به گزارش کورنگ به نقل از آیپرس، باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا در سفر به سرزمینهای اشغالی فلسطین به صراحت گفته است که به اسرائیل آمده تا بر روابط راهبردی آمریکا و رژیم صهیونیستی تاکید کند. وی در این سفر بارها بر تعهد کشورش به امنیت رژیم اشغالگر تاکید کرده است.
البته یکی از مهمترین موضوعاتی که مورد بحث اوباما و نتانیاهو بوده است، بحث ایران است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت اما پیش از آن بهتر است در خصوص هدف اصلی این سفر توضیحاتی داده شود.
اوباما به فلسطین اشغالی رفته تا بگوید پیوندهای راهبردی ایالات متحده با اسرائیل پابرجاست. واقعیت هم آن است که اسرائیل و آمریکا همچنان دو متحد راهبردی محسوب میشوند اما شواهدی وجود دارد که نشان میدهد پس از پایان جنگ سرد بهواقع از عمق این رابطه راهبردی کاسته شده است.
رژیم صهیونیستی از اساس محصول تحولات نظام بینالمللی است. یهودیان متنفذ پس از جنگ جهانی اول تلاش سنگینی را برای تاسیس این رژیم آغاز کردند اما شکلگیری این رژیم همزمان با آغاز جنگ سرد شد.
در تکوین اتحاد راهبردی اسرائیل و آمریکا، از همان ابتدا دو پدیده نقش بازی کردند: یکی لابیهای یهودی در آمریکا که با انتقال سرمایههای کلان به ایالات متحده، نفوذی گسترده را در این کشور کسب کردند و دیگری، جنگ سرد.
خاورمیانه از مناطق حساس مورد مناقشه بین دو قطب نظام بینالمللی در جنگ سرد بود. ایالات متحده که بهعکس متحدین بریتانیایی خود با تاسیس موجودیت صهیونیستی بدون تاسیس کشور فلسطینی موافق بود، اسرائیل را بهمنزله نماینده بلوک غرب در خاورمیانه میدید.
جنگهای اعراب و اسرائیل اگرچه بهنام آزادی فلسطین توسط ارتشهای عربی دنبال میشد اما در عمق آن نبرد شوروی و آمریکا دیده میشد. پانعربیسم، نمایندگی بلوک شرق را در این نبردها برعهده داشت و سرانجام هم با شکست سنگین در سال 1967، تقریبا از صفحه تاریخ پاک شد.
به این ترتیب، نفوذ لابیهای صهیونیستی در دستگاههای دولتی و قانونی آمریکا از یکسو و تحولات نظام بینالمللی در دوران جنگ سرد به تعمیق روابط راهبردی میان اسرائیل و ایالات متحده انجامید.
با این حال، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد یکی از علل موجده این رابطه راهبردی را از میان برداشت. ایالات متحده بهدنبال آن بود که با نابودی اتحاد شوروی، زیرسیستم بینالمللی خاورمیانه را تحت نفوذ هژمونیک خود درآورد. به این ترتیب آمریکاییها نیازمند آن بودند که مناقشه اسرائیل – فلسطین را بهشکلی پایدار حل کنند.
از این رو بار دیگر مساله کشور فلسطینی در کنار اسرائیل مطرح شد و آمریکاییها از موضع دوران جنگ خود به موضع انگلیسیها کوتاه آمدند. از همین مسیر به مرور در اتحاد راهبردی صهیونیستها و ایالات متحده خلل ایجاد شد.
رژیم صهیونیستی با ایستادگی عملی خود در برابر تاسیس کشور فلسطینی که در زمان روی کار بودن کابینههای راستگرا نظیر کابینه نتانیاهو بیشتر هم میشد، عملا تلاشهای هژمونیک آمریکا را در منطقه با مشکل مواجه کرد. «ریچارد هاس»، رئیس شورای روابط خارجی آمریکا در سال 2006 به صراحت اذعان کرد که یکی از علل اصلی افول هژمونی آمریکا در خاورمیانه، شکست روند صلح خاورمیانه بود.
