در مسیر رفت به مرزهمراه اخوان بیات(برادران شهید مجید،ومهدی وحمید بیات)بودم واز هر دری صحبتی وخاطره ای به میان آمد
تا اینکه حاج آقا محمد سعید با اصرا بنده لب به سخن گشود وگفت :«جمشید،گوش کن تا برایت یک خاطره از تابستان سال ۱۳۶۱وقبل از شهادت حمید ومهدی بگویم
:«مجید در اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۰در جاده سرپل به قصر شیرینتانک زیرش گرفت وبه شهادت رسید که داستانش بمان برای بعد
اما شهادت حمید ومهدی
خانواده ما خصوصا مادر عشق وعلاقه وتوسل خاصی به حضرت قمر بنی هاشم داشت وهر موقع مشکلی برایمان پیش می آمد با توسل به حضرت ابالفضل علیه السلام رفع می کرد وهمیشه در ایام روضه ،منزل ما روضه ماه منیر قمر بنی هاشم مهیا بود
تا اینکه مهدی وحمید بزرگ شدند وبا مجید سه برادر در دفاع مقدس حضور داشتند وبا اضافه شدن صادق وسعید و.......یک موقع شد شش برادر در جبهه بودیم
عملیات رمضان در تیرماه سال۱۳۶۱شروع شد وحمید ومهدی هم حضور داشتند
مادر تعریف کرد که یک شب درخواب حضرت ابالفضل علیه السلام را دیدم
حضرت گفت ،آمدم مهدی را ببرم،این در حالی است که حمید قبل از مهدی شهید شده،مادر گفت جواب منفی دادم
حضرت دپباره گفت وراضی نشدم
برای بار سوم که حضرت گفت،جواب مثبت دادم»
این ساعات همزمان بوده با مجروحیت مهدی از ناحیه تیر به سرش
که وقتی می خواهند اورا به هلی کوپتر به عقب انتقال بدهنده،مهدی شهید می شود بر اثر شدت مجروحیت
گرچه پیگر مهدی برگشت ولی حمید همچنان مفقود الاثر تا الان مانده است
راوی:محمد سعید بیات
مکان بیان خاطره:مسیر راهپیمایی اربعین۹۶
تدوین:جمشید طالبی
منبع:نافع
انتهای پیام/ح
دیدگاه شما