نمیدانم کشاکش ربط رئیسجمهور منتخب به جریان و گروه مطبوع خود، خاص اهالی سرزمین پارس است یا سپهر سیاسی در اقلیمهای دیگر نیز کموبیش همین رنگ است. به هر حال در انتخابات 92 اصلاحطلبان، به مدد پنهان شدن پشت کلید روحانی، توانستند خود را عیان نمایند و بعد از انتخابات فریاد شادمانی سر دادند و یک صدا نوای معروف «خجسته باد این پیروزی» را همآوایی کردند. آنها، که حتی عالیجناب سرخپوش را دیگر اصلاحطلب مینامیدند، ابایی نداشتند که عضو جامعهی روحانیت مبارز را نیز همداستان با خود تعریف کنند.
اما نیک که نظارهگر باشی، در پس این شادمانیها دم خروسی عیان میگردد که شاید در خوشبینانهترین حالت هم قابل کتمان نباشد؛ البته این جرقه در ذهن نگارنده آنجا عینیت بیشتری یافت که «م. ا.»، معاون پارلمانی و حقوقی دولت اصلاحات، در جمعی خصوصی لب به شکوه و سرزنش دوستانش گشود و اشتباه بزرگ همتیمیهایش را این خواند که چرا قبل از اعلام نهایی نتایج انتخابات میزان سهم خود را به صورت رسمی با دکتر روحانی، که هنوز منصب ریاستجمهوری را با خود یدک نمیکشید، «نبسته بودند!»
مهم نیست که «م. ا.» محمد علی ابطحی باشد یا هر کسی دیگر، اما مگر اصلاحطلبان نبودند که با سینهای ستبر فریاد پیروزی سر میدادند؟ اگر آنها همان گونه که مینمایند به وصال قدرت رسیدهاند، ضرورت توافق قطعی قبل از ریاستجمهوری چرا احساس میشود؟ در پس این عهد القاییِ نابستهی اخوت با رئیسجمهور منتخب و فضای خوشبختی و آرامش همهجانبه بعد از فتح نمایان چه میگذرد که حتی مشاور مرد عبا شکلاتی اصلاحات نیز عنان صبر از کف میبرد و نقاب اعتدال از چهره میکشد و نامهی خود را (بخوانید توصیهنامهی خود را) به رئیسجمهور منتخب، که به گفتهی خود «از دور و نزدیک، از گذشته تا کنون از منش و شخصیت فکری و روش سیاسی» وی شناخت دارد، در دید همگان قرار میدهد و همچون دایهای مهربانتر از مادر صرفاً به جهت تنویر افکار عمومی! معترضانه فریاد بر میآورد:
«شما همواره بر اصل "شفافیت" در عملکرد دولت تأکید داشتهاید. بسمالله. این شیوه موجه و خردمندانه را که در اولویت فهرست مطالبات جامعه نیز هست، از همین حالا به کار ببندید. چرا به گونهای مستمر و روزآمد، افکار عمومی را دربارهی آنچه این روزهای سرنوشتساز، که مشغول پختوپز «تیم همکاران» خود هستید، منتظر گذاشتهاید؟ !چه اشکالی دارد حتی دربارهی گمانهزنیها و سبک و سنگین کردنهای انتخابهاتان، افکار عمومی را همراه خود داشته باشید.»[1]
اینکه افکار عمومی در قاموس اصلاحات و اصلاحطلبی چه تعریفی دارد، خارج از حوصلهی بحث است، ولی مگر حضرات افکار عمومی! خود را رفیق گرمابه و گلستان رئیسجمهور منتخب نمینمایاندند، پس این انتظار که ظاهراً به انتظاری طاقتفرسا تبدیل شده است چه معنایی دارد؟
شاید سرنخ این پرسشها و ابهاماتِ مشابه را بتوان در نخستین کنفرانس مطبوعاتی رئیسجمهور منتخب جستوجو کرد و البته پربیراه نیست که آن اظهارات را به مثابهی چوب بلندشدهای بدانیم، زیرا بعد از آن بود که در اردوگاه اصلاح طلبان ولولهای نه خیلی دور از انتظار به پاخواست و با دست پس زدنها و با پا پیش کشیدنها نسبت به کابینه عیانتر شد و در همین راستا بود که نوای سهمخواهی یا حتی سهم نخواستن از اطراف و اکناف این اردوگاه به گوش رسید.
