به گزارش کورنگ به نقل از انصار حزب الله با توجه به اینکه فقط چند ماه به انتخابات ریاست جمهوری اردیبهشت ۹۶ باقیمانده، اصلاحطلبان مواضع متعددی را درباره نامزد مطلوب خود اتخاذ کردهاند. بخشی از اصلاحطلبان اصرار دارند با استفاده از تکنیک کهنه تقلب و استثنائی که آن را به عنوان یک قاعده تصور میکنند و هر ریاست جمهوریای را حتماً دو دورهای میدانند، اذعان میکنند که آقای روحانی رئیس جمهور آینده است و اگر ایشان رای نیاورد قطعاً آن انتخابات مشکلدار است! این عقیدهی بخشی از اصلاحطلبان و کارگزاران(نه همه) یا به تعبیر دیگر جریان حامی روحانی که در رأس آنها هاشمی رفسنجانی قرار دارد.
در سوی مخالف، بخش دیگری از اصلاحطلبان به خصوص جریان افراطی اصلاحات از جمله جبهه منحله مشارکت و حتی سیدمحمد خاتمی به هیچ وجه روحانی را گزینه مطلوبی نمیبینند. از آنجایی که روحانی نتوانست در سهسال گذشته مطالبات این عده را برآورده و بیش از حد فعلی تندوری و ساختارشکنی کند، تمایل زیادی نسبت به انتخاب وی نشان نمیدهند و برای جایگزین کردن افراد دیگری به جای او تلاش میکنند.
این گروه بر خلاف ادعای خود در انتخابات اسفند ۹۴ نیز پیروزیای به دست نیاورده، به خصوص پس از شکست سنگین نامزد منتخب آنها در انتخابات ریاست مجلس، طالب جبران این شکست در انتخابات آینده هستند. لکن نگاه آنها نگاه متوهمانه ایست؛ چراکه اگر این عده توانی داشتند حداقل عارف را بر کرسی نایب رئیسی مجلس مینشاندند و دیدیم که چنین نشد و نماینده این جریان حتی برای نایب رئیسی مجلس هم از بخت و اقبالی بهرهمند نبود.
طیف دیگری از اصلاحطلبها متشکل از میانهروهای جبهه مشارکت و بخشی از کارگزاران، در پی حمایت از هر گزینه اصلاحطلبی که شانس و اقبال بیشتری در جذب آرا داشته باشد هستند. این عده به صراحت اعلام میکنند اینگونه نیست که روحانی گزینه اصلی آنها باشد، بلکه میخواهند مجموعهای از گزینههای اصلاحطلب را مطرح کنند و بر اساس فضای موجود ببینند کدام یک امکان بیشتری برای جذب آراء مردم دارد و این دسته هم هیچ عقد اخوتی با روحانی نبستهاند و اگر بنا بر عبور از حسن روحانی باشد قطعاً از وی عبور خواهند کرد.
با توجه به این طیفهای سهگانه اگر دقت کنیم متوجه میشویم که آقای روحانی در بین اصلاحطلبها هم هیچ جایگاه خاصی ندارد و جز جناح هاشمی و برخی اطرافیان خود، کسی امید جدی به ریاست جمهوری هشت ساله وی نداشته و همانطور که سال گذشته در همین نشریه مطرح شد، روحانی بدون تردید اولین رئیس جمهور چهارساله ایران خواهد بود.
در حقیقت عملکرد دولت روحانی به گونهای بوده که حتی حامیان او هم امید چندانی ندارند؛ یعنی نه تنها کسانی که به ایشان رأی داده بودند را ناامید کرد، نه تنها با برجام معجزهای نکرد، نه تنها چرخ زندگی مردم را نگرداند، بلکه مردم را با رکود و مشکلات اقتصادی بیشتری روبرو کرد و آنهایی که به امید چرخیدن چرخ زندگیشان به آقای روحانی رأی داده بودند، متوجه شدند که کلید آقای روحانی صرفاً برای بستن و قفل کردن تواناییهای هستهای ما به کار آمد، نه برای باز کردن گرههای معیشتی و اقتصادی مردم!
