پیغام خطا

  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).

تازه ترین مطالب

تاریخ : 20. خرداد 1393 - 4:36   |   کد مطلب: 13787
"روزي نيست كه اين جمله به گوش نرسد «خدا خيرش بده»". مسلماً همه ما مي‌دانيم كه اين جمله در چه مواقعي به كار مي‌رود. وقتي فردي كار خير و خداپسندانه‌اي انجام مي‌دهد. از ساختن مسجد و مدرسه گرفته تا برگرداندن كيف پر از پول و جواهرات به دست صاحب اصلي آن.

نویسنده : وحید وحیدی

در چند سال اخير كم نبودند افرادي كه بدون هيچ توقع و انتظاري كيف‌هاي پر از پول و جواهرات را به صاحبانشان برگرداندند. از مرد كارتن‌خواب گرفته كه مبلغ 180 ميليون تومان را به صاحب آن تحويل داد تا کارمند شهرداري اردبيل كه مبلغ 4 ميليون تومان را به دست صاحبش رساند. اين‌بار اين اتفاق خوب در همدان رخ داده و محسن شكري نوجوان 16 ساله همداني در ماه محرم سال 92 كيف پر از پول و چك سفيدامضا را به دست صاحب اصلي‌اش رساند.

گفتگوي همدان‌پيام با اين نوجوان را از دست ندهيد

محسن از روزي كه كيف رو پيدا كردي بگو.

ظهر بود به همراه پدرم در حال رفتن به منزل بوديم. پدرم براي خريد كردن، ماشين را كنار خيابان پارك كرد. بعد از گذشت 5 دقيقه وقتي پدرم نيامد از ماشين پياده شدم تا هوايي بخورم. وقتي بر روي جدول كنار خيابان نشستم متوجه كيفي شدم كه در گوشه‌اي افتاده بود.

بعد از اينكه كيف رو پيدا كردي، چه كار كردي؟

راستش كنجكاو شدم و كيف رو باز كردم. ديدم كيف پر از چك سفيد امضا و پول نقد است.

چقدر پول داخل كيف بود؟

چك‌ها و پول‌هاي نقد ارزشي بيش از 50 ميليون تومان داشت.

با ديدن اين همه پول وسوسه نشدي پول‌ها رو براي خودت برداري؟

راستش رو بگم وسوسه شدم. شايد هر فرد ديگري هم كه سن و سال من رو داشت با ديدن اين همه پول وسوسه مي‌شد. اما اين حس وسوسه ثانيه‌اي بيشتر طول نكشيد و به محض اينكه پدرم به داخل ماشين برگشت موضوع رو برايش تعريف كردم.

چرا در همان چند ثانيه كه وسوسه شدي، حتي مقداري از پول‌ها را براي خودت برنداشتي؟

چون پدرم تا به امروز لقمه حرام بر سر سفره ما نياورده.

وقتي خانواده‌ات كيف پول را ديدند چه عكس‌العملي از خودشان نشان دادند؟

پدرم از همان لحظه‌اي كه از موضوع باخبر شد به دنبال پيدا كردن نشاني از صاحب كيف بود. مي‌خندد و مي‌گويد: البته بعضي از اعضاي خانواده‌ام به شوخي به من مي‌گفتند محسن پول زيادي است چرا مي‌خواي پَسِش بدي؟ اما چون مي‌دانستم شوخي مي‌كنند عكس‌العمل خاصي نشان ندادم.

وقتي صحبت محسن تمام شد پدرش به موضوع گم كردن سندي اشاره مي‌كند كه دست او امانت بوده. مي‌گويد: چند سال پيش سند فردي دست من امانت بود. نمي‌دانم چطور سند را گم كردم اما 12 هفته طول كشيد تا سند را پيدا كنم. اين 12 هفته براي من يك عمر گذشت. از آن روز به بعد با خودم عهد كردم كه در هر كجا هر چيزي رو پيدا كردم خيلي سريع آن را به صاحب اصليش برگردانم.

