تاریخ : 28. مرداد 1394 - 22:31   |   کد مطلب: 19646
قهرمان میرزا عین السطنه از رجال با نفوذ دوره پهلوی اول و ارباب کوریجان فرزند عبدالصمد میرزا عزالدوله و پدر سلطان مسعود ، عباس و بهمن سالور و نوه محمد شاه قاجار که روزنامه خاطراتش در 10 جلد چاپ شده که در تمام این 10 جلد به کوریجان و اهالی آن کمابیش اشاره داشته است.
برگی از تاریخ کوریجان

قهرمان میرزا عین السطنه از رجال با نفوذ دوره پهلوی اول و ارباب کوریجان فرزند عبدالصمد میرزا عزالدوله و پدر سلطان مسعود ، عباس و بهمن سالور و نوه مظفرالدین شاه قاجار که روزنامه خاطراتش در 10 جلد چاپ شده که در تمام این 10 جلد به کوریجان و اهالی آن کمابیش اشاره داشته است

برگی از تاریخ کوریجان

عبدالصمد میرزا عِزّالدوله سالور(قاجار) فرزند محمد شاه و برادر ناصرالدین شاه قاجار

 

مطلبی که در ادامه مشاهده می کنید اوضاع کوریجان را پس از جنگ جهانی و صدمات کوریجان از قشون روس بدلیل حمایت کوریجانی ها از عثمانی ها ، کشتار روسها در کوریجان و تجمع کوریجانی ها در امامزاده و هم قسم شدن برای ندادن مالیات و تقسیم بندی اراضی (جوق و جفت ) را مشاهده می نمایید لطفا علاقمندان موضوع را دقیق مطالعه نمایند تا در پستهای بعدی از این واقعه تاریخی مطلبی را نتیجه گیری خواهیم نمود

برگی از تاریخ کوریجان

برگردیم به اوضاع کوریجان و شمه ای از سرگذشت آن. چنانچه ذکر شد مرحوم پدرم {=عزالوله  } در شصت و شش سال قبل خریداری نموده است [پنج سال قبل از تولد من]. قباله دو دانگ آن که نظرم هست در سه هزار تومان خریده شده بود. این ده چهار فرسنگ خاک دارد. دارای نهری از رودخانه و یک قنات دایر و سه رشته بایرست که در این مدت به آبادی آن قنوات نپرداختند. اصلا پدر من خرج کردن در دهات خود را گناه کبیره میدانست و در آبادی آنها یک شاهی خرج نمیکرد. لیکن به واسطه اقتدار او این ده از آن زیاد [بود] و دیمکاری زیاد میکردند. تا قبل از جنگ اینجا در نهایت آبادی « جفت » هر اجحاف و تعدی مصون بود. جمعیت و بود و پانصد خانوار که همه متمول بودند داشت. رعایا به واسطه همان مصونیت اغلب کسبهای دیگری سوای رعیتی داشتند.

 

برگی از تاریخ کوریجان

قهرمان میرزا عین السطنه سالور ارباب کوریجان (نوه محمد شاه و برادر زاده ناصرالدین شاه قاجار)

 

 

روس و عثمانی در کوریجان

در جنگ بین المللی بین دو اردوی متحارب [نزاع] واقع شد و چندین مرتبه دست به دست افتاد. تپههای جنوبی را عثمانیها و باغ جویبار و اطراف آن را روسها گرفته بودند.

عثمانیها که پسنشینی کردند (بغداد را که انگلیس دفعه ثانی گرفت) روسها با اهل این آبادی برای آنکه فریب حرفهای پوچ عثمانیها را خورده و همراهی با آنها نموده بودند دشمن شدند و فوری کوریجان را متصرف [شدند]. مردم هم یکمرتبه ده را تخلیه

[کرده] دست عیال خود را گرفته با آنچه مقدور بود ببرند به دهات دیگر و شهر همدان متواری شدند (هنگام درو بود). روسها ریختند و مشغول غارت شدند. به علاوه رعایای

دهاتی که با آنها همراه بودند هرچه بود بردند. پیرمردها [را] که مانده بودند مقتول کردند. محصول پایمال شد، چه و چه. خداوند نصیب نکند. شش ماه پائیز و زمستان در این ده بودند. تمام تیر، تخته، حتی در و پنجره را سوزاندند.

عقب نشینی روسها

پس از آن بنای عقبنشینی روس به واسطه مرام بولشویکی و صلح لنین شروع شد.

مباشر ما مرحوم علی مردان خان معتضد الممالک وقتی وارد این ده شد (که خودش هم از فراریها بود) جز سگ هار چیزی در این ده نبود. رعایا پس از یازده ماه که آخرین قشون روس رفت آمدند به خانههای غارتشده خراب ویران خود. کشت و زرع نکرده بودند، قحطی هم شروع شد. آنچه از چنگال روسها نجات یافته بود دچار سرپنجه قحط و غلا شد. تا انگلیسها در 1917 مسیحی آمدند، مرد و زن هرچه بود برای تعمیر راه اجیر کردند و آذوقه دادند و آنها باقی ماندند.

