شاید هفته ای نباشد که خبری در مورد حضور و یا دستگیری بازیگران مطرح سینما و تلویزیون در پارتی های شبانه و یا مختلط در خبرگزاری ها، سایت ها و رسانه های مختلف کشور مخابرهنشود و یا از عکس ها و اظهار نظرهای غیر ارزشی و رفتارهای نامناسب آنها در نشریات مختلف، خبری دیده نشود. همه ی این خبرها و گاها فیلم هایی که در سینمای ایران بازی می کنند باعث شده است یک تصویر نسبتا غیر دینی در ذهن بسیاری از بینندگان ایرانی در گوشه و کنار کشورمان از بازیگران ایجاد شود . تصویری که سنخیت چندانی با دینداری ندارد و شاید خیلی ها بازیگران را انسانهای چندان متشرعی ندانند. حتی یکبار یادم هست حدود هفت هشت سال پیش خانم زهره حمیدی که به عنوان میهمان یکی از برنامه های تلویزیونی به یکی از شبکه های صدا و سیما آمده بود وقتی بحث به مسائل دینی رسید به وضوح و صراحت گفت که این تلقی مردم در مورد عدم دینداری بازیگران سینما و تلویزیون صحیح نیست و ما بازیگران هم مثل همه مردم دیندار هستیم، روزه می گیریم و نماز می خوانیم و مسائل دینی برایمان مهم است.
روز گذشته من این توفیق را داشتم که همزمان با سالگرد شهادت حضرت زهرا(س) در کنار رائرین امام رضا (ع) در حرم رضوی حضور داشته باشم و عزاداری کنم. از آنجا که از شب قبل اعلام شده بود که محل تجمع عزاداران فاطمی، صحن انقلاب اسلامی حرم رضوی است و آیت الله علم الهدی قرار است در این صحن به سخنرانی بپردازند، من هم خودم را حدود ساعت ده صبح به ص
حن انقلاب رساندم. هوا خنک و نیمه ابری بود.صحن خیلی شلوغ بود و هر لحظه نیز به جمعیت آن افزوده می شد. هیات های عزاداری از شهر های مختلف با پرچم ها و علائم مخصوص هیئات خود وارد صحن می شدند و به خیل عزاداران می پیوستند. پرچم های بسیار بزرگ و خوش رنگ سرخ و سیاه که توسط عزادران حرکت داده می شد فضای معنوی دلنشینی را ایجاد کرده بود. من به همراه دو نفر از دوستانم حدودا در پنجاه متری روبروی پنجره فولاد نشسته بودیم که متوجه یکی از خادمین امام رضا(ع) شدم. یک خادم قد بلند و چهار شانه و خوشتیپ که یک مخزن گلاب پاشی را به دوش داشت و در حاشیه صحن انقلاب رفت و آمد می کرد و بر سر و روی عزادارن گلاب می پاشید و آنها را معطر می کرد. پشت مخزن زرد رنگ گلابپاش او کاملا بزرگ و خوانا نوشته شده بود «صلوات». چهره و سیستم راه رفتنش برایم آشنا بود. چند لحظه دقت کردم و ناگهان جرقه ای در ذهنم زده شد. با حسی توام با هیجان و بهت رو به دوستم کردم و گفتم
:«اِ… اونجا رو ببین… فرهاد قائمیان». از آنجا که انسان بسیار کنجکاوی هستم بلافاصله پاشدم و نزدیکتر رفتم . وقتی رسیدم دیدم روی اتیکت کت سورمه ای رنگ این خادم نوشته شده است:«فرهاد قائمیان»
سلام و احوالپرسی کردم و ایشان هم با لبخند و خوشرویی جوابم را دادند. چهر ه اش کمی عوض شده بود. از فرط گریه چشمانش کاملا پُف کرده بود و محاسنش هم سفید تر از چهره اش در فیلم ها بود. با مردم اشک می ریخت و با مردم هم دست به دعا می برد. در مدت یک و نیم ساعتی که من آنجا بودم عده ی زیادی با شناختن این بازیگر به او نزدیک می شدند و احوالپرسی می کردند. با این که از رفتارش معلوم بود از به تن داشتن کسوت خادمی امام رضا(ع) لذت می بَرد ولی خیلی دوست نداشت از او عکس و فیلم بگیرند. با این حال من از دور با گوشی موبایل برادرم -که از او قرض کرده بودم تا در سفر با آن عکس یادگاری بگیرم – یک عکس در حالت زوم از او گرفتم. البته شاید دوست نداشته باشد که این عکس منتشر شود…
برایم خیلی جالب بود که یک بازیگر یک چنین کار زیبایی را انجام دهد. البته مطمئنم که بسیاری از هنرمندان و بازیگران و سینماگران کشورمان در امور خیر و خداپسندانه مشارکت فعال دارند و امیدوارم که رسانه های کشور به این موضوعات نیز بیشتر بپردازند و هنرمندان و الگوهای فرهنگی کشورمان نیز طوری رفتار کنند که ما همیشه خبر حضور آنان در چنین مراسم هایی را ببینیم نه در محافلی که دور از شان هنرمند مسلمان است.
دیدگاه شما