تاریخ : 18. مهر 1394 - 5:30   |   کد مطلب: 20236
مهدی چلوی-کارشناس ارشد علوم سیاسی
دخالت نظامی روسیه در سوریه، نسخه روسی خاورمیانه بزرگ
باوجود اجماع نانوشته میان قدرت های بزرگ جهانی و قدرت های مطرح منطقه، اجرای نسخه روسی خاورمیانه جدید آغاز شده است.
دخالت نظامی روسیه در سوریه، نسخه روسی خاورمیانه بزرگ

کورنگ: در چند هفته گذشته و پس از پیاده شدن نیروهای روسیه در کرانه های شرقی مدیترانه و ایجاد پایگاه استراتژیک در خاک سوریه، چشم های جهان دوباره به سوی خاورمیانه دوخته شد. از زمان انتشار خبر احداث پایگاه نظامی روسیه در غرب سوریه، مردم جهان هر روز خبر های تازه ای در این مورد می شنوند که حاکی از ژرفای این چرخش استراتژیک است. روسیه که تاکنون بصورت مشاوره ای و تجهیزاتی به کمک دولت بشار اسد مبادرت می کرد، تصمیم دارد که از حالت یک همپیمان منفعل بیرون آمده و بصورت فعالانه در جنگ با مخالفان نظام بشار اسد وارد میدان شود. بصورت عملی روسیه در دو هفته گذشته با حملات هوایی و موشکی به مواضع گروه تروریستی داعش و دیگر نیروهای مخالف بشار اسد از جمله جبهه النصره و گروه های میانه روی مورد پشتیبانی ائتلاف جهانی این عملیات را آغاز کرد. تفاوت عملیات هوایی روسیه با عملیات ائتلاف جهانی در این است که برخلاف آمریکا و همپیمانان منطقه ای اش (عربستان و ترکیه) هدف روسیه ماندن اسد در جایگاه کنونی خود می باشد، بنابراین دشمن روسیه در این عملیات افزون بر نیروهای داعش، شامل نیروهای میانه رو و افراطی مورد حمایت ائتلاف می شود.

 

درباره چگونگی و شیوه اجرای این عملیات می توان بر اساس قراین موجود و نیز گفته های استراتژیست های روسی و غربی به این نتیجه رسید که، عملیات پیش رو صرفا بصورت حملات هوایی و موشکی نبوده و نیازمند نیروی پیاده نظام و توپخانه ای مناسب برای بیرون راندن تروریست ها از مواضع خود می باشد. چرا که اگر صرف حملات هوایی کارساز بود، ائتلاف جهانی در یک سال گذشته نتیجه ی مطلوبی می گرفت. بر اساس اطلاعات بدست آمده، حمله زمینی بر دوش نیروهای کشورهای عراق و سوریه به همراه حزب الله خواهد بود که در مرکز فرماندهی بغداد و زیر نظر ایران فرماندهی می شوند.

 

درباره انگیزه های این ائتلاف موازی در نبرد با داعش و مخالفان اسد تاکنون نظرات گوناگونی گفته شده است، در این میان انتشار برخی تحلیل ها از سوی استراتژیست های روسی، عمق این عملیات را به ما نشان خواهد داد ( سایت خبری تیک 17/7/94 با عنوان همپیمانی روسی-شیعی ... ) بر اساس اطلاعات منتشر شده در این مقاله هدف اصلی این عملیات نه نابودی داعش و گروه های تروریستی بنیادگرا، بلکه شکست و هدایت آن ها به سوی مرزهای عربستان و قطر به منظور تجزیه و نابودی آن کشورهاست. دلیل اصلی این برنامه ریزی روسیه، خشم از کاهش قیمت نفت از سوی عربستان و کوتاه کردن سلطه عربستان و قطر از بازار نفت و گاز جهانی به سود ایران و روسیه عنوان شده است. پس تنها منافع سیاسی و ژئوپلوتیک در پس این تصمیم نیست و روسیه در اندیشه حذف رقبای خود در بازار نفت و گاز اروپا و همچنین بازگشت قیمت نفت به بهای سال گذشته است، زیرا اقتصاد تک محصولی روسیه به شدت به فروش نفت و گاز وابسته است و در اثر تحریم های بین المللی ناشی از بحران اکراین، اقتصاد آن کشور در شرایط وخیمی به سر می برد.

