به گزارش کورنگ به نقل از خبرگزاری فارس از همدان، در مورد حضرت زینب (س) به قدر صدها کتاب میتوان گفت و نوشت و به استعارات و توصیفات کلامی پرداخت اما از آنجا که هر فردی از یک زاویه و بنابر یک شاخص با این خاندان ارتباط میگیرد؛ بهتر است هم به قدر بضاعت وجودی خود اشارهای کنیم و اگر همان یک اشاره پذیرفته آید هم به قدر تشنگی را محقق بدانیم.
علاقمندان کتاب و کسانی که به هر علت در حوالی فرهنگ و ادب، زیست اجتماعی دارند از هر مقولهای به دنبال نشانههایی در لایههای عمیقتر مدنظر خود میروند و برآورد این افراد از آن پدیده اجتماعی و فرهنگی و یا مقولات اعتقادی و فکری الزاماً نه همپوشانی کاملی با قرائت رسمی دارد نه همراهی تام و تمام با مردم کوچه و بازار.
از این منظر نگارنده در مقوله حضرت زینب (س) بیش از اتکا به یافتههای پژوهشی به ادراکات شهودی خویش اتکا دارم، چنانکه پیشتر ذکر کردهام در موارد متعدد کرامات و عجایبی از این خاندان دیدهام که شرح دادنی و اثبات کردنی نیست.
بر همین سیاق بنده در متنهای توصیفی یا موارد مشابه، متاع مورد نظر خود را نیافتم اما وقتی نام حضرت زینب (س) میآید فارغ از واقعیت اسنادی و سن این بزرگواران، تصویر شهودی که در ذهن بنده نقش میبندد تصویر خواهر بزرگتر است؛ خواهر بزرگتر به همان معنایی که در ذهن اکثر ما ایرانیان نقش بسته، خواهری که غصهخور و دلسوز همه است، خواهر بزرگتری که از برادر و خواهرهای کوچک و بزرگ تا حتی پدر را مادر خود را مراقبت و حمایت میکند و مراقب نان و آب همه است، خواهر بزرگتری که چشمان نگرانش امنیت میآفریند گویی که همه میگویند اگر ما حواسمان نباشد زینب حواسش هست.
با این اوصاف نامگذاری روز ولادت حضرتش به عنوان روز پرستار قلب مرا میشکند چون خوب میدانم که این خواهر بزرگترهای پرستار چقدر در تنهایی خود نیاز به تیمار و پرستاری دارند و بگذریم...
برای شناخت نور ائمه اطهار و خاندان اکرام امامت بنده یک روش شخصی دارم که نام آن را مهندسی معکوس گذاشتهام و عمدتاً برای افرادی کاربرد دارد که گاه در تنگنای روزگار مجال مطالعه و تحقیق نمییابند.
این نور را اگر به شیوه مهندسی معکوس دنبال کنیم باید نگاهی بیفکنیم به اوج انحطاط و ابتذال زامبیهای آدمنما که این روزها نه فقط در آن سوی آب که در کشور خودمان هم حضوری پررنگ دارند؛ بنده در جایگاهی نیستم که هرگونه ارتباط افراد بیبند و بار با خاندان کریم را منکر شوم اما بدون شک این دو مسیر از سرا تا ثریا فاصله دارند که هر چه یک سو، نور، زلالی، اطمینان قلب، عظمت و استغناست، سوی دیگر منجلابی از شهوت افسارگسیخته، روانپریشی، اضطراب، آویزان این و آن حقیرتر از خود شدن و دیوانگی نمایش گذاردن بلاهتآمیز اسافل الاعضا و امحا و احشا.
بنده هیچ استدلال عقلانی و استقرای منطقی را متقنتر از این نمیدانم که برای تشخیص عظمت فاطمه زهرا(س) و فرزندشان زینب (س ) نگاهی به پیروان مکتب ایشان و مکاتب و مقاصد بشری بیفکنیم، اگر اندکی زلالی قلب در وجود هر یک از ما باشد بدون شک از تماشای بخش در جلوت و اندکتر تظاهرات اعتقادات بشرساز دچار تهوع میشویم، کار سختی نیست اگر میخواهید بدانید وقتی فاطمه را دارید چه دارید، لازم نیست پژوهش کنید، به شیوه مهندسی معکوس دقایقی در فضای مجازی گشتوگذار کنید همه چیز دستتان میآید.
در زمان تولد این بانو امیرالمؤمنین علیه السلام برای نامگذاری این مولود فرمودند: بر پیامبر سبقت نمیگیرم؛ تا آنکه حضرت آمدند و منتظر وحی شدند، جبرئیل نازل شد و عرض کرد: خداوند سلام میرساند و میفرماید: این دختر را«زینب» نام بگذار، چه اینکه این نام را در لوح محفوظ نوشتهایم.
پیامبر حضرت زینب سلام الله علیه را طلب کرده، بوسیدند و فرمودند: وصیت میکنم به حاضرین و غایبین که این دختر را به خاطر من پاس بدارید که همانا وی به خدیجه کبری مانند است.
-----------------
عطا شعبانیراد
-----------------
انتهای پیام/
دیدگاه شما