اما آنچه در به اين روز افتادن اين تيم نقش داشت، فقط عملكرد و نتيجهگيري تيم در ميدان مسابقات نبود. كشمكشهاي مديريتي، ناكارآمدي در اداره باشگاه، حاشيهسازي و دل نسوزاندن براي سرمايه استان زخمهايي است كه نقش آن بر پيكر نحيف شده پاس به وضوح پيداست.
مشكلات اين تيم اصالتاً تهراني - به همدانيها برنخورد اگر ميگوييم اصالتاً تهراني - از زمان آورده شدن به همدان نبود. چه اينكه در دورهاي حتي پاس اگر كمي اقبال يارش بود، يكي از نمايندههاي ايران در جام باشگاههاي آسيا بود اما حاشيههاي تيمداري و برخي تنگنظريها و كوتاهفكريها سرانجام اين تيم را به جايي كشاند كه هيچكس فكرش را نميكرد.
اين حاشيهها و مشكلات فلجكننده، گرچه قبل از آن هم احساس ميشد اما مشخصاً پيشرفت پاس از زماني آغاز شد كه مديران و تصميمگيران اين تيم پنجره تعامل و پذيرش انتقادات را به روي خود بستند.
در دورهاي حتي در قبال دلسوزي رسانهها، شمشير را از رو بسته و به تهيه كيفرخواست رسانهاي عليه نقادان دست زدند. اين در حالي بود كه رسانههاي استان در همان زمان هشدار به سقوط اين تيم به دسته پايينتر را داده بودند، اما با وجود مديران ناآشنا به فضاي استان و غفلت از اوضاع بحراني هر روز مشكلات بيشتر از روز پيش ميشد. با به كار گيري برخي عناصر ناآشنا و غير رسانهاي در حوزه تعامل با رسانهها چاله حاشيههاي پاس را عميقتر كرد. به عنوان نمونه در دورهاي پاس فردي را در سمت مدير حقوقي تیم به كار گرفته بود كه از فعاليت در يك باشگاه فرهنگي، ورزشي تنها برخورد و كشاندن موضوعات به دايره شكايات و محاكم قضايي را بلد بود.
به عنوان نمونه هنگامي كه برخي رسانههاي استان از مشكلات و ضعفهاي تيم انتقاد ميكردند و دغدغهدار پاس بودند، مدير حقوقي مورد اشاره باشگاه پاس در گفتگويي رسانه ای(8/7/1387)، نشريات و رسانهها را به شكايت و برخورد قضايي تهديد ميكند. اين در حالي بود كه جنس كار رسانه عرصه رفتارهاي چكشي و تحكمآميز نيست، بويژه اگر طرف تعامل رسانهها يك باشگاه فرهنگي ورزشي باشد.
اتخاذ چنين رويكردي در قبال رسانهها و بستن گوش خود به روي نقد، حال و روز پاس را هر روز بدتر از ديروز كرد، اين در حالي بود كه تصميمگيران اين تيم همچنان در توهم حاشيهسازی و غرضورز بودن رسانهها به سر ميبردند. در اين دوره ديگر از روحيه گذشته كه اغلب گلايهها و نقدها با روشي مناسب پاسخ داده ميشد يا اگر شكايتي هم بود با مذاكره و گفتگو حل و فصل ميشد خبري نبود كه البته از عناصري كه از رشته حقوق فقط محكوم كردن ديگران و به محكمه كشيدن را ميدانند، چيز ديگري انتظار نميرفت.
در سالهاي اخير هم كه همدانيها در گرما و سرما به اميد صعود پاس به دسته برتر زحمت رفتن به ورزشگاه را به جان خريدند، باز هم رويه حاشيهسازي ادامه يافت و اينبار البته منبع حاشيهها نه از جانب رسانهها و نه از سوی رقبا؛ بلكه آفتها از ريشه بود و مشكلات مديريتي اين تيم را بيش از گذشته آزار داد. استعفاهاي مكرر از سمت مديريت با "نميآيم، نميآيم"هايي كه بيشتر به نمايش ميمانست تا خستگي از سمت و مسئوليتها و يا اعتصاب براي حضور در تمرينات از سوي بازيكنان که - در دوره های گذشته با حقوق سربازی برای تیم توپ میزدند- همه و همه حاشيههايي بود كه از درون باشگاه بروز ميكرد. آخرين حاشيه هم زمین فروشی از ارضای عمومی براي تأمين هزينههاي پاس و ديگر تيم استان بوده كه صداي باقي ورزشهاي استان را هم درآورد.
آنچه از داستان پرغصه پاس بيشتر از هر چيزي نمايان است، ضعفهاي مديريتي از هنگام ورود به همدان تا به حال بوده كه در هر دورهاي بر حجم آن افزوده شده است. به عبارت ديگر تيم سوغات آورده از تهران بيشتر از آنكه در اين سالها در مستطيل سبز باخته باشد، به بدنه كارشناسي خود باخته و اسير حاشيهسازي مديريتي و برخي عناصر ناكارآمد و نابلد در تيمداري شده است.
البته برعملكرد هيأت مديره باشگاه كه مجتمع از مسئول ارشد استان و نمايندگان است هم نقدهايي وارد است، اما بايد گفت كه در عمر تيم پاس همدان، استانداران در هر دورهاي به خاطر حفظ آبروي خود هم كه شده، اين تيم را پشتيباني مالي كردهاند تا از سقوط حفظ شود.
با اين تفاسير و تجارب پرهزينه، پاس اگر به همين منوال به حركت ادامه دهد و فكري به حال ساختار مديريتي و به كارگيري نوع مهرهها نكند، سرنوشت تلخ سقوط به دسته پايينتر - كه به معناي مرگ مغزي اين تيم است - حتماً در انتظارش خواهد بود، چه اينكه در 2 سال اخير هم بودن پاس در دسته اول به اندازه كافي اعتبار و موقعيت آن را تنزل داده و رمقي در تن نگذاشته است.
منبع: همدان پیام
دیدگاه شما