برگی از تاریخ کوریجان

سمت راست حاج کوچکعلی زمانی سمت چپ علی اکبر افشار(منبع عکس: ارشیو خانوادگی خاندان افشار کوریجان)

هزار خروار غله

این ده حالا نزدیک به دویست خانوار شده و جفت آنها یکصد و بیست و چهار [است]. قبل از جنگ یکصد و نود و دو جفت بود.

پدرم میفرمود تا هزار خروار غله من برداشتم. اما آن تمول وجود ندارد. به واسطه شکست قیمت و خریدار قالی و کسادی بازار غله به حسّ و عیان من میبینم که تمول آنها امسال نسبت به چهار سال قبل که آمدم دو ثلث رفته و یک ثلث مانده است. یقین است همه دهات همدان به همین درد مبتلا [اند] و به این ترتیب پیش برود کار زار است. این فقر و بعضی اقدامات دهات دیگر که از روی همین اصل است باعث شد که آقای کوچکعلی کدخدای اینجا آب و دعوای پاکار را وسیله هیاهوئی قرار داده گفتند، بیگار موقوف شده، حمل غله متروک، باید نداد.

عمله به قنات نفرستادند. بیگار باغ و غیره ندادند. در امامزاده هم جمع شده قسم خوردند که ندهندلله از اینجا به من نوشت من یکی دو کاغذ نصیحت نوشتم، خیر کجا اثر کرد. قریه ویان چه کرد. مهاجران چه گفت. بهار به بهاءالملک «1» شوریده. کهر هم کم از کبود  نیست. این انقلاب در کوریجان بود. تا خانواده من آمد خدمت عباس و مسعود جوقباشیها رسیدند. دو من روغن هم تقدیم کردند اما بیگار ندادند، خصوصا برای قنات که از همه لازمتر بود. من هم که ناخوش توی آن اطاق ولد الزنا خوابیده نوشیروان میرزا در تجریش آب خنک و هوای جید میخورد. کاری هم از دستش ساخته نیست.

افخم الدوله هم کارهای دیگری دارد و برای یک دانگ هرگز کوریجان نمیرود.

جوق- بنه

مختصر من آمدم. سه روز بعد از من سر بلوکها دیدن کردند. یک بره کوفتی [آوردند] .هر پنج جفت یک جوق [است].   و رئیس آن را جوقباشی میگویند  اینجا بیست و چهار جوق است  جوق را  بلوک  هم میگویند   ,و سایر جاها مثل طهران بنه می گویند . بعد رفتند عریضه نوشتند. من چند نفر از فضولهای آنها را خواسته بعد از نصایح و جواب مطالب بیمعنی آنها توپوتشر زدم که هرکس مایل است به این نسق باشد، نه برود جای دیگر. رفتند شیخ محمد حسن ملای مهاجران، حاج حسنقلی کدخدای آنجا را به شفاعت آوردند. باز من بنای عربده را گذاشتم. دیگر شمر جلودارم نمیشود. سه کوت میکنم، پنج دو میکنم، مالیات را دولت از کل عایدات میخواهد. باید سهم خود را بدهند. اینها رفتند آمدند که همه نسق قدیم را قبول دارند، سوای حمل غله به شهر. من گفتم پس باید از جای دیگر عوض بدهند. این هم تقصیر خودم شد سه سال این تحمیل را نکرده و سالی مبلغی کرایه دادم، شیرک شدند و حالا به روی من برخاسته اند. گفتم این بماند تا از شهر برگردم

آمدن به شهر

با زینب و عباس و بهمن، یک کلفت و عباسقلی بیستم شهریور شهر رفتیم خانه عبد اللّه میرزا که به شرکت آقاخانی پسر اسددارند که میگویند صیغه «1» « میمئی » الملک گرفته. خانه کثیف تنگ دارای دو بالاخانه و سه اطاق منحوس تحتانی. یک کلفت آقاخانی است. همه کار آنها را باید بکند و البته از عهده برنمیآید و همه چیز کثیف است. این خانم را دکتر مینامند و با همه مشغلهای که دارد باید برای آقاخانی ضرب بگیرد و آواز هم بخواند.

ممیزی مالیات

من امر ممیزی خود را به طور دلخواه آنها انجام دادم. بیست و چهار سال است دولت ممیزی میکند و هرسال تجدید ممیزی. در1307همه جا را ممیزی کردند و از کل عایدات مالک و رعیت صد سه و نیم همه جا کسر شد. زیرا آدم و کار کم شده است. این ممیزی را پنج ساله سند دادند. امسال قانون جدیدی وضع و به تمام دهات، دولت اعتراضی داد و بالاخره ضربا زورا به همه جا اضافه کردند. کوریجان سی و شش تومان نقد و سه خروار گندم علاوه شد. از بعضی چیزها مالیات گرفتند که اصلا در کوریجان کشت و زرع نمیشود مثل کرچک، حبوبات، اشجار. به من میگویند چون رئیس مالیه به شما ارادت دارد کم مالیات بستیم و جریمه را نگرفتیم. فقط جریمه شما در تأخیر ممیزی پنج هزار و سیصد تومان شده بود. مالیات کوریجان یکصد و نود و دو تومان و کسری نقدی، چهل و چهار خروار و شصت من غله.