 

نکته جالب توجه در این ماجرا سکوت و انفعال کشورهای غربی به سردمداری آمریکا در قبال تصمیم جدید روسیه است. از لحاظ منطقی آمریکا و ائتلاف جهانی باید پاسخ قاطعی در مخالفت با این تصمیم بدهند، چرا که روسیه درصدد است تا نظام اسد را که آمریکا و همپیمانانش در طول مدت چهار سال گذشته با همه توان در براندازی آن کوشیدند، را تقویت و پابرجا کند. اما در مقابل نه تنها اقدام قاطعی حتی در زمینه سیاسی و حقوقی صورت نپذیرفته، بلکه زمزمه هایی در باره هماهنگی میان آمریکا و روسیه دیده می شود. نمونه آن را می توان در تحلیل برخی استراتیژیست های آمریکایی دید (سایت خبری عصر ایران 14/7/92 با عنوان 5 کشور عربی به 14 کشور تقسیم می شوند)البته این تنها یک مورد از تحلیل های این چنینی پس از سقوط موصل و ظهور داعش است، که با یک جستجوی ساده در سایت های اینترنتی می توان ده ها مورد نمونه یافت.

 

کسانی که آشنایی اندکی با سیاست بین الملل پس از رویداد 11 سپتامبر دارند، با شنیدن تحلیل هایی از این دست، ذهن شان بی درنگ به سوی نظریه خاورمیانه بزرگ خواهد رفت. نظریه ای که از سوی آمریکا و پس از انفجار برج های دوقلوی نیویورک به دست القاعده، مطرح شد. دلیل آمریکا و غرب برای اجرای این سیاست، ناکارآمدی مرزهای برآمده از نظم پس از جنگ جهانی اول( پیمان های سور و سایکس پیکو) در خاورمیانه بود، چرا که در این قراردادها و ترسیم مرزها به تفاوت های نژادی، زبانی و مذهبی توجه نشده است. قصد آمریکا ایجاد کشورهای جدیدی در دل خاورمیانه به منظور کاهش خطرات تروریسم و اندیشه های بنیادگرایانه و بسط دموکراسی غربی در این کشورها بود. که البته تجربه افغانستان و عراق موجب ناکامی این نظریه شد. اما با سقوط موصل و از میان رفتن حاکمیت عراق و سوریه در بسیاری از بخش های این کشورها و ظهور دولت داعش و نیز قدرت گرفتن کردها در شمال عراق و سوریه، دوباره زمزمه هایی در غرب برای اجرای فاز عملیاتی این نظریه شنیده می شود.  اما نکته تعجب برانگیز در این ماجرا همراهی روسیه در اجرای این سیاست کلان آمریکاست، و این به معنای همگرایی دو رقیب استراتژیک کنونی و دو دشمن تاریخی در زمان جنگ سرد می باشد. در دنیای سیاست موارد این چنینی که دو رقیب در موردی خاص سیاست همگرایی اتخاذ کرده و همزمان در موردی دیگر واگرایی(اکراین) دارند، جای تعجب نیست و این سیاست ها حول منافع استراتژیک ملی کشورها در مکان و زمان های مختلف دگرگون می شود.

 

بهتر است باتوجه به روند کنونی تحولات در سطح خاورمیانه بررسی کوتاهی درباره بازیگران این رویداد سیاسی و همچنین دورنما و پیامدهای آن در آینده انجام دهیم:

 

 

 

بازیگران فعال:

 

روسیه، ایران و همپیمانانش و کردها را می توان مهمترین بازیگران فعال این تحول یاد کرد. روسیه دارای منافع استراتژیک بسیاری در این بازی می باشد، و همانطور که در منبع یاد شده از تحلیل گر روس آمد، انگیزه اصلی روسیه ازمیان بردن سلطه عربستان و قطر بر بازارهای فروش نفت و گاز و همچنین افزایش قیمت نفت و گاز به سطح سال گذشته است. درک این موضوع وقتی از دریچه هزینه های بالای جنگ اکراین برای اقتصاد نفتی روسیه نگاه کنیم، آسان تر خواهد بود، چرا که علی رغم گذشت 25  سال از فروپاشی شوروی و دو دهه اصلاحات اقتصادی پوتین و مدودیف، اقتصاد روسیه هنوز به نحو چشم گیری به نفت و گاز وابسته بوده و سیاست های عربستان در زمینه کاهش قیمت نفت به شدت به آن ضربه وارد کرده است. از سوی دیگر روسیه میراث دار امپراطوری نظامی شوروی به شمار می آید و در سیاست گذاری و چشم انداز آینده همواره بازگشت به دوران اقتدار جنگ سرد را در سر می پروراند، بنابراین برای بسط سلطه سیاسی و نظامی خود نیازمند دستیابی به فضاهای جدیدی است. نمونه سیاست نظامی گری روسیه را که یادآور حمله شوروی به افغانستان بود را در حمله به اکراین دیدیم. می توان گفت که حمله به سوریه و ایجاد پایگاه نظامی استراتژیک در سواحل غربی آن برای بسط قدرت روسیه در مدیترانه شرقی است.