به همین خاطر بخش زیادی از اصلاحطلبها تمایلی ندارند که تخممرغهایشان را در سبد آقای روحانی بگذارند! بنابراین پیشبینی میشود اگر آقای روحانی و دوستانشان کمی واقع بین باشند، باید از نامزد شدن ایشان در انتخابات آتی خودداری کنند؛ چراکه اگر ایشان نامزد بشود و شکست بخورد که شکست سختی هم خواهد خورد، آنوقت حیاط سیاسی ایشان و اطرافیانشان تماماً به پایان خواهد رسید. و این اتفاقی بیسابقه در تاریخ ایران خواهد بود و بنظر میرسد که شاید بهتر باشد ایشان از همین حالا دوره ریاست جمهوریاش را تمام شده بداند و با کرسی ریاستش خداحافظی کند! و مجال را به کسانی بسپارد که توانایی اداره کشور را دارند و برای اداره آن چشم امید به بیگانه نبستهاند و در واقع میخواهند با اتکا به توانایی داخل کشور را اداره کنند.
نکته بعدی اینکه در چندماه باقی مانده احتمال بسیار زیادی وجود دارد اطرافیان آقای روحانی -که متخصص در تحمیل قراردادهای شبه کرسنت به اقتصاد کشور و ملت ایران هستند- در این چند ماه با عجله هرچه تمام دهها نمونه از قرارداد کرسنت را در عرصههای مختلف تحمیل کنند و بعد از رفتنِ روحانی، ملت ایران بماند با خسارتهای چند ده میلیارد دلاری که محصول این قراردادهاست.
به همین خاطر، هم مجلس، هم مردم و هم رسانهها، همه باید هوشیار باشند تا در این چند ماه باقیمانده از دولت روحانی و اطرافیانش(که در گذشته بلایی به نام کرسنت بر سر ایران آوردند و هنوز عمق این بلا فهمیده نشده) با قراردادهای دیگری که متأسفانه در این چند وقت به سرعت دارند با خارجیها منعقد میکنند دهها کرسنت دیگر خلق نکنند و یک فاجعه غیرقابل جبران را به اقتصاد کشور تحمیل نکنند.
هرچند بنظر میرسد با توجه به اینکه آقای روحانی و اطرافیانش میدانند که عمر ریاست جمهوریشان درحال خاتمه است میخواهند با سرعت چنین قراردادهایی را مثل قراردادهای نفتی و امثالهم تحمیل کنند که این هم هوشیاری همگانی را میطلبد که از این جریان ممانعت کنند و اجازه ندهند که در این چند ماه باقی مانده دستهای آلوده بیگانه به اقتصاد و استقلال کشور مسلط بشود.
نکته آخر اینکه کسانی که به نوعی نقش جدی در برپایی قانون شکنیهای سال۸۸ داشتند (بخش افراطی جبهه مشارکت) متوجه عمق خطای راهبردی خودشان شدهاند و به این نتیجه رسیدهاند که این شیوه نه تنها آنها را به قدرت نزدیک نمیکند بلکه از قدرت دور خواهد کرد. به همین خاطر کسانی مثل آقای خاتمی و اطرافیان او تصمیم گرفتند که سال۸۸ را به فراموشی بسپارند و فقط برای بسیج حامیانشان از این عنوان استفاده کنند.
اما کسانی مثل آقای هاشمی و اطرافیان معدودش و حتی برخی از اطرافیان آقای روحانی هنوز در این توهم به سر میبرند که میتوانند با توسل به کالبد مرده آشوبهای۸۸ به نوعی حسن روحانی را برای بار دوم بر کرسی ریاست جمهوری برسانند و از این نمد برای خود کلاهی ایجاد کنند. احتمالاً وقتی این عده محاسبهای سرانگشتی بکنند و متوجه میزان ناچیز محبوبیتشان بشوند و حتی ثبت نام هم نکنند آنوقت فکر میکنم این عده از توهمشان خارج شده و متوجه شوند که چقدر تا واقعیتهای اجتماعی فاصله دارند.
انتهی پیام/
دیدگاه شما