سعید الممالک

بود، بعد شهر آمد. من همیشه خانه او که مضیف تمام واردین این شهر است منزل میکردم. پدر «3» آقای سعید الممالک سعیدیه او مرحوم شریف الملک آقا سید احمد پیشکار مرحوم پدرم بود. بعد هم تمام علاقه ما را سرپرستی میکرد. بعد از فوت او سعید

الممالک پسرش همیشه مرجع کارهای ما بود. خانه آنها مهمانخانه است. هرکس وارد همدان شود آنجا میرود. عموم مردم همدان هم یک اعتماد و اطمینان غریبی به او دارند. در خانه او از عدلیه همدان بیشتر و بهتر و سهل و بی خرجتر کار میگذرد. من با او شوخی هم دارم. او به کلی فناتیک و بی اندازه مقدسمآب است. من سربه سر او میگذارم و خیلی تفریح میکنم. بسیار هم آدم «4» خوشمشربی است. وقتی که رکن الدوله حاکم حضور داشته باشد مجلس خیلی تماشائی میشود.

 

1- علیرضا قراگوزلو.
2- میمه- یکی از بخشهای کاشان سر راه شوسه اصفهان
3- کوچکعلی کدخدا: حاج کوچکعلی زمانی کدخدای کوریجان در زمان اربابی عزالدوله و اوایل مالکیت عین السطنه (م. نوروزی)
4- لَله:یعنی کس که از بچه ها نگهداری میکند در اینجا منظور محمدعلی افشار (نایب بزرگ-پدر علی اکبر افشار)که نایب عزالدوله و عین السطنه  در کوریجان بود (م. نوروزی)
باغی بود خارج شهر همدان متعلق به سعید الممالک. ر(مسعود سالور)- در حال حاضر یکی از محلات خوب همدان (م. نوروزی)
5- محمد علی میرزا رکنی فرزند علینقی میرزا رکن الدوله. (م. سالور)

دیدگاه‌ها

البته عکس علی اکبر افشار را از بزرگان منطقه در زمان خود بوده و حاج کوچکعلی زمانی هم که در آن زمان کدخدای کوریجان بوده(حدود 1280 تا 1300 هش)را اضافه نمودم چون در متن به نامهای آنها اشاره شده بود و در کامنتهایی که خوانندگان برای مطلب که دکتر ابوالقاسمی برای روستا بابان نوشتهاند به نایب کوریجان (علی اکبر افشار) اشاره شده است گفته می شود در زمان او چند خانوار از پور چالوها به کوریجان نیز کوچیده اند که هر چند جمعیت پورچالوها در کوریجان زیاد نیست ولی تایید کننده مطلب فوق است دوست بزرگوارمان آقای ابوالقاسمی نیز این مطلب را تایید می کنند
خیلی جالب است برادر ناصرالدین شاه قاجار(عزالدوله) برادر زاده او (عین السطنه)مدت بیشتر عمر خود را در قلعه اربابی کوریجان گذرانده کسانی به چهار زبان زنده آشنایی داشتند(عین اسطنه زبان فرانسه ،انگلیسی، ترکی و فارسی تسلط و با چند زبان دیگر از جمله عربی و روسی آشنایی داشت )در روستایی که در آن زمان معدود افرادی غیر از زبان ترکی( زبان مادر خودشان)با زبان فارسی هم آشنایی داشتند و شخصیت هایی مثل سلطان مسعود ، عباس میرزا و بهمن میرزا سالور در کوریجان رشد و نمو یافتند تشکر می کنم از انتشار این مطالب زیبای تاریخی که غنای تاریخی روستا های کبودراهنگ را نشان می دهد البته عرض کردم در این روستا معدود افرادی زبان فارسی بلد بودند منظور رعیت و روستاییان عادی بودند چون در این روستا از آن زمان شخصیتهای مذهبی سیاسی بزرگ کم نبودند
جالب است طرز لباس پوشیدن کوریجانی ها آنزمان مثل اشراف لباس پوشیده اند
دکتر حسینقلی سالور که فوق تخصص چشم در بیمارستان لباف نژاد تهران است از سالورهای کوریجان است
عمادالسطنه برادر عین السطنه تالیفات زیادی داشت. مثلا ترجمه آثار «الکساندر دوما» بوده و همچنین «رام کردن زن سرکش» شکسپیر از آثار ترجمه او به شمار می‌رود. ترجمه «تاریخ گزنفون» و نگارش دو جلد کتاب درباره آقامحمدخان قاجار نیز در کارنامه حرفه‌ای او به چشم می‌خورد.
کوریجان چرا اینقدر عقب مانده جایی که این همه افراد با نفوذ و قدرتمند داشته است

دیدگاه شما

15 + 0 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.
مرکزآموزش علمی کاربردی الوان ثابت
سایت رهبر معظم انقلاب