کورنگ: گزارشگر/ مرضیه صفاری: کمیسیون عرفان و خودشناسی کانون آینده نگری ایران، عصر هر جمعه، جلسات آشنایی با اندیشه و عرفان مولانا را در دفتر مرکزی خود در اهواز، برگزار می کند. سخنگوی جلسه اخیر، "مهدی چلوی" نو اندیش دینی خوزستانی و عضو ارشد کانون آینده نگری بود. چکیده بیانات وی در نشست مزبور را از نظرتان می گذرانیم.
عنوانِ نخستین داستان مثنوی، کنیزک و پادشاه است. در این داستان، مولانا ماجرای کنیزی را شرح می دهد که پادشاه عاشق او شده است. اما کنیز بیمار است. پادشاه برای درمان کنیز تمام پزشکان را فرا می خواند اما آنان از درمان کنیز عاجز می شوند تا اینکه یک طبیب معنوی به کمک پادشاه می آید و دست بر نبض دخترک می گذارد و با پرسشهایی او را روانکاوی می کند. او یکایک شهرها و مشاغل را به زبان می آورد تا آنجا که نبض دخترک شروع به تپیدن می کند و پیر در می یابد که دخترک عاشق زرگری در سمرقند شده است. پادشاه، زرگرِ زیبارو را با وعده مقام و شهرت و وصال دخترک به دربار می کشاند و او را با کنیز همنشین می سازد اما روزانه سمی را در غذای او می ریزد. اندک اندک زرگر بیمار می شود. رنگ و روی او زرد شده و زیبایی چهره اش را از دست می دهد و کنیزک نسبت به او سرد می شود و داستان خاتمه می یابد.
مولانا در این داستان و در سراسر دیوان خود قصد دارد با زبانی ساده به شرح بیماریِ فراگیرِ آدمی بپردازد. ایشان با تأسی از اسلوب قرآنی بزرگترین اندیشه های انسانشناسی و خودشناسی را در قالب داستان های ساده و به شکلی نمادین بیان می کند.
در این داستان پادشاه نماد روح است. روح حقیقت گرا و هدایت گر است و می خواهد آدمی را به اصل و ریشه اش برگرداند. کنیزک نیز نماد نفس است. نفسی که دچار حجاب های ظلمانی شده و از پادشاه غافل است. نفس واقعیت گراست و نمی تواند حقیقت را ببیند. زرگر نماد دنیاست. دنیا محل غرور است و انسان را فریفته می کند. همانطور که چشم ظاهربینِ ما دنیا را دید و فریفته شد و ما از پادشاه غافل ماندیم. پزشکان نیز نماد محسوسات و عقل جزوی هستند و تصور می کنند بیماری انسان جسمانی ست اما نمی توانند او را درمان کنند.
در این داستان نفس، فریفته دنیا شد اما به همین دلیل نیز عاجز و درمانده می شود. روح برای درمانِ نفس به دنبال راه چاره است اما عقل جزویِ ظاهر بین نمی تواند او را درمان کند. روح مضطر شده و از تمام اسباب دنیوی دل می برد. این جاست که خداوند به کمک او می آید. ولیِ حق یا انسان کامل و کمال یافته ای را می فرستد و نفس را درمان می کند.
انتهای پیام/ب
دیدگاه شما