اینکه آیا به واقع شیخ معتدل باید خود را مدیون این جماعت بداند یا حتی بالعکس! و اینکه در راستای القائات خود آنان، آیا باید جایگاه ویژهای برایشان در کابینه محفوظ باشد و همان گونه که آنان مینمایند آیا رئیسجمهور منتخب به واسطهی دین خود به آنان باید به مثابهی نیرویی خدوم پیگیر مطالبات ریز و درشت آنان شود، بحثی فراخ میطلبد که در تنگنای عبارات محدود این یادداشت نمیگنجد.
پربیراه نیست که آن اظهارات را به مثابه چوب بلند شدهای بدانیم، زیرا بعد از آن بود که در اردوگاه اصلاح طلبان ولولهای نه خیلی دور از انتظار به پاخواست و با دست پس زدن ها و با پا پیش کشیدن ها نسبت به کابینه عیانتر شد و در همین راستا بود که نوای سهم خواهی و یا حتی سهم نخواستن از اطراف و اکناف این اردوگاه به گوش رسید.
فارغ از هر گونه بحث دیگری، اصلاحطلبان را بر مبنای واکنشهای عیان خود میتوان به دو گروه تقسیم نمود:
گروه اول آنانی هستند که چنان اسیر خودگوییهای خود شدهاند که حتی ژست منجیگونهی سهم نخواستن همقبیلهایهایشان را «خودزنی»[2] تعبیر کردند و بر خلاف آنان که گویی از شکست آرزو در دل ماتمی دارند و دست خود را از خرمای کابینه کوتاه میبینند و مغموم به تعبیر خود «مجاهدان شنبه»[3] را صاحبان کابینه و دولت مینامند، به صراحت اعلام میدارند:
«زمانی که اصلاحطلبان حمایت خود را از پیروز انتخابات بیان کرده و در این مسیر گام برداشتند، باید جایگاه ویژهای داشته باشند... این دولت فراجناحی، که مبتنی بر خواستهای اصلاحطلبان است، مطمئناً امکانات ویژهای به آنها خواهد داد و آنها هم خواست بیشتری از این دولت دارند.»[4]
برخی از آنان بیآنکه علاقهمند باشند که به یاد بیاوردند نامزد مستعفی اصلاحات بر مبنای حمایت از دکتر روحانی کنارهگیری نکرد و همچنین طبق نظر تحلیلگران هم طایفهای این جبهه میزان رأی ایشان به سبد روحانی ریخته نمیشد،[5] عدم سهمخواهی را در مقابل حرکت به بیان خود، «اخلاقی» آقای عارف مطرح میکنند تا بلکه از طریق قرار دادن رئیسجمهور منتخب در تنگنای رودربایستی القایی خود، انتفاعی حاصل نمایند.[6]
در ادامه، آنها حتی به بیان تهدیدگونه نیز روی میآورند و به صراحت اعلام میدارند که نخستین گام از سوی رئیسجمهور برای اثبات صداقت در بیان و توانمندی در کار و پاکدستی در عمل و... چینش کابینه خواهد بود![7]
عدهای دیگر سعی دارند نیش سهمخواهی خود را به وسیلهی نوش اعلام عدم سهمخواهی ظاهری بگیرند و البته در پس کلام خود به صراحت توجیه نمایند که به دلیل شعار اعتدال و فراجناحی بودن دکتر روحانی، «باید» در کابینه حضور داشته باشند؛ البته ژست اعتدال برای این دسته نیز پایدار نیست و در کمتر از چند جمله مفهوم واقعی عدم سهمخواهی در کلامشان عیان میگردد:
«سهمخواهی معنا ندارد، وقتی ما قبول داریم روحانی اعتدالگرا و فراجناحی است، باید کمکش کرد که بتواند، بر اساس جلساتی که با بزرگان دارد، دولتی تشکیل و اهداف و برنامههای اعلامشدهی رئیسجمهور را انجام دهد؛ البته نباید فراموش کرد که حدود 80 تا 90 درصد آرای روحانی از نیروهای اصلاحطلب هستند... طبیعی است وقتی حجم زیادی از سبد رأی روحانی مربوط به اصلاحطلبان است، او باید به خواست این گروه پاسخ دهد.»![8]
گروه دوم را که به نظر میرسد اهداف بلندمدتی در افق دید خود قائل هستند، کسانی تشکیل میدهند که سکوت اصلاحطلبان را در این دوره ضروری میدانند[9] و نسخهی عدم ضرورت حضور در کابینه را برای اصلاحات تجویز مینمایند؛ به نظر میرسد که در نگاه این عده، فارغ از بحث عدم رسیدن یا نرسیدن دست بر گوشت! ـکه بحثی مفصل است و این استراتژی برای حفظ پرستیژ ظاهری اصلاحات ضروری مینمایدـ حضور در کابینه یا حداقل اصرار بر سهمخواهی مانع تحقق اهداف میگردد و این در حالی است که به تعبیر این عده «اکنون زمان بدی برای به قدرت رسیدن اصلاحات است.»[10] به همین دلیل تابلوی کلی جبههی اصلاحات را در دولت روحانی پشتیبانی فعال و سازنده با حفظ موضع انتقادی و بدون سهمخواهی[11] ترسیم مینمایند.
