¬شود که چه داستانی بنویسیم؟ آیا به سراغ داستان¬های تخیّلی برویم؟ آیا داستان های مستند و واقعی نداریم؟ آیا در زندگی نامه ی پیامبران، ائمه، اصحاب، علما، بزرگان و شخصیت های اسلامی سوژه ای نداریم که به آن ها بپردازیم؟ آیا حوادثی نداریم که طرح آن ها بتواند الگو و اثرگذار باشد؟ پس متوجه می شویم که آشنایی بیشتر ما با آنچه که به عنوان ذخیره و گنجینه در سرچشمه های معارف در قرآن، حدیث، تاریخ و سیره هست، دست ما را بازتر کرده و توانایی ما را در نوشتن افزایش می¬دهد.
و اما چگونه بنویسیم؟ برای پاسخ به این سؤال که چگونه بنویسیم ذکر این نکته ضروری است که لازمه ی نوشتن، یاد گرفتن فن نويسندگي است. در هر رشته ای از رشته ها اگر به سفارش اساتید و بزرگان توجه بکنیم، رهنمودهای اهل تجربه را بیاموزیم، به کتاب هایی که پیرامون آن رشته و فن نوشته شده مراجعه بکنیم، به تذکرات آن ها توجه کنیم، تمرین هایی را که مطرح می کنند به کار بگیریم و نکات ضعف و قوت هر رشته و فن را به کار ببندیم؛ گامی برای چگونه نوشتن و نویسندگی خوب برداشته ايم .
یکی از محورها و عواملی که به یاد گرفتن و کیفیت بخشی به چگونه نوشتن کمک می کند، توجه به قلّه هاست؛ یعنی همان طور که یک نقاش وقتی می خواهد یاد بگیرد که چگونه نقاشی کند، به سراغ تابلوهای نفیس و هنری می رود و یا یک فیلم ساز که در پی ساختن فیلمی قوی است به سراغ فیلم های معروف و منحصر به فرد است تا از تماشای آن ها الگو بگیرد، در کار نویسندگی نیز همین طور است؛ یعنی ما تا حد زیادی باید نوشته های قوی و مشهور از نویسندگان مختلف داخلی یا خارجی را بخوانیم تا با قله های نوشته و نویسندگی آشنا شویم و این کار به ما کمک می کند تا بتوانیم چگونه بنویسیم. در این قسمت متن کوتاهی را که مربوط به قلم است مطرح می کنم تا توجه علاقه مندان بیشتر به موضوع جلب شود:
((( سوگند خداوند به قلم و نوشته، قلم را قداست و نوشتن را حرمت بخشیده است. درخت قلم اگر ریشه در تعهد و تدین داشته باشد، میوهاش شیرین و ماندگار است. ارزش هر قلم به پیام آن است و عظمت هر نوشته به محتوایش. قلم های شهیدپرور، عشق های برتر را بذرافشانی می کنند و شور شهادت طلبی را در رواق دل ها می تابانند و شهیدان را در معراج شهادت از خاک تا خدا پیش می برند. چه دست هایی قلم شد تا قلم در دست پاکان قرار گیرد و چه بسیار نویسندگان شجاع که شهید قلم شدند. نویسنده ی متعهد، تک تیرانداز در میدان نبرد اندیشه هاست و برای پیروزی نیازمند مهارت، دقت، هدف گیری، لحظه شناسی و سرعت عمل است. )))
در آموختن روش قلم، ابتدا این را باور کنیم و بپذیریم که فقط شنیدن حرف ها به صورت تئوری و نظریه یا بیان نکاتی به عنوان قاعده و دستورالعمل، هرگز به تنهایی کارساز نیست و فقط می تواند استارتی باشد، انگیزه ای ایجاد کند، به دنبال آن بایستی حتماً کار تمرینی انجام داد. این کار باعث می شود که شما تمرین ها و نوشته ها را با همکاری یکدیگر انجام بدهید، نوشته های خود را برای هم بخوانید، از یکدیگر انتقاد کنید و از کار هم ایراد بگیرید و در جمع این کار شما می تواند قلم شما را تقویت کند.
ادامه دارد...
دیدگاه شما