به گزارش کورنگ به نقل از صبح رزن، هنوز چند ساعتی از خبر پیدا شدن تعدادی تسلیحات قدیمی نگذشته است که عازم محل کشفیات میشویم. گرچه آدرس دقیقی نداریم و خیابان سرتیپ فکوری تنها آدرسی است که از محل کشف شدن این تسلیحات در اختیار است، ولی تمامی اهالی خیابان کاج به محض کوچکترین پرسوجو، آدرس را با کروکی محل در اختیارت میگذارند.
فاصله از محل مورد نظر را از فاصله تا چراغهای گردون خودروهای پلیس و امدادی که در تاریکی شب بدجوری خود نمایی میکنند، میشود تخمین زد؛ هرچه به خانه در حال ساخت نزدیکتر میشویم بر شدت نورهای قرمز و آبی چراغهای گردون افزوده میشود. تخلیه خانههای اطراف، از تعداد اندک افراد در صحنه کاملاً هویداست؛ منطقه مورد نظر خلوت است و فقط چراغهای خودروهای پُر تعداد بنزهای پلیس و خودروهای امدادی است که غیر عادی بودن امشب در محله خلوت آنجا را به رخ میکشد.
ساعت نزدیک 10 شب است و به اولین حلقه امنیتی میرسیم؛ سراغ فرمانده میدان را میگیریم و پس از چند دقیقه، جوان خوش برخوردی خود را به عنوان فرمانده میدان معرفی میکند و با احترام خاصی که معمولاً کمتر در چنین مواردی دیده میشود، ما را به داخل محدوده حفاظت شده راهنمایی میکند.
اطلاعات ضد و نقیضی از تعداد توپ، خمپاره، موشک کاتیوشا و یا هر تسلیحات دیگری که ساعاتی پیش کشف شده و هنوز هم ماموران در حال تخلیه آن هستند وجود دارد؛ وارد شدن به صحنه کشف مهماتی که سالها زیر خاک مدفون بوده و همین الان در حال تخلیه است، از یک سو جذاب است و از سوی دیگر دلهرهآور… با هر قدم که به ساختمان نیمه کار مورد نظر نزدیکتر میشویم، تلفیق این دو حس در درونت، غوغای بیشتری برپا میکند و هر گامت را بیش از پیش با ریتم تند و متغیر بیم و امید تنظیم میکند؛ فضا سنگین است و سکوت عجیبی در محدوده حفاظت شده حکم فرماست؛ گرچه هر از گاهی، شوخی و متلکی رد و بدل میشود ولی به وضوح رعب و نگرانی را میتوان در چهره افراد حاضر در صحنه دید.
ساختمان مورد نظر یک بنای نیمه کاره سه یا چهار طبقهای است که حلقه ماموران سیاه پوش خنثی سازی بمب در طبقه همکف، محل کشف تسلیحات را مشخص میکند. با احتیاط و وسواس خاصی آخرین تصمیم را میگیریم و دل به دریا زده و بر سر چاه عمیقی که بمب خبری امروز از آن کشف شده میرویم.
یک محموله شامل 4 توپ تانک که ارتفاع هر یک در حدود یک متر و 20 سانتی متر است از چاه بیرون میآید و با احتیاط به سمت بیرون ساختمان منتقل میشود؛ همه عکاسان و خبرنگاران به دنبال محموله کشف شده از محل خارج میشوند و ما فرصتی مییابیم تا با کارگری که در دهانه چاه ایستاده؛ چند لحظهای همکلام شویم.
