تاریخ : 21. خرداد 1394 - 20:25   |   کد مطلب: 18884
با گسترش آگاهی های عمومی در نتیجه افزایش رسانه های ارتباط جمعی، اکنون این جامعه خاموش درحال تحرک است و با استمرار این وضعیت، انتظار می رود اعتراضات درون حاکمیتی و درون کشوری افزایش یابد.
بررسی اعتراضات درون حاکمیتی در عربستان

کورنگ: بعد از روی کارآمدن ملک سلمان و حمله نظامی عربستان به یمن، عربستان سعودی دستخوش برخی تحولات شده است، از جمله آنها می توان به تغییر ناگهانی ولیعهد و وزیر خارجه این کشور را اشاره کرد در این زمینه پایگاه "بصیرت"در گفت و گو با فتح الله توسلی کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه و شمال آفریقا به بررسی اعتراضات درون حاکمیتی در عربستان سعودی پرداخته است.

به نظر شما مهم ترین دلایل تغییر و تحول در عربستان چه بوده است؟
مدتها قبل از مرگ عبدالله، تحلیلگران مسائل منطقه ای پیش بینی می کردند که ستاره اقبال  محمد بن نایف برای کسب قدرت پادشاهی به دلیل خوش رقصی های وی  به عنوان وزیر کشور و همکاری نزدیکش با سرویس های امنیتی آمریکا بلند است و فرد موردنظر غرب برای حکومت در سرزمین نفت و دلار، محمد بن نایف است، اما دراین میان «مقرن» شخص مهمی بود که سالها ریاست دستگاه امنیتی کشور را در دست داشت و جایگاه برجسته ای در خانواده آل سعود دارا بود. 
اولین اقدام باید خلاص شدن از شر وی و متعب بن عبدالله(فرزند ملک عبدالله و رئیس ارتش ملی موسوم به حرس وطنی) و چند شخصیت دیگر مانند التویجری بود اما ملک سلمان دنبال این بود که به هر طریق ممکن فرزند خود محمد بن سلمان را هم به هرم قدرت نزدیک کند، لذا بعد از مرگ عبدالله مهم ترین تحولی که طی ماه های اخیر صورت گرفته، انقلاب سفیدی است که ملک سلمان انجام داد و به صورت سریع شاهزاده مقرن  ولیعهد خود را که فقط چند ماه از انتصاب وی به عنوان ولیعهد می گذشت را کنار گذاشت تا شرایط لازم برای حضور فرزند خود محمد بن سلمان که کمتر از30سال سن دارد را برای آینده حکومت در مملکت خانوادگی آل سعود فراهم نماید. 
محمد بن سلمان نیز تلاش کرد با حمله به یمن و فرماندهی عملیات (به عنوان وزیر دفاع) شایستگی ها و توانمندی های خود(به زعم خودش و پدرش) را به رخ دیگران بکشد تا ملک سلمان کمتر مورد انتقاد سایر خانواده های آل سعود مانند خانواده طلال، فهد، خالد، سلطان و ... قرار بگیرد.
مهم ترین پیامدهای این تحولات بر آینده عربستان چیست؟
ملک سلمان در کمتر از چند ساعت بعد از مرگ عبدالله چندین حکم صادرکرد و بعد از چند ماه به یکباره پنجاه  حکم جدید دیگر صادر نمود که شامل انتخاب ولیعهد و وزیر خارجه بود. 
ورود نسل جوان و جدید به قدرت(محمد بن نایف و محمد بن سلمان) اگر چه توانست بخشی از جامعه جوان این کشور را با حکومت همراه کند اما دو مشکل اساسی دراین بین وجود دارد :
1- تعداد زیادی از شاهزاده های سعودی که تحصیلات  و سوابق بهتر و بیشتری از محمد بن سلمان دارند در ساختار جدید قدرت و خصوص در راس هرم نادیده گرفته شده اند و این موضوع مورد انتقاد این افراد می باشد و اختلافات دراین زمینه جدی است اما ماهیت و ساختار مشابه فراماسونری هیات حاکمه مانع از انتشار این انتقادات می شود، لکن این وضعیت در میان مدت و بلند مدت استمرار نخواهد داشت.
2- حدود 20میلیون جمعیت اصلی سعودی که اتباع این کشور را شامل می شوند تاکنون لذت حضور در قدرت و دمکراسی و انتخابات را نچشیده اند و همواره افرادی از یک خانواده بر سرنوشت آن ها حاکم بوده اند و برای آنان حکومت کرده اند. با گسترش آگاهی های عمومی درنتیجه افزایش رسانه های ارتباط جمعی، اکنون این جامعه خاموش درحال تحرک(هرچند اندک و آهسته) است و با استمرار این وضعیت، انتظار می رود اعتراضات درون حاکمیتی(بین خانواده آل سعود) و درون کشوری(بین مردم و حاکمیت) افزایش یابد.
نکته مهم دیگر این است که عربستان سعودی بازنده اصلی تحولات اخیر در منطقه بوده است و اقدام و جنایات اخیرش در یمن وجهه این کشور را در بین مردم یکی از مهمترین همسایگانش با بیش از2000 کیلو متر مرز مشترک و تاریخی سراسر موفقیت درقبال سعودی طی جنگهای شش گانه سالیان گذشته تخریب نموده و اکنون نه تنها مردم این کشور به ریاض به عنوان همسایه نمی نگرند بلکه حاکمان آل سعود را قاتل فرزندان خود و تخریب کننده کشورشان می دانند. این وضعیت در عراق و سوریه نیز حاکم است و اکثریت قریب به اتفاق مردم بحرین نیز عربستان را اشغالگر کشورشان و مانع اصلی تحقق خواسته های خود تلقی می کنند.