 

بازیگر فعال دوم ایران است؛ ایران به همراه همپیمانان منطقه ای اش شامل عراق، سوریه و حزب الله لبنان نیز از بازیگران این بازی به شمار می آیند. البته ایران از مخالفان سرسخت اجرای طرح خاورمیانه جدید بود، اما به نظر می رسد باتوجه به تهدیدهای امنیتی عربستان و گروه های افراطی و عدم تلاش دوجانبه در زمینه پر کردن شکاف های مذهبی میان دو بلوک سنی و شیعه در خاورمیانه، و همچنین اصرار عربستان بر حذف متحدان سنتی ایران نظیر نظام اسد در سوریه و حزب الله در لبنان، به تدریج زمینه پیوستن ایران به این بازی فراهم شده است. منافعی که ایران در این همپیمانی به دست خواهد آورد، اتحاد بیش از پیش نیروهای شیعی و حفظ پیوستگی جغرافیایی همپیمانان ایران از خلیج فارس تا کرانه های شرقی مدیترانه و همچنین منافع اقتصادی حاصل از انحصار بازار نفت و گاز در نبود رقیبان سنتی می باشد، که البته پس از انجام توافق هسته ای با آمریکا و قدرت های جهانی، توان عملیاتی بیشتری برای گسترش فضای حیاتی در حوزه ی نفوذ خود به دست آورده است.

 

کردها؛ کردها را می توان فعال ترین بازیگر این بازی قلمداد کرد. پس از جنگ نخست جهانی و از زمان اجرایی شدن نظم سایکس-پیکو در خاورمیانه، کردها همواره خواهان تغییر وضع موجود و ایجاد کشوری کردی در خاورمیانه بوده اند، و هیچگاه از گفتن علنی این خواسته خود خودداری نکرده اند. زمینه ایجاد دولت کردی هیچگاه به مانند هنگام سقوط موصل بروز نکرده بود، چرا که کردهای عراق از خلا قدرت ناشی از فروپاشی ارتش عراق بهره برده و مناطق مورد مناقشه میان اربیل و بغداد، شامل استان کرکوک و صحرای نینوا را به اشغال خود درآوردند. و درست همان زمان بود که رئیس اقلیم خودگردان کردستان از برگزاری قریب الوقوع همه پرسی استقلال خبر داد، هرچند که رویدادهای بعدی این امکان را از کردهای عراق گرفت، ولی نمی توان انکار کرد که مهم ترین برنامه برای آینده کردها در عراق، تشکیل دولت کردی است. به موازات تلاش های کردهای عراق و پس از ظهور داعش و ضعف دولت مرکزی در سوریه، کردهای این کشور زیر نظر حزب اتحاد دمکراتیک اقدام به برپایی سه کانتون خودگردان در شمال سوریه نمودند. هرچند که در آغاز و به ادعای صالح مسلم، رهبر حزب اتحاد دموکراتیک، کردها در سوریه قصد تشکیل دولت مستقل نداشته و تنها به فدرالیسم در قالب سوریه می اندیشند، اما اقدام عملی برای یکپارچه سازی جغرافیایی کانتون های سه گانه و برخی گزارش ها مبنی بر یکسان سازی نژادی در مناطق زیر نفوذ کردها در شمال سوریه خلاف آن را ثابت می کند.

 

بازیگران منفعل:

 

آمریکا، اروپا و برخی کشورهای منطقه نظیر مصر و حتی اردن را می توان از بازیگران منفعل این بازی خواند. بازیگرانی که حرکتی در زمینه اجرای این نقشه نداشته، و منتظر آینده نشسته اند تا از نتیجه تغییرات بهره لازم را ببرند. هرچند سخت بتوان آمریکا که طراح اولیه این نقشه است را در زمره بازیگران منفعل به شمار آورد، ولی باید قبول کرد که باوجود طراحی آمریکا، نسخه روسی خاورمیانه بزرگ در حال اجراست. و آمریکا تنها نظاره گر ماجراست و به دلایل داخلی و بین المللی امکان همراهی در این برنامه را ندارد. می توان گفت به دلیل هزینه های مالی و نیز افکار عمومی منفی بین المللی، آمریکا توان شروع جنگ دیگری را نداشته و بهترین گزینه برای آمریکا سکوت و نظاره کردن تا نمایان شدن نتیجه اجرایی این نقشه می باشد. از سوی دیگر آمریکا به دلایل استراتژیک به دگرگونی در خاورمیانه نیازمند است، و با سکوت سعی در بهره برداری از اقدامات روسیه را دارد، چرا که در صورت اجرای درست و کامل این نقشه راه، آمریکا بهره های فراوانی خواهد برد. عربستان سعودی و قطر منبع عقیدتی و مالی جنبش های سلفی و بنیادگرای اسلامی می باشند که با تزریق دلارهای نفتی و ایدئولوژی خود، همواره تهدیدی بالفعل برای نظام لیبرال سرمایه داری بوده اند. همچنین به دلیل انتقال مازاد سرمایه فروش نفت از کشورهایی چون عربستان و قطر به بازارهای مالی آمریکا و اروپا، بخش عمده ای از سهام شرکت های بزرگ جهان سرمایه داری در غرب، تحت مالکیت این دو کشور و اتباع آن ها می باشد. سهیم شدن در مالکیت موجب پدید آمدن لابی قدرتمندی از کشورهای عربی در زمینه های سیاسی و اقتصادی در غرب شده است. این لابی به حدی قدرتمند است که پس از حوادث 11 سپتامبر و مشخص شدن عوامل آن که از 18 نفر 16 نفر تابعیت سعودی داشتند، و ارتباط آن ها با برخی مقامات رسمی سعودی قابل چشم پوشی نبود، ولی با این حال، آمریکا نوک پیکان اداعاهای خود را به سوی کشورهایی نشانه گرفت که در این حوادث نقشی نداشتند. بنابراین درصورت اجرای موفقیت آمیز این نقشه، آمریکا هم بهره سیاسی از طریق شکست بنیادگرایان و حامیان آن ها را می برد و هم از طریق تسلط بر سرمایه های نفتی عربی که بصورت سهام در بازارهای مالی غرب حضور دارند، بهره خواهد برد.

 

اروپا نیز در هر دو زمینه سیاسی و اقتصادی با آمریکا همنواست، و موضوع مهاجران و آوارگان خاورمیانه نیز موضوعی است که باعث شده مقامات اروپا خواهان حل فوری معضلات خاورمیانه باشند. درخصوص مصر نیز باید گفت که ، این کشور در نبود عربستان به راحتی می تواند نقش محوری خود در جهان عرب و اهل سنت دوباره بازیابی کند.

 

چشم انداز پیش رو:

 

باوجود اجماع نانوشته میان قدرت های بزرگ جهانی و قدرت های مطرح منطقه، اجرای نسخه روسی خاورمیانه جدید آغاز شده است. البته آمریکا و متحدان اروپایی اش، در ظاهر به نکوهش اقدامات روسیه پرداخته اند، اما مشکل بتوان برنامه روسیه را بدون هماهنگی قبلی با آمریکا فرض کرد. با وجود این همگرایی نسبی در سطح قدرت های بزرگ و برخی قدرت های منطقه، هنوز نمی توان آینده روشنی برای این برنامه متصور شد، چرا که قدرت های بزرگی چون ترکیه و عربستان بی شک با همه توان در برابر این تغییرات خواهند ایستاد، چرا که حفظ وضع موجود برای این کشورها حیاتی بوده و نوک پیکان دگرگونی ها به سوی آین دو کشور نشانه رفته است. از سوی دیگر حتی در صورت موفقیت این طرح، نمی توان به نظم نوین زاییده شده از آن اتکا کرد، زیرا این نظم از طریق ابزار اجبار و جنگ ایجاد شده و مردم در آن نقشی نداشته اند، بنابراین بدون هیچ گونه تردید، نظمی ناپایدار خواهد بود، چرا که به جای دگرگونی در حوزه ذهن و اندیشه به دگرگونی مرزهای جغرافیایی روی آورده اند، این موضوع دقیقا پس از حل مشکل هسته ای ایران از راه ابزار گفتگو و خرد جمعی دیپلماتیک صورت گرفت، نوعی بازگشت به نظرات کهنه نظم آنارشیک گونه بین المللی با ابزار قدرت و زور به شمار می آید. همچنین در آخر باید گفت در صورت فروپاشی قدرت نفتی قطر و عربستان، بازیگران نظم جدید (ایران و روسیه) با مشکل توزیع منابع مواجه هستند و کماکان تنازع بر سر سهم بازار نفت و گاز باقی خواهد ماند.

انتهای پیام/ب

دیدگاه شما

سایت رهبر معظم انقلاب
مرکزآموزش علمی کاربردی الوان ثابت