در حال حاضر، تنها عامل حفظ اتحاد راهبردی اسرائیل و آمریکا، لابیهای قدرتمند یهودی در آمریکاست که بالاخص در کنگره این کشور نفوذی چشمگیر دارند.
اوباما هم به فلسطین اشغالی رفته است تا بگوید به این اتحاد راهبردی وفادار است. وی با این کار میخواهد از فشارهای سخت کنگره بر خود بکاهد.
* برنامه هستهای ایران، بحث اصلی نتانیاهو و اوباما
هرچه بحث روند سازش در مذاکرات اوباما و نتانیاهو مرده و بیرونق بهنظر میرسد، بحث بر سر مساله هستهای ایران بین دو طرف جدی بهنظر میرسد.
البته باید اذعان کرد که طرفین در این گفتگوها تا آنجا که مفاد آن منتشر شده است، ظاهرا حرف جدیدی برای گفتن داشتهاند. نتانیاهو با توجه به ناکامی تحریمها در توقف برنامه هستهای ایران باز هم خواستار «تهدید معتبر نظامی» علیه ایران شده است حال آنکه اوباما بر این باور است که هنوز باید به دیپلماسی زمان داد.
برخی تحلیلگران بر این باورند که اوباما قصد دارد با استفاده از فرصت روزهای پایانی دولت دهم، زودتر به توافقی با برخی گروههای داخلی در ایران دست پیدا کند تا بتواند بر معادلات داخلی جمهوری اسلامی تاثیر بگذارد و از همین روست که مستمرا پیامهایی را هم برای مذاکرات رودررو ارسال میکند. اظهارات برخی مقامات دولت دهم هم در استقبال از مذاکرات ظاهرا مزید بر علت بوده است.
البته سخنرانی رهبر معظم انقلاب در مشهد مقدس از لحاظ دیپلماتیک می تواند پاسخ به نامه اول و دوم اوباما باشد که بصورت محرمانه برای معظم له در سالهای گذشته ارسال شد. این سخنرانی از وجوه مختلف بسیار هوشمندانه ارزیابی شد بگونه ای که توپ را در زمین دشمن قرار داد و توانست معادلات امریکا در انتخابات خرداد 92 در ایران را از هم اکنون ناکام بگذارد.
از طرفی رهبر معظم انقلاب درست در زمانی اسرائیل را تهدید به نابودی کردند که اوباما در همان روز در کنفرانس خبری مشترک با نتانیاهو از وفاداری ایالات متحده به رژیم صهونیستی و حفظ امنیت آن سخن به میان آورده بود و از این منظر سخنرانی رهبر فرزانه انقلاب، شانیت و قابلیت امریکا در حفظ رژیم صهیونیستی را از بین برد و به زعم بسیاری از کارشناسان روابط بین الملل این سخنرانی تیرخلاص به تهدیدات پوچ اسرائیل و گزینه نظامی امریکا بود.
به هر حال اوباما بهخوبی میداند که دیپلماسی تنها در صورتی موفق خواهد بود که حق قانونی ایران در غنیسازی اورانیوم برای مصارف صلحآمیز بهرسمیت شناخته شود و این راهی است که آمریکا اگر خواهان حل دیپلماتیک مساله است، باید در مذاکرات آلماتی دوم به آن پا گذارد.
از سوی دیگر هم اوباما و هم نتانیاهو میدانند که ملت ایران توانمندتر از آن است که با تهدید نظامی یا فشار اقتصادی دست از حقوق هستهای خود بکشد.
به هر حال برای مشاهده رویکرد ایالات متحده باید تا مذاکرات آتی با 1+5 صبر کرد. آنجاست که میزان صداقت اوباما در دیپلماسیخواهی روشن میشود.
دیدگاه شما