بخش اول نکاتی که در تقویت انگیزه ی کار قلمی موثر بود از دیدگاه استاد جواد محدثی مورد بحث قرار گرفت.
نکته ششم: شناخت جاذبه های قلمی و عوامل مربوط به آن است. ما باید بدانیم که چه عواملی سبب می شود که یک قلم جاذبه پیدا کند؛ این عوامل گاهی در نوشتار است، گاهی در نوع ادبیات، زمانی در سبک قلم و زمانی مربوط می شود به موضوع و محتوا، بعضی اوقات مربوط به حرف های تازه و مورد نیاز و مبتلا به و گاهی هم مربوط می شود به زاویه دید و نگاهی که نویسنده در آثارش به وجود می آورد؛ تمام این ها هم شاید موضوعات قدیمی باشند و همه هم ممکن است بدانند و شنیده باشند و چیز تازه ای نباشد ولی نویسنده ای باذوق و توانا بیاید این موضوعات را با قلم جدید مطرح کند جاذبه دار می شود.
گاهی قلم جدید نیست ولی زوایای پنهان و ناگفته ای را از یک موضوع را مطرح می کند؛ یعنی زاویه دید، زاویه ای جدید است؛ بنابراین چنین نوشته و آثار قلمی جاذبه دار می شود. گاهی زیبایی های ادبی و آرایه های یک قلم می تواند عاملی باشد برای جذب و گاهی هم روانی، سادگی و صمیمی بودن یک قلم می تواند عامل جاذبه به حساب آید که امیدوارم در مباحث آینده بیشتر به آن بپردازیم.
نکته هفتم: شناخت اینکه چه باید نوشت و چگونه باید نوشت؛ در این رابطه لازم است به موضوعی اشاره کنیم و آن این است که اهل قلم مانند رزمندگان جبهه های جنگ دوگروهند: گروهی پیشرو و خط شکن و گروهی دیگر پیرو و تابع. در عملیات نظامی افراد خط شکن کسانی هستند که در نوک حمله قرار دارند، پیشاپیش نیروها حرکت می کنند و عملیات آن هاست که عده ای را به دنبال خود می کشند، در نتیجه نفرات بعدی میدان و راه باز شده را می بینند و پیش می آیند و به پشتیبانی آن ها وارد کارزار می شوند یا کسانی که در عرصه نبرد به عنوان خبرنگار، عکاس، گزارشگر، راوی و امثال این¬ها حضور پیدا می کنند. می بینیم که عده ای پیشرو و خط شکنند و عده ای به دنبال آن ها می آیند. کسانی که دوربین به دست می گیرند تا از فتوحات رزمندگان و حماسه های آن ها فیلم تهیه کنند یا کسانی که قلم به دست می گیرند تا فتوحات و پیروزی های رزمندگان را ثبت و به نسل های آینده منتقل کنند؛ این ها قشر پیرو هستند؛ پیرو رزمندگان خط شکن و فاتح.
در مسائل فرهنگی و عرصه های قلمی هم این گونه است. برخی از نویسندگان، خط شکن و پیشرو هستند به این معنا که نسبت به مسائل مختلف جامعه بی تفاوت نیستند، نسبت به وضعیت جامعه، افکارعمومی، بینش ها و رویدادهای مختلف فرهنگی حسّاسند؛ این گروه کاری می کنند که جامعه و افکار عمومی، اندیشه ها و باورها به آنچه که باید باشند تغییر یابند.
نویسندگانی بودند که با آثار قلمی خود بذر یک انقلاب را در جامعه کاشتند. مثلاً اقبال لاهوری در کشور هند و پاکستان و برخی از نویسندگان ایرانی نیز در کشور خودمان نمونه هایی بودند که آثار قلمی آن ها توانسته تحوّل فکری و اجتماعی ایجاد کند؛ این ها شبیه خط شکن های جبهه های جنگ و گروه فاتحین و پیشروها هستند.
بر ما لازم است که در عرصه قلم فاتح و خط شکن باشیم و در غیر این صورت حداقل پیرو شویم؛ یعنی در مسیر حفظ ارزش ها و انتقال صحیح آن ها به نسل های امروز و فردای جامعه اثرگذار و نقش آفرین باشیم.
هان اهل قلم! قلم تفنگ است امروزدرخانه به هر بهانه ننگ است امروز
به هر حال ما در شرایطی به سر می بریم که باید حضوری اثرگذر، مقتدرانه و هنرمندانه داشته باشیم و استفاده صحیح و مناسب و به موقع از قلم، برای کسانی که استعداد قلمی دارند یک تکلیف روشن است.
