تازه ترین مطالب

تاریخ : 8. شهريور 1400 - 11:57   |   کد مطلب: 35634
جمعه صبح به هیأت دولت می‌رفتیم و تا ساعت ۱۰:۳۰ صبح کار می‌کردیم و بعد دسته‌جمعی به نماز جمعه می‌رفتیم. یک روز شهید رجایی گفت من می‌خواهم ثواب این کار را ببرم و شما را به جانماز مهمان کنم!

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی کورنگ ، گروه حماسه و مقاومت: انقلاب که شد به خاطر سوابق‌ مبارزاتی‌اش و به خاطر تعهدی که همراه با عمل داشت، در دولت مهدی بازرگان، وزیر آموزش و پرورش شد و در دولت سیدابوالحسن بنی‌صدر هم نخست‌وزیر شد. البته در اولین دوره مجلس شورای اسلامی نیز نماینده مردم تهران بود. پس از عزل بنی‌صدر از مقام ریاست‌ جمهوری، توانست با به دست آوردن ۸۸ درصد آرای مردم رئیس‌جمهور شود. تنها ۲۸ روز پس از شروع ریاست‌ جمهوری‌اش، بر اثر انفجار در دفتر نخست‌وزیری به همراه نخست‌وزیرش محمدجواد باهنر به شهادت رسید.

البته شهید محمدعلی رجایی را بیش‌تر به مردمی بودن و ساده‌زیستی می‌شناسند؛ کسی که به عدالت اجتماعی اهمیت ویژه‌ای می‌داد و در حفظ بیت‌المال و توجه خاص به محرومان کوشا بود. آنچه در ادامه می‌خوانید تنها گوشه‌ای از کمالات اخلاقی شهید رجایی است:

تلاش شهید رجایی برای شکستن حصر آبادان 

بعد از انقلاب دو سفر با شهید رجایی همراه با شهید جهان‌آرا، هنگام محاصره آبادان و زیر غرش توپ و خمپاره به این شهر داشتیم.

در همان موقع شهید رجایی با فرماندهان مشغول بررسی چگونگی شکستن حصر آبادان بودند. همه رزمندگان از اشتیاق دور وی حلقه زده بودند و از کاستی‌های آن موقع (دولت) گله می‌کردند و جالب بود که او به وجود بنی‌صدر بی‌اعتنا بودند و به‌هیچ‌ وجه در بدگویی به بنی‌صدر با رزمندگان همراهی نمی‌کردند.

من فکر می‌کنم وی به خاطر تائید امام بود که آن زمان نسبت به بنی‌صدر چنین رفتاری داشتند و در هر حال ایشان (بنی‌صدر) در آن زمان رئیس‌جمهور بودند تا صبح ایشان روی خاک با بسیجیان در آن شرایط سخت به گفت‌وگو پرداخت که هیچ‌کس باور نمی‌کرد، او نخست‌وزیر مملکت باشد.

(راوی: احمد توکلی)

هیأت دولتی که صبح جمعه تشکیل می‌شد

اصولاً باید بگویم که ما جمعه صبح هم به هیأت دولت می‌رفتیم و تا ساعت ۱۰:۳۰ صبح کار می‌کردیم و بعد دسته‌جمعی به نماز جمعه می‌رفتیم.

هرکدام هم برای خودمان یک جانماز داشتیم. یک روز شهید رجایی گفت که من می‌خواهم ثواب این کار را ببرم و شما را به جانماز مهمان کنم.

یک فرش بزرگ دارم و آن را می‌آورم، همه ما در آن جا می‌شویم. ما خوشحال شدیم و گفتیم که در این صورت ما فقط مهرمان را برمی‌داریم و می‌آییم.

دکتر شیبانی هم معمولاً از یک سنگ به‌ جای مهر استفاده می‌کرد. آن روز ما خوشحال بودیم، چرا که می‌گفتیم: امروز مهمان آقای رجایی هستیم و او ما را به فرش نماز جمعه مهمان کرده است.

ما معمولاً در خیابان قدس و ضلع شرقی دانشگاه می‌نشستیم و جای مشخصی را انتخاب کرده بودیم، چرا که وقتی نماز جمعه می‌آمدیم، جاهای دیگر پر شده بود.

آقای رجایی فرش را که آورد، دیدیم یک گلیم کهنه و سوراخ بود که تمام پشم آن ریخته بود. این مسأله اسباب خنده دوستان شده بود که ما را به عجب فرشی مهمان کرده‌اید!

شهید رجایی در پاسخ گفت که همین فرش را داشتیم. بالاخره فرش را پهن کردیم و در دو ردیف نشستیم.

(راوی: موسی زرگر)

انتهای پیام/ص

دیدگاه شما

سایت رهبر معظم انقلاب
مرکزآموزش علمی کاربردی الوان ثابت