نامش «خال محمد» است که با دوست افغان دیگرش «نورآقا» چند روزی است به عنوان «مغنی» در این ساختمان مشغول به کار شدهاند؛ میگوید صبح اول وقت که بسمالله گفته و آستین بالا زده و از میله 10 متری چاه ساختمان پایین رفته بوده، در حین حفر انباره چاه، در کمال حیرت با انبوهی از موشکهای مدفون شده در چند اتاقک روبرو شده … 33 ساله است و هزارهای … از «نور آقا» دوستش میپرسم که کجاست؟ و با اشاره دست به درون چاه اشاره میکند و با لهجه غلیط افغانی، کلماتی نامفهوم میگوید… چهرهاش آشکارا از هر ترس و دلهرهای، خالی است، سرگرم کارش میشود و «دلو آهنی» را برای بالا کشیدن محموله دیگری از تسلیحات قدیمی، به داخل چاه میفرستد.
با احتیاط از کنار انبوه تسلیحات کشف شده (که به گفته ماموران در محل، از نوع توپ تانک است) و چیده شده در کنار ساختمان عبور میکنیم و از محل دور میشویم؛ معدود اهالی محل، که پشت نوار آتش نشانی ایستادهاند، با بیرون آمدن ما از محدوده حفاظت شده، سر صحبت را باز میکنند و اطلاعاتی را رد و بدل میکنند؛ پیرزنی خوش کلام، از خاطرات قدیمی در میدان اسب دوانی و میدان جلالیه میگوید و تاکید دارد که اینجا، پیش از این پارکینگ تانکهای ارتش بوده است؛ مرد دیگری سری به علامت رد صحبتهای وی تکان میدهد و با انرژی خاصی، از فعالیت گروهکهای معاند در ابتدای انقلاب میگوید… یکی از آرم شاهنشاهی حک شده بر روی تسلیحات میگوید و دیگری از طول سه متری این تسلیحات… خلاصه بازار خاطرات حسابی داغ است…
ساعت در حدود 11 شب شده و خودروی سمندی با پلاک شهرستان در کنار ما متوقف میشود… پیرمردی پیاده میشود؛ کمی دست دست میکند و سراغ ما میِآید و از آواره شدنش گلایه میکند؛ از اهالی منطقه حفاظت شده است که مجبور به تخلیه خانهاش شده؛ میگوید ساعت 12-12:30 به ما گفتند که باید خانه را تخلیه کنیم، ما هم که فکر میکردیم فقط چند ساعت باید از خانه خارج شویم، منزل را ترک کردیم و برای گذران وقت به پارک لاله رفتیم، ولی حالا تقریباً 11 ساعت از تخلیه منزلمان گذشته و هنوز بلاتکلیف در خیابان ماندهایم… سراغ فرمانده میدان را میگیریم تا مشکل پیرمرد را با وی در میان بگذاریم؛ جوان باادبی جلو میآید و خود را معرفی میکند؛ شهردار ناحیه 4 منطقه 6 است؛ مشکل پیرمرد را با او مطرح میکنیم و او قول مساعد برای اسکان دادن به او و خانوادهاش را میدهد و آنها را راهی محل اسکانی که برایشان در نظر گرفته میکند.
ساعت حدود 11:30 است که همهمهای در محدوده حفاظت شده ایجاد میشود؛ یکی از ماموران از پایان یافتن عملیات تخلیه تسلیحات خبر میدهد؛ هر کسی آماری متفاوت از تسلیحات کشف شده میدهد، ولی طبق آمار تایید نشده، تعداد 180 توپ کشف شده که شامل مرمی و گلوله است بیش از هر آمار دیگری سر زبانها است. در میان این همهمه، دو مخزن ایزوله بزرگ تسلیحات، از میان جمعیت راه خود را باز میکنند و با اسکورت چند خودروی پلیس و امدادی، تسلیحات کشف شده را به مقصد نامعلومی برای شناسایی و امحا، منتقل میکنند.
به گفته الله وردی، شهردار ناحیه 4 منطقه 6، گرچه عملیات تخلیه تسلیحات به پایان رسیده، ولی محدوده مورد نظر برای شناسایی بیشتر تا روز بعد به صورت حفاظت شده باقی میماند تا خطری اهالی محل را تهدید نکند.
گزارش از محمد قربانی
دیدگاه شما