به گزارش پایگاه خبری تحلیلی کورنگ به نقل از نافع، ساعت از 24 شب گذشته، همه جا در تاریکی است، کوچه پس کوچهها را یکی پس از دیگری با گامهای بلند و آهسته طی می کنیم، تا به مخروبه میرسیم، برای بالا رفتن از مخروبه و بعد سراشیبی در این تاریکی از نور گوشی همراه کمک می گیریم، از پلههای نیمه شکسته به سریع عبور می کنیم تا وارد اتاقی شویم که همین شب گذشته 20 تا 30 نفر کارتن خواب و به طور عمده معتاد در آن آتش به پا کرده بودند که سرما آزارشان ندهد و حالا نبودند، معلوم نیست این وقت شب رفتهاند تا خورد و خوراک و آب و غذایی از میان زبالهها برای خود جمعآوری کنند و یا از میان کهنه لباسهای دور ریخته شده برای خود لباسی فراهم.
هنوز هم سرنگ، زر و بَرق و اوضاع نابسامانی به چشم می خورد، موکت سوخته، لباسها و کارتنهای سوخته و در آخر دیوار سیاه شدهای از آتش، آتشی که تنها وسیله گرمایشی این کارتن خوابها بود.
این مخروبه نه پنجره سالم دارد و نه در و پیکری تنها لحافی تکه پارهای را میبینی و پتویی که آن هم از سرما به خود پیچیده است و کاسهای که از بیغذایی فریاد میزند و شناسنامهای که رها شده!
دقایقی صبر کردیم، پیدایشان نشد، درست همین شب گذشته بود که همگی آنان دور آتش جمع شده بودند و از سرما به خود میلرزیدند.
هوا سرد است، سردِ سرد، نفسهایمان هم یخ زده، سوار بر خودرو به منطقهای دیگر وخرابه ای دیگر، خانهای که مخروبه و رها شده است و صاحب آن معلوم نیست، اما مردی با همسر و فرزند 22 سالهاش در این خانه مخروبه که با پتو و پارچههای وصله پینهدارآویزان شده از سقف برای خود در و مانعی برای نفوذ سرما درست کردهاند، روزگار می گذرانند.
صدای سرفههای بی امانش انگار واگیر دارد و ما هم شروع به سرفه کردیم، چوبهای تر، خوب نسوختهاند، اما آتشش بد نیست لااقل برای اتاقی دو در دو، گرمایی موقت ایجاد میکند، با این حال این کارتنخوابها برای اینکه نفس کشیدن در خواب برایشان راحت باشد، آتش را خاموش میکنند و با پایین کشیدن پرده تا صبح میخوابند شاید هم نخوابند!
اینجا وسایلی چندانی دیده نمیشود، کتری سوخته و آبی که در آن ندیدیم و زنی که از اعتیاد نمیتواند روسری خود را درست گره بزند، نگاه و دستانش سرد و مات زده است، اما می گوید جگرش از دست زمانه سوخته، او در خرابه مانده و همسر و فرزندش معلوم نیست کجا رفتهاند تا لقمه نانی از این طرف و آن طرف پیدا کنند، فرشی یا حتی موکتی ندارد که بر روی آن بنشیند، آرام بر دیوار تیکه میزند و فرود میآید و زانوی غم بر بغل می گیرد، آه می کشد از فریادرسی که پیدا نمی شود و باز کمی سرفه، سرفهها امان ما هم برید، چشمانش را حالا کمی بیشتر باز می کند و می گوید: «دود اذیتتان نکند ما که دیگر عادت کردهایم».
زن برایمان گفت: که با جمع کردن کارتن و پلاستیک از میان زبالهها شب را صبح و صبح را شب میکنند و شاید حتی در یک شبانهروز یک شکم سیر هم غذا نخورند، صبحانهیشان که همیشه روی هواست و ناهار و شامشان نیز از این مغازه و آن مغازه و شاید از میان زبالهها تهیه میشود.
او گریزی به خاطرات گذشته میزند و می گوید سابق بر این در روستا زندگی می کردیم و از آنجا که نه باغی داشتیم و نه زمینی، بر روی زمینهای کشاورزی هم ولایتیهایمان کارگری می کردیم اما زندگی سخت می گذشت تا اینکه به شهر آمدیم و در شهر هم با نان کارگری و از این خانه به آن خانه رفتن سپری شد تا آنجا که از پرداخت کرایه ناتوان شدیم و شدیم چیزی که الان میبینید.
و اکنون اعتیاد خانمانسوز بیشتر از همه، خانمانشان را میسوزاند، زن میگوید: حاضر است اعتیاد خود را کنار بگذارد، اگر کسی پیدا شود تا به دادشان برسد او دلش یک زندگی خوب میخواهد کمی آب، کمی غذا، یک سرپناه ساده و کمی هوای سلام و بی دود برای نفس کشیدن.
بغض راه گلویمان را میبندند و دلمان پر از غم میشود...به چندین محله دیگر در تویسرکان هم سر میزنیم، اوضاع همین گونه بود با کمی تفاوت، در مخروبهای سه معتاد زندگی می کردند که بخوی حرف میزدند و معلوم بود تحصیل کرده هستند، یکی از آنان عنوان می کند وقتی ایدز می گیرد همه او را ترک می کنند و اکنون در کنار معتادان و این کارتن خوابها زندگی میکند.
این معتاد گفت: ما اعتیاد را ترک می کنیم اما یک شغل و حامی برای کار می خواهیم، اگر خیالمان راحت باشد که شغلی داریم کمی اعتماد به نفس برایمان ایجاد میشود و اگر همراه و حمایت کنندهای باشد دیگر به مواد روی نمیآوریم.
شنیده شده در میان این کارتن خوابها حدود چهار معتاد مبتلا به ایدز هم هستند و تعدادی از زنان کارتن خواب نیز همراه با مردان تنها در یک اتاق زندگی میکنند و ...، در میان این افراد چهار نوجوان زیر 15 ساله هم هستند که همراه با والدینشان در دام اعتیاد گرفتار شدهاند.
نتیجه این خیابانگردی یک شبه را می گذاریم در اختیار مسؤولان شهر تا شاید فکری اساسی و اقدامی عملی انجام دهند.
---------------
فاطمه زنگنه
---------------
انتهای پیام/رستمی
دیدگاه شما