چطور صاحب كيف رو پيدا كردي؟

داخل كيف رو به دنبال مشخصات صاحبش زيرورو كردم. ولي متأسفانه هيچ شماره تلفن و آدرسي پيدا نكردم. فقط كارت بيمه ماشيني داخل كيف بود كه از طريق همان كارت موفق شديم شماره تلفني از صاحب كيف پيدا كنيم.

وقتی با منزل آنها تماس گرفتيم دخترشان از گم شدن كيف اظهار بي‌اطلاعي كرد. پدرم با زحمات زياد شماره تلفن همراه صاحب كيف را از دخترخانمشان گرفت و خيلي سريع با آن شماره تلفن تماس گرفت. صاحب كيف كه به گفته پدر محسن، آقاي رضاييان نام داشت، در ابتدا جواب تماس‌هاي خانواده شكري را نمي‌دهد كه به دليل ناراحتي زياد بوده است.

اما با تماس‌هاي پي‌درپي اين خانواده صاحب كيف بالاخره به تماس‌ها پاسخ مي‌دهد و وقتي از پيدا شدن كيف باخبر مي‌شود گويي تمام دنيا را به او مي‌دهند.

آقاي رضاييان در گفتگوي تلفني با پدر محسن مي‌گويد: براي اينكه خانواده‌ام ناراحت و نگران نشوند به آنها راجع به گم شدن كيف چيزی نگفته بودم و دليل اظهار بي‌اطلاعي دخترم از گم شدن كيف به همين دليل بوده است.

اين نوجوان مي‌گويد: ساعت 30 دقيقه بامداد بود كه زنگ منزل ما به صدا درآمد. در را كه باز كردم آقايي جلوي در ايستاده بود و قبل از اينكه من حرفي بزنم گفت: آقا كيف من رو شما پيدا كرديد؟

گفتم بله، با گفتن اين جمله من، اشك در چشمان آقاي رضاييان جمع شد و در حالي كه گريه مي‌كرد گفت: اگر اين كيف پيدا نمي‌شد با مشکلات زیادی روبه‌رو می‌شدم.

شغل صاحب كيف چه بود؟

بنده خدا شاگرد فرش‌فروشي بود. كيفت متعلق به صاحبكار ايشان بود و آقاي رضاييان مسئول بود تا كارهاي بانكي اين چك‌ها و پول‌ها را انجام دهد.

به خاطر اين كاري كه انجام دادي، كسي از تو تقدير كرد؟

آقاي رضاييان با اصرار مبلغي را به عنوان هديه به من داد ولي من خودم قبول نكردم. آخه من اين كار رو براي گرفتن هديه و به قول خودمان شيريني انجام ندادم. اگر براي پول بود اصلاً كيف رو به صاحب اصلي آن نمي‌دادم.

اگر دوباره همچين اتفاقي رخ بدهد و چيزي پيدا كني، آن را به صاحب اصليش برمي‌گرداني؟

بدون لحظه‌اي درنگ مي‌گويد: صد درصد. مطمئن باشيد. قرار نيست ما هر چيزي را كه پيدا مي‌كنيم براي خودمان برداريم.

براي افرادي كه مثل تو پول يا هر چيز ديگري پيدا مي‌كنند چه توصيه‌اي داري؟

از همه شهروندان تقاضا دارم اگر چيزي رو پيدا كردند هرچه كه باشد براي يك لحظه خود شان را به جاي صاحب آن تصور كنند. چه حس و حالي به آنها دست مي‌دهد؟ مسلماً حس خيلي بدي است. پس بهتر است هرچه سريع‌تر آن چيزي را كه پيدا كرده‌اند به دست صاحب اصليش برسانند.

راستی شما اگر 50 ميليون تومان پول پيدا كنيد، با آن چكار مي‌كنيد؟

منبع: همدان پیام

دیدگاه شما

سایت رهبر معظم انقلاب
مرکزآموزش علمی کاربردی الوان ثابت