نکته هشتم: توجه به نقش گیرندگی و فرستندگی اهل قلم است؛ یعنی یک نویسنده و کسی که اثری را به وجود می آورد، شاعری که شعری می سراید، داستان نویسی که قصه ای می نویسد، فیلم سازی که فیلمی می سازد و یا هنرمندی که یک اثر هنری خلق می کند، تمام این ها، هم گیرنده اند و هم فرستنده؛ فرستنده به این معنا که آنچه خلق می کنند در جامعه تبدیل به فرهنگ می شود. چنین نیست که ما فکر می کنیم که اگر ما چیزی نوشتیم یا اثری به وجود آوردیم، از بین خواهد رفت و تمام خواهد شد، نه! این گونه نیست، گاهی این نوشته در جامعه ماندگار می شود و حتی گاهی جهانی می گردد، جوشش پیدا می کند و به اطلاع عده زیادی می رسد، بسیاری از مردم از این نوشته اثر می پذیرند و این موضوع برای ما ایجاد تکلیف کرده و مسئولیت ما را سنگین تر می کند، به ما هشدار می دهد که بی حساب نباشیم، بی تفاوت نباشیم و احساس مسئولیت کنیم. نگوییم که: حال ما یک چیزی نوشتیم و تمام شد! به آثار، تبعات و عوارضی که اثر ما در ذهن مردم می گذارد دقیقاً توجه داشته باشیم و بدانیم که نسبت به عوارض و آثار آن در آینده هم مسئولیم.
از طرف دیگر، ما گیرنده نیز هستیم؛ یعنی در عین حال که فرستنده هستیم، گیرنده هم هستیم و در همان حال که گیرنده هستیم، فرستنده هم هستیم. مقصود ما از گیرنده این است که مبادی فکر شما از کجا تغذیه می شود؟ چه چیزی در شما یک فکر، ایده، معلومات و آگاهی ایجاد می کند؟ همان می شود منبع فرستنده برای شما. در واقع شما با مطالعه یک کتاب، آشنا شدن با یک قصّه، با رفتن به یک کلاس، با خواندن یک روزنامه یا مجلّه و با انس و آشنایی با افراد، در حقیقت دارید امواجی را از آن ها می گیرید و وارد ذهن خود می کنید؛ وقتی این مطالب وارد ذهن شما شد، چون نویسنده اید، اهل قلم هستید، گوینده یا مبلغید هستید در نتیجه این مطالب، گفتار و شنیدارها را به شکل مناسب به دیگران منتقل می کنید؛ لذا می بینید که از یک طرف دستگاه فکری و ذهنی شما گیرندگی دارد، پس یک گیرنده هستید و از سوی دیگر چون تولید می کنید و منتشر می سازید، کار فرستندگی انجام می دهید و در هر دو حالت؛ یعنی هم روی فرستندگی و هم روی گیرندگی باید حساسیت داشته باشیم؛ حساس باشیم که کانال فکری و منبع تغذیه ما چیست یا کیست. مقداری هم باید خودسانسوری بکنیم، از کلمه سانسور هم نترسیم و نگوییم که عصر، عصر ارتباطات است؛ عصری است که افراد همه چیز را می دانند. نه! این طور نیست، بسیاری از مطالب پس از خواندن، بر ذهن و فکر مخاطب خود تأثیر منفی می گذارند. بسیاری از برنامه ها هم همین طور است، وقتی آن ها را گوش می کنیم با چند واسطه و خیلی ضعیف و ظریف در ما تأثیرگذار خواهند بود و ما آنچه را که بناست بعداً بنویسیم ممکن است آثار همان مطالب و مسائلی باشد که از فلان برنامه، فلان فیلم، فلان رمان و ... در ما ایجاد شده است، نطفه یک اندیشه و تفکر توسط آن مطالب در ذهن ما بسته شده و در مرحله بعد توسط ما در قالبی دیگر مثل: شعر، داستان، رمان، نوشته، متن ادبی و کتاب به دیگران انتقال می یابد.
در قرآن کریم آمده که : «فَلیَنظُرالأنسانُ اِلی طَعامِه» یعنی انسان بایستی مواظب غذایش باشد. آنچه از احادیث ذیل این آیه شریفه آمده است این است که فرموده اند: «اِلی عِلمِه عَن مَن یأخذ» یعنی منظور قرآن از غذا، علم است با این مفهوم که به غذایت «نگاه کن ببین چه می خوری» در حقیقت می خواهد بگوید: مراقب باش از چه کسی علم و دانش فرا می گیری؛ چون خیلی مهم است که استاد انسان چه کسی باشد، منبع فکری و احساسات انسانی، اندیشه و جهت گیری انسان چه کسی باشد؛ بنابراین خودمان باید فیلترهایی بر ذهنمان گذاشته باشیم که هر چیزی را نخوانیم، در هر جلسه ای شرکت نکنیم، پای صحبت هر کس نشینیم و هر فیلمی را نبینیم. چرا می گویند شایعه حرام است و شنیدن شایعه و دروغ حرام است؟ برای اینکه شنیدن دروغ و شایعه اثر منفی دارد اگر چه بعداً هم تکذیبش کنند ولی فکر، قلب و احساس ما را مسموم می کند که پالایش آن ممکن است هزینه ای سنگینی در برداشته باشد. سعی کنیم مبادی فکری و کتاب های مورد مطالعه ما از زلال ترین و بی اشکال ترین کتب و منابع باشد.
دیدگاه شما