امام علي (ع) مي فرمايند : لكلِّ شيءٍ آفةٌ يعني هر چيز آفت خودش را دارد
دينداري هم از اين قاعده مستثني نيست .
يه مثال جالب : كشاورز خوب اون نيست كه فقط زمين و بذر رو خوب بشناسه بلكه كشاورز خوب كسيه كه علاوه بر كود و زمين آفات و آسيبها را هم بشناسه
لذا اما كاظم (ع) مي فرمايد : وَجَدْتُ عِلْمَ النّاسِ في أرْبَع يعني تمام علوم مردم را در چهار چيز يافتم.
1. أَوَّلُها أنْ تَعْرِفَ رَبَّكَ ، اول اينکه خدا را بشناسيم
2. وَالثّانِيَةُ أنْ تَعْرِفَ ما صَنَعَ بِكَ ، دوم اينكه بشناسي خدا چه براي تو كرده است
3. وَالثّالِثَةُ أنْ تَعْرِفَ ما أرادَ مِنْكَ ، يعني بداني كه خدا از تو چه ميخواهد؟
4. وَالرّبِعَةُ أنْ تَعْرِفَ ما يُخْرِجُكَ عَنْ دينِكَ ، چهارم اينكه چيزهائي كه تو رو از دينت خارج ميكنه رو بشناسي
(يعني همون آسيب شناسي ديني و آفتهاي دينداري) «الكافي، ج 1، ص 50، ح 11»
اين داستان واقعا جالبه:
شبي از شبها، امام علي (ع) از مسجد كوفه به خانه ميرفت. كميل نيز با او بود. در راه از كنار خانهاي ميگذشتند كه در آن مردي با صداي حزين قرآن ميخواند. آيهاي كه ميخواند اين بود أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ...(زمر 9) (آيا كسي كه در لحظات شب در حال سجود و قيام به نيايش مشغول است و از آخرت ميترسد و به رحمت پروردگارش اميدوار است...) كميل را خوش آمد و به حال آن مرد رشك برد بي آنكه چيزي بر زبان آورد. آن گاه علي (ع) رو به كميل كرد و گفت: « يا كُمَيل لا يُعجبك طَنطَنهَ الرّجل انّه من اهل النار سأنبئك فيما بعد : آواي اين مرد تو را نفريبد. او از دوزخيان است. در آينده به تو خبر خواهم داد.» كميل در شگفت ماند كه چگونه امام از آنچه در درونش ميگذشته آگاه شده است وآنگهي، او را با چنين حال نيكي اهل آتش ميداند. زماني دراز گذشت تا آنكه خوارج كارشان بدانجا كشيد كه ديدهايم و امام (ع) با آنها كه بسياريشان قرآن را چنانكه فرود آمده بود از بر داشتند، جنگيد. در آن روز كميل در برابر امام (ع) ايستاده بود. از شمشيرش خون ميچكيد و سرهاي آن كافران بر زمين ريخته بود. امام نوك شمشيرش را بر يكي از آن سرها نهاد و فرمود: اي كميل امن هو قانت آناء الليل... يعني اين همان شخصي است كه در آن شب اين آيه را ميخوانده و تو از حال او رشك ميبردهاي. كميل به پاي امام افتاد و بر آن بوسه زد و استغفار كرد.
امام صادق (ع) : إِنَّ بَنِي أُمَيَّةَ أَطْلَقُوا لِلنَّاسِ تَعْلِيمَ الْإِيمَانِ وَ لَمْ يُطْلِقُوا تَعْلِيمَ الشِّرْكِ لِكَيْ إِذَا حَمَلُوهُمْ عَلَيْهِ لَمْ يَعْرِفُوه . حضرت صادق (ع)فرمود: همانا بني اميه مردم را در تعليم ايمان آزاد گذاردند و تعليم شرك را آزاد نگذاشتند، بخاطر اينكه اگر شرك را بر مردم حمل كردن و آنها را بسوي شرك كشاندند آن را نشناسند. اصول الكافي
نتيجه اين ميشه كه معاويه با مشورت عمروعاص نماز جمعه را چهارشنبه ميخواند و همه سپاهيان به او اقتدا ميكنند و كسي هم صداش درنمياد (مسعودي مُروجُ الذّهب ج3 ص 32)
يا مثلاً : عمرو عاص به معاويه پيشنهاد ميدهد دستور بده مردم كدو را مانند گفسفد ذبح كنند (براي امتحان مردم كه چقد به حرف او گوش ميكنند)
و جالبه همه اين كار رو انجام ميدهند.
بعد خبر به امام علي (ع) ميرسد و ايشان مردم را از اين كار نهي ميكنند.
ادامه دارد ...
________________________________________
منبع: وبلاگ تبیان
دیدگاه شما