غفار حاجیئی، شاعر برجسته اهل کبودراهنگ که با تخلص «صابر» شناخته میشود، در رثای شهید جمهور، شعری پر احساس و حماسی سروده است.
این شعر که با آیهای از قرآن کریم آغاز میشود، مجاهدتهای این شهید والا مقام را به تصویر کشیده و جایگاه والای او را در میان مدافعان انقلاب اسلامی بازگو میکند.
این سروده، با زبانی شیوا و مضامین عمیق، از ایثار، فداکاری و خلوص نیت شهید جمهور سخن میگوید و شاعر در این شعر، شهادت را تجلی بندگی خالصانه برای خدا دانسته و شهید جمهور را مردی معرفی میکند که با ایمان و اخلاص، جان خود را در راه آرمانهای انقلاب اسلامی فدا کرد.
در این شعر، رشادتهای شهید جمهور به ابراهیم نبی (ع) تشبیه شده است که در میان شعلهها قرار گرفت اما تسلیم نشد و همچنین، از خادمالرضا بودن این شهید یاد شده و تاکید شده که وی جان خود را در مسیر خدمت به مردم و انقلاب اسلامی تقدیم کرد.
شاعر، لحظه شهادت این بزرگمرد را همزمان با میلاد حضرت امام رضا (ع) دانسته و این واقعه را الهامبخش دانسته است.
صابر در این شعر، با اشاره به شخصیت ساده و بیآلایش شهید جمهور، از خستگیناپذیری و تلاش بیوقفه او برای خدمت به مردم سخن گفته است.
وی تأکید میکند که این شهید، استراحت را برای خود بیمعنا کرده و با روحیه جهادی، همواره در میدان عمل حاضر بوده است.
این شعر همچنین به شباهت شخصیت و مجاهدتهای شهید جمهور با سردار دلها، حاج قاسم سلیمانی اشاره دارد و تأکید میکند که این شهید نیز همچون حاج قاسم، در مسیر دفاع از آرمانهای انقلاب، از وعدههای بیگانگان چشم پوشید و راه خود را از ستمگران جدا کرد.
در این سروده، شاعر به سفر چند سال پیش شهید جمهور به کبودراهنگ نیز اشاره کرده است و این دیدار را به یاد ماندنی توصیف میکند.
او در ادامه، داغ از دست دادن این شهید را بر دلهای مردم ایران، بهویژه رهبر معظم انقلاب، سنگین و جانکاه توصیف کرده است.
شعر صابر، با پرداختن به انگشتر معروف شهید جمهور که یادآور واقعه کربلا بود، به پیوند این شهید با فرهنگ عاشورا اشاره دارد و بر ادامه راه او توسط یاران انقلاب تأکید میکند.
در پایان، شاعر این شعر را به محضر رهبر معظم انقلاب تسلیت گفته و با بیان ابیاتی سوزناک، غم و اندوه مردم ایران را از شهادت این مجاهد نستوه به تصویر کشیده است.
این سروده، نمونهای از ادبیات حماسی و آئینی است که در پاسداشت خون شهدای انقلاب اسلامی سروده شده و یاد و خاطره شهید جمهور را در دلها زنده نگه میدارد.
متن کامل شعر:
بنده گی را بر خدا تفسیر و معنا کرد و رفت
جان خود را در رهش اینگونه سودا کرد و رفت
همچو ابراهیم میان شعلهها افتاده بود
ورزقان را بر خودش عرش معلا کرد و رفت
خادم موسی الرضا در راه خدمت کشته شد
اشک چشم امتی را مثل دریا کرد و رفت
با شهادت آشنا بود و شهادت در پِی اش
وی سعادت را ز مولایش تمنا کرد و رفت
روز میلاد جناب حضرت شمس الشموس
راه خود را نزد وی جانانه پیدا کرد و رفت
بهر خدمت با خدایش عهد و پیمان بسته بود
عهد خود را با خدا مردانه امضا کرد و رفت
ساده بود و سادگی با دست او رونق گرفت
از دورنگیها عجب خود را مبرا کرد و رفت
خستگی را خسته کرد در هر زمان، در هر مکان
محشری در کار خود ایجاد و برپا کرد و رفت
استراحت را طلاقش داده بود آدینهها
در جواب خواست او امروز و فردا کرد و رفت
یاد حاج قاسم دوباره شد تداعی پیش ما
با حضورش یادی از سردار دلها کرد و رفت
چشم خود را بسته بود بر وعده بیگانگان
راه خود را از ستمکاران مجزا کرد و رفت
وعده صادق ز وی بر ما امانت مانده است
در قبال دشمنان ما را توانا کرد و رفت
چون بهشتی افتراء بشنید و اما دم نزد
با همه نامهربانیها، مدارا کرد و رفت
بر کبودراهنگ سفر بنموده بود چند سال پیش
دیدهگان را بر رخش محو تماشا کرد و رفت
در وداع آخرینش چشم ایران گریه کرد
عاقبت ما را اسیر سیل غمها کرد و رفت
داغ او سنگین بود بر دوستان انقلاب
آشنایان را غمین فرزند طاها کرد و رفت
گرد ماتم خیمه زد اندر قلوب مومنین
محنتی بیانتها بر ما مهیا کرد و رفت
قصه انگشترش آغاز آن از کربلاست
خاطرات قتلگه را ثبت و احیا کرد و رفت
تسلیت این ضایعه بر رهبر ایران زمین
جامه ماتم، تن دلبند زهرا کرد و رفت
در فراقش شعر (صابر) بوی ماتم میدهد
داغ ما را شعلهور آن اهل تقوا کرد و رفت
انتهای خبر/وحید رستمی
دیدگاه شما