در خبرها آمده بود که پادشاه عربستان به دلیل ترس از کودتا، سفر خود را به واشنگتن را لغو کرد و همچنین آمده بود عربستان تا 30 اردیبهشت، شیخ نمر را اعدام می کند این تحولات تا چه اندازه می تواند متاثر از حمله عربستان به یمن باشد و تاثیر آن بر آینده این کشور چیست؟
شاید نگرانی از احتمال وقوع برخی حوادث در داخل عربستان در عدم حضور ملک سلمان در آمریکا موثر باشد اما به نظرم مهم ترین عامل دراین زمینه این است که آمریکا بعد از کشف نفت موسوم به «نفت صخره ای» و فناوری های جدید و سوختهای جایگزین  به جای نفت دیگر مانند قبل توجهی به کشورهای نفت خیز عربستان سعودی ندارد و دنبال شریک مطمئن و با قدرت در منطقه است که کشورهای عربی فاقد شاخصه های اصلی آن هستند لذا با حکام عرب به صورت تحکمی برخورد می کند و دعوت آنها به کمپ دیوید(محل معروف توافق ننگین کمپ دیوید)برای حکام عرب تحقیر آمیز است و این درحالی است که آمریکا بر ادامه مذاکره با جمهوری اسلامی ایران علیرغم میل اعراب ادامه می دهد و نمی خواهد منافع راهبردی خود را فدای خواست کشورهای عربی نماید ضمن اینکه به کشورهای عربی برای خرید تسلیحات خود و اجرای برخی سیاستهایش در منطقه نیاز دارد. وضعیت کشورهای عربی به شکلی است که چه دراین نشست حاضر شوند و چه حاضر نشوند، بازنده هستند زیرا از نظر اوباما دیگر حنای توجیهات قبلی این حکام درخصوص دشمنی ایران و نقش ایران در بی ثباتی در منطقه و.. رنگی ندارد و مشکل اصلی این کشورها نحوه تعاملشان با مردم و ساختار سیاسی و مذهبی افراطی آنهاست که مولد تروریسم و افراط گرایی هستند . حکام عربی که در کمپ دیوید حاضر نشدند بعد از اوباما عذرخواهی خواهند کرد همانطور که ملک سلمان بعد از اعزام ولیعهد خود بلافاصله با اوباما تماس گرفت تا از شدت عصبانیت عمو سام بکاهد!.

انتهای متن/

دیدگاه شما

سایت رهبر معظم انقلاب
مرکزآموزش علمی کاربردی الوان ثابت