مبرهن است که دیکتهی نانوشته همیشه مقبول است و ایستادن در بیرون از گود و دولت در سایه برای کسب آبروی از دست رفته و منجینماییِ همیشگی ضروری است!
به باور نگارنده، با توجه به خرواری که مشتی از آن بیان شد، آنها به درستی دریافتند که برای جلوگیری از رو به محاق رفتن خود، فرصتی برای خواب خرگوشی ندارند و دیگر علاوه بر بحران مشروعیت، بحران مقبولیتشان نیز قابل کتمان نیست؛ به همین دلیل استراتژیستها و تحلیلگرانشان برای جلوگیری از سرمستی رأی عاریهای دکتر روحانی، با تأکید بر ضرورت «رفتار هدفمند»[12] بعد از حماسهی انتخابات به شدت نهیب میزنند که «پدیدههای اجتماعی و سیاسی لزوماً دارای ماهیت و تبعات ثابت نیستند و نتیجهی آن به واکنش بعدی ما بستگی دارد»[13] و از آنجا که ادامهی حیات سیاسی مستلزم تقویت سرمایه، پیوندها و مناسبات اجتماعی است،[14] با تأکید بر «ایجاد قرابت بیشتر بین بدنهی سیاسی و اجتماعی کشور» [15] کلیدواژهی «مطالبات مردم» را در زمانهای که همگان بر ابطال نظریهی موش گرفتن گربه صرف رضای باریتعالی صحه میگذارند، بر مبنای راهبرد قدیمی فشار از پایین و چانهزنی از بالا اساس رفتار هدفمند بعدی خود قرار میدهند و با «نفوذ خزنده به مسائل سیاسی»[16] در پی افکارسازی و تقویت ساختارهای خود و ایجاد بدنهی اجتماعی هستند.(*)
پینوشتها:
[1]نامهیاحمد پورنجاتی به حسن روحانی، روزنامهی اعتماد، 6 تیر 92.
[2] خرم، مصاحبه با روزنامهی آرمان، 6 تیر 92.
[3] سعید لیلاز، سرمقالهی روزنامهی شرق، «مجاهدان شنبه در تشکیل کابینهی روحانی نیز جلو افتادند و در صف اول جشن پیروزی جاخوش کردند. آنها مجاهدان روز جمعه را به حاشیه راندند»، 6 تیر 92.
[4] داوود هرمیداس باوند، 2 تیر 92، مصاحبه با روزنامهی شهروند.
[5]عباس عبدی، در گفتوگو با فرارو، نمیتوانیم بگوییم آن افرادی که به آقای عارف رأی میدادند حالا آرای آنها یک جا به سبد آقای روحانی واریز خواهد شد:
21 تیر92
http://fararu.com/fa/news/152745/%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%AF%D9%87%D8...
[6] خرم، مصاحبه با روزنامهی شرق، 6 تیر 92.
[7] عبدا... ناصری، روزنامهی بهار، 6 تیر 92.
[8] محسن رهامی، مصاحبه با روزنامهی آرمان، 9 تیر 92.
[9] جواد دلیری، سرمقالهی روزنامهی اعتماد: اینک شاید بهتر باشد بر خلاف هشت سال گذشته سکوت اجباری جای خود را به سکوت اختیاری دهد تا مطالبات در مسیر منطقی پیش برود، 29 خرداد 92.
[10] مصاحبهی شمسالواعظین، روزنامهی آرمان، 8 تیر 92.
[11] احمد پورنجاتی، مصاحبه با روزنامهی آرمان، 18 تیر 92.
[12] سعید تاجیک، روزنامهی اعتماد، 28 تیر 92.
[13] عباس عبدی، روزنامهی بهار، 28 تیر 92.
[14] مرتضی مبلغ، مصاحبه با روزنامهی آرمان، 29 تیر 92.
[15] باید بین بدنهی سیاسی و اجتماعی کشور قرابت بیشتری ایجاد شود، شمسالواعظین، مصاحبه با روزنامهی آرمان، 5 تیر 92.
[16] خرم، روزنامهی اعتماد، 30 خرداد 92.
*زهرا حسینی؛ کارشناس مسایل سیاسی
منبع: زنگ اول
دیدگاه شما