صبحها هنوز آفتاب طلوع نکرده، علی سرگرم جوش آوردن آب دیگها میشود؛ بساط خورشت هر چه باشد، قورمه سبزی یا قیمه یا مواد عدس پلو از شب قبل آماده شده است.
کم کم آب دیگها به قلقل میافتد، حالا وقت ریختن برنج داخل دیگ است؛ برنج معمولاً از شب قبل خیس میشود؛ صافی برنجها که به درون دیگ ریخته شد، با کپسول گاز و سرپیک شعلههای اجاق را باید یاری کرد تا زودتر آماده آبکش شود و حدود یک ربع تا بیست دقیقه طول میکشد تا به مرحله آبکش برنج برسیم.
احمد با کفگیر بزرگ برنج را هم میزند و هر چند دقیقه یکبار چند دانه از آن را زیر انگشتانش له میکند و وقتی میگوید سرپیک را خاموش کنید یعنی برنج آماده آبکش شده است.
حالا یکی صافی خالی میآورد؛ حسین، مهدی، آرمان یا من. علی آبگردان بزرگ را برمیدارد و داخل دیگ میبرد و صافی را پر میکند.
صافیها به ترتیب روی نردبان چیده میشوند؛ خالی کردن برنج مانده در ته دیگ کمی سخت است و حالا باید روغن و نان آورد و تهدیگ گذاشت؛ بعد دوباره برنج را در دیگ خالی کرد و دمکنی را روی آن قرار داد آن هم با شعله کم.
این تقریباً کار هر روز دهه اول محرم است؛ از سرخ کردن سیب زمینی و پیاز و سبزی گرفته تا تفت گوشت و لپه و پخت لوبیا و عدس و در نهایت پخت برنج.
کار دیگ برنجها که تمام میشود آفتاب دیگر طلوع کرده و حالا باید تا ظهر برای آماده شدن غذا و پذیرایی از عزاداران حسین صبر کرد.
این روزها که در فضای مجازی حرف از ندادن نذری و نپختن غذا و... است مدام با خودم فکر میکنم اینها که این پیامها را بدون کوچکترین تاملی فوروارد میکنند اصلا میدانند بوی قیمه نذری یعنی چه!؟ اصلا میدانند جماعت عاشق حسین چطور از زندگی خود میگذرند تا چراغ خیمه اباعبدالله روشن بماند!؟
اینها میدانند عشقبازی پای دیگ غذای نذری حسین یعنی چه!؟ کاش میآمدند کمی بخار آشپزخانه هیئت را تجربه میکردند، میآمدند و میدیدند میشود سیبزمینی پوست کند، پیاز سرخ کرد، گوشت تفت داد، برنج آبکش کرد، تی کشید، بیخوابی مداوم و خستگی را امتحان کرد اما عاشق بود.
کاش حال خوب همه این اتفاقات را تجربه میکردند و میفهمیدند این حال خوب را در هیچ جای دنیا پیدا نخواهند کرد چرا که حسین یکی است و جنس غمش هم با تمام غمهای عالم فرق دارد.
اگر جایی کسی اشتباه رفتار کرد، اشتباهاتش را پای خودش بنویسید اما باور کنیم در کنار همه کارهای نیکی که میتوان انجام داد، در کنار همه نذرهای قشنگی که میتوان داشت، نذر برای حسین و کار کردن در این دستگاه عالم دیگری دارد و با هیچ چیز قابل قیاس نیست.
این مردم سالهاست پای کار حسین ایستادهاند و برای غمش اشک ریختهاند، لباس سیاه پوشیدهاند، خیمه به پا کردهاند، نذری دادهاند و... .
این مردم سالهاست با این عشق زیستهاند و حالشان هم با همین عشق بهتر میشود؛ حال خوبشان را قدر بدانیم. همین.
* مدیرعامل خانه مطبوعات استان همدان